جدیدترین مطالب

نماز باران در بنگلادش

هزاران نفر از مردم بنگلادش روز چهارشنبه در داکا پایتخت این کشور نماز باران خواندند.

جاسوس سابق موساد: اسرائیل دیر یا زود محو خواهد شد

جاسوس سابق موساد که عملیات طوفان الاقصی و حمله جمهوری اسلامی به رژیم صهیونیستی را پیش‌بینی کرده بود، گفت این رژیم همچون امپراتوری روم و چنگیزخان محو می‌شود و تا ابد وجود نخواهد داشت.

Loading

أحدث المقالات

1650 عملیات حزب‌الله لبنان علیه رژیم صهیونیستی طی 200 روز

حزب الله آماری از عملیات‌های خود علیه رژیم صهیونیستی و خسارت‌ها و تلفات ارتش این رژیم طی 200 روزی که از نبرد طوفان الاقصی می‌گذرد،را اعلام کرد که بیش از دو هزار کشته و زخمی به اشغالگران صهیونیست تلفات وارد کرده است.

Loading
متن کامل سخنراني دکتر هاديان در نشست بررسی پیامدهای راهبردی انتخابات آمریکا

قبح شکنی های ترامپ

۱۳۹۵/۰۸/۱۹ | خبرهای شورا

شورای راهبردی آنلاین - نشست تخصصی: نشست بررسی پیامدهای راهبردی انتخابات آمریکا 16 آبان در شورای راهبردی روابط خارجی برگزار شد. در این نشست آقایان دکتر محمد جمشیدی، دکتر ناصر هادیان و دکتر فواد ایزدی به توضیح روندها و پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با توجه به مواضع هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ، نامزدهای احزاب دموکرات و جمهوری خواه پرداختند. متن کامل سخنان آقای دکتر هادیان در این نشست به شرح زیر است:

دکتر ناصر هادیان: ساختار انتخاباتی در آمریکا مبتنی بر حضور دو حزب است و معمولاً در مدت 50-60 سال گذشته در این کشور، رقابت های ریاست جمهوری میان این دو حزب صورت گرفته و رییس جمهور از این رقابت انتخاب می شود.  این ساختار، یک ویژگی هایی را به کاندیداها تحمیل می کند. لذا نامزدهای انتخاباتی، هنگام برگزاری انتخابات، به سراغ افرادی در آمریکا می روند که کاملاً تکلیف مدارند و کاملاً پای کار هستند و تحت هر شرایطی و در هر وضعیتی، دست از اقدامات خود بر نمی دارند و کاندیداها برای رقابت با یکدیگر ابتدا به ساکن به سراغ شناسایی و سرمایه گذاری بر روی این گروه ها می روند به این دلیل که گرفتن نامزدی یک حزب ضروری است و هر کدام از نامزدها باید این توانمندی را داشته باشند زیرا این ها هستند که حاضرند پول خرج کنند، سرمایه گذاری کنند، تبلیغات فراوان انجام دهند، در مناظره ها حضور فعال داشته باشند.

با این وجود، هر کدام از کاندیداها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای اینکه در انتخابات پیروز شوند لاجرم باید به وسط طیف های سیاسی در آمریکا گذار کنند و هیچگاه نمی توانند به سمت حاشیه سیاست آمریکا باشند و بتوانند در انتخابات پیروز شوند. برای این موضوع هم نیاز به یک استراتژی، تبلیغات و نظام خاصی نیاز است که تیم مشاوره دو حزب با شناسایی این چارچوب ها، کاندیداها را راهنمایی می کنند. در نهایت این دو حزب تصمیم می گیرند که کدام یک از ایالت ها برای آنها مهم است که در حقیقت مربوط می شود به احزابی که بر سر آنها جدل وجود دارد. هرچند در برخی از ایالت ها به طور سنتی جمهوری خواهان رأی بیشتری دارند و در برخی ایالت ها دموکرات ها حائز رأی هستند اما در کل در امریکا در مجموع 7 یا 8 تا ایالت هستند که مردد و یا تأثیرگذار هستند و رأی آنها تا زمان رأی گیری نهایی مشخص نمی شود. بنابراین اینها استراتژی خاص تبلیغاتی را دنبال می کنند به طوریکه هم اکنون تمام تمرکز انتخاباتی بر روی چند ایالت است و نسبت به بقیه بی توجه هستند. ایالات های مهمی مثل تگزاس، کالیفرنیا و … که تعداد متنابهی نماینده[1] دارد( در مجموع 538 تا نماینده[2]) که آراء الکترال را تشکیل می دهد که تمرکز احزاب بر روی این آراء است نه آراء عمومی یا Public Vote؛ البته در سیستم سیاسی آمریکا، آراء الکترال این چنین است که هر کسی در هر ایالت ببرد کل آراء آن ایالت به صندوق وی ریخته می شود حتی اگر میزان آرائی که در یک ایالت توسط یک حزب به دست می آید 51 به 49 باشد تمام این آراء به سبد حزب پیروز ریخته می شود و این مسئله ساختار خاصی را به انتخابات آمریکا تحمیل کرده است و هم اکنون انتخابات تنها در چند ایالت از اهمیت زیادی برخوردار است.

به گفته خودشان، احتمال اینکه ترامپ بتواند انتخابات را ببرد کم است و ترامپ باید مانور خیلی زیادی بدهد تا بتواند تمام آراء را ببرد در حالیکه دست خانم کلینتون از این بابت باز است. پیش بینی بنده هم این است که برنده انتخابات هیلاری کلینتون است اما صراحتاً اعلام می کنم که اصلا انتظار نداشتم که ترامپ این میزان بتواند به هیلاری نزدیک شود و تصور من این بود که تمام احزاب به پشتیبانی از هیلاری کلینتون بر می خیزند و ترامپ شکست سختی از کلینتون خواهد خورد. البته این نزدیکی بین هیلاری و ترامپ معانی زیادی در جامعه آمریکا دارد هرچند اگر ترامپ در انتخابات ببازد. علیرغم غیرقابل پیش بینی بودن اعمال و رفتار ترامپ بعید میدانم که بعد از انتخابات مشکل و معضل خاصی برای سیستم سیاسی آمریکا ایجاد کند و صرفاً ممکن است به پیروز انتخابات تبریک نگوید ولی بعید است که چالش خاصی برای سیستم ایجاد کند.

مشکل دموکرات ها و لیبرال ها این است که شرایط باید کاملاً عالی باشد تا اینها به پای صندوق رأی بروند و مشکل کلینتون این است که بتواند اینها را بسیج کند که بروند و رأی بدهند درحالیکه ان فردی که می گوید به آقای ترامپ رأی دهد حتماً به قول و گفته خودش عمل می کند و حتماً بر سر صندوق رأی حاضر می شود و رأی خود را به ترامپ می دهد. به طور خلاصه باید عرض کنم که مهم ترین کار آقای ترامپ این بوده که آن مسائلی که امر ناصحیح سیاسی قلمداد می شدند را به طور علنی مطرح کرد. مثلاً اگر کسی در جامعه طرفدار نژادپرست، همجنس گرا، ضد مهاجر، ضد مسلمان و … بود، از گفتن مستقیم این مسئله ابا  و حیا می کرد که علنی و به طور مستقیم در این باره در جامعه آمریکا صحبت کند،  ترامپ بستری فراهم کرده که در جامعه آمریکا از این به بعد این مسائل به راحتی گفته شود. قباحت حرف های ناصحیح سیاسی در جامعه با رفتارها و گفتارهای ترامپ از بین رفته است. این مهم ترین دستاورد ترامپ بوده است. در حالیکه تا پیش از این هیچ کس به طور علنی درباره یک سیاه پوست حرف نمی زد اما الان و به موازات صحبت های ترامپ، این مسائل به طور علنی از تلویزیون پخش می شود. با توجه به این مسائل، طرفداران ترامپ وقتی اعلام می کنند که می روند و به ترامپ رأی می دهند این نوع اقدامشان به معنی ضدیتشان با سیستم است. ضدیت آنها با سیستم، ضدیت با مسائل و مبانی است که ما کاملاً با انها مخالفیم. یک نژاد پرست علنی اعلام می کند که یک نژادپرست است درحالیکه نظام سیاسی آمریکا به اندازه کافی یک نظام نژادپرست نیست. باید به این نکته توجه کنیم که این ضدیت با سیستم به همان معنای ضدیتی که مد نظر ما است کاملاً تفاوت دارد. این نوع نگاه طرفداران ترامپ دقیق نقطه مقابل نوع نگاه ماست. به دلیل همین وضعیت، طرفداران ترامپ، وقتی اعلام می کنند به ترامپ رأی می دهند، حتماًٌ در پای صندوق رأی حاضر می شوند تا به ترامپ رأی بدهند و صرفاً به این خاطر که ضدیت در این نگرش بسیار قوی است. اما طرفداران کلینتون چنین وضعیتی ندارند و همین باعث شده تا اوباما و همسرش در پیامی مردم را دعوت کنند که به به پای صندوق رأی بروند و فقط رأی بدهند. این چالش حتی درباره سیاه پوست های آمریکایی که طرفداران هیلاری کلینتون هستند نیز وجود دارد. در حالیکه مشکل کلینتون این است که طرفدارانش تلفنی اعلام می کنند که به وی رأی می دهند اما عملاً حاضر نیستند به پای صندوق رأی بروند و رأی خود را به صندوق بیاندازند. لذا واقعیت میان ان چیزی که گفته می شود تا آن چیزی که در نظرسنجی ها اعلام می شود برای خانم کلینتون نسبت به آقای ترامپ،  اختلاف به مراتب بیشتری دارد که خود را به طور مستقیم ظاهر و آشکار نمی کند. ترامپ می داند که طرفدارانش حتماً به او رأی می دهند لذا ترامپ باید بتواند تدبیری به کار ببرد که افرادی که طرفدار کلینتون هستند به پای صندوق های رأی نروند و رأی ندهند.

علیرغم تمام این مسائل تصور من این است که شانس خانم کلینتون بیشتر از ترامپ است. بر اساس کارت های الکترال، پیروزی آقای ترامپ ضعیف است. تعداد افراد مردد یا خجالتی های آمریکا مشخص نیست و آمار مشخصی ندارند. تجارتی های آمریکا بیشتر طرفدار افکار ترامپ هستند و ممکن است یک حادثه بزرگی را به وجود آورند. در قسمت دوم صحبت هایم درباره محدودیت های مربوط به ریاست جمهوری آمریکا نظرات خودرا ارئه می کنم.

(بحث دوم دکتر هادیان)

برای ادامه بحث لازم است که بر سه یا چهار نکته تأکید کنم. اولین نکته این است قرار دادن سندرز و ترامپ در یک دسته بندی و چارچوب کلی مطلب را به خوبی ادا نمی کند. طرفداران آقای ترامپ از منظر راست به موضوع نگاه می کنند و به جز یقه آبی ها، بقیه از منظر دیگری به ترامپ رأی می دهند و اتفاقاً این منظر جمهوری اسلامی نیست در حالیکه مواضع ما به مواضع آنهایی که به آقای سندرز رأی داده اند بیشتر نزدیک است. اکثریت طرفداران ترامپ، نوعی مقاومت و مخالفت درونی و بنیادی با نظام سیاسی ایالات متحده دارند. که این مخالفت از جنس مخالفت ما با نظام سیاسی آمریکا نیست. اصلاً دغدغه اکثریت طرفداران ترامپ، مسائلی مثل ورود به ناتو و از این دست مسائل نیست. دغدغه اصلی طرفدارن ترامپ مسائل و فشارهای اقتصادی مضاعفی است که به آنها وارد می شود و این افراد با شدت بسیار آن را درک می کند ولی نمی فهمد که درمان آن چیست. مخاطبی که در حاشیه ایالت آرکانزاس ایالات متحده قرار دارد و فشار اقتصادی زیادی به وی وارد شده درباره مسائلی مثل برجام و اینکه آیا کره شمالی هم باید جزء این قرارداد می آمد یا نه، نظری نمی دهد. برای این افراد فقط فشار اقتصادی بی حدی که به آنها وارد شده اهمیت دارد. ترامپ تلاش می کند تا با شیادی خاص و خرفه ای خود، سوار بر موج؛ سمت و سوی انتقادها را به دستگاه فعلی نشانه برود و آن را مرتبط با عملکرد دولت فعلی و کنگه بداند و از این طریق هم اقدامات خود را توجیه کند و هم با فرار به جلو نتیجه اقدامات اشتباه و پر از ضعف خود را نتیجه برنامه های ناقص و اشتباه دولت فعلی آمریکا بداند. لذا بنا به دلایلی که آقای دکتر جمشیدی ذکر کرد و فقدان اعتبار بین المللی، فقدان شخصیت جذاب، عدم وجود توانمندی در عرصه بین المللی و … همگی جزء ویژگی های اصلی ترامپ است که باعث می شود مرجعیت کافی برای هدایت دستگاه حکومتی آمریکا را نداشته باشد. البته چنین شخصیتی برای جنگ های تصادفی خیلی خطرناک است.

در مقابل اتاق فکرهایی که به کلینتون مشورت می دهند برنامه های بسیار پیچیده ای برای ایران تهیه کرده اند که انجام آن ها هم پیچیدگی بسیاری دارد و به شدت جمهوری اسلامی را می تواند به دردسر بیاندازد در حالیکه ترامپ چنین ویژگی ندارد و حرف هایی که می زند نشان می دهد که برنامه جامعی برای مقابله با جمهوری اسلامی ندارد و اگر هم دارد امکان انجام آن خیلی دشوارتر است. البته در این جلسه نظرم بر این نیست که بخواهم اثبات کنم که کدام یک به نفع جمهوری اسلامی است اما کاملاً باید هوشیار باشیم و چنین تصور نشود که مواضعی که ترامپ دارد با مواضع ما یکسان است بلکه برعکس، مواضع ما با مواضع ترامپ کاملاً متفاوت است. هرچند درباره سندرز اینگونه نبود، به طوریکه طرفداران سندرز، افراد تحصیلکرده و باسوادی بودند که به مسائل از منظر انسانی نگاه می کنند و تقاضا و خواستگاه هرچند ممکن است یکی باشد اما زاویه ای که ترامپ مسائل را مطرح می کند با زوایه ای که سندرز و طرفدارانش به آن توجه می کردند ماهیتش کاملاً متفاوت و بلکه متضاد است به طوریکه حتی مکانیزم هایی آن نیز کاملاً با هم تفاوت دارد. به طوریکه ذره ای نمی توان به حرف های ترامپ اعتماد کرد و کاملاً این امادگی را دارد که هر خدعه و فریبی برای ضربه زدن به حریف، به کار ببندد اما سندرز، شخصیتی داشت که تا حدودی می شد به حرف هایی که می زد اعتماد کرد.

همین رفتار ترامپ باعث شده تا بسیاری از افراد در آمریکا از نوع برخورد وی در جامعه احساس شرمندگی کنند. حضور شخصیتی مثل ترامپ در مقام رییس جمهوری در هر کشوری، بهترین فرصت برای رقبا و دشمنان امرکیا و جمهوری اسلامی محسوب می شود تا بتوانند بیشترین و مهلک ترین ضربات را به آمریکا بزنند در حالیکه با میلیاردها دلار هزینه شاید نتوانیم چنین ضرباتی به ایالات متحده بزنیم. برای نمونه همین نوع صحبت ها و حرف هایی که دو نامزد ریاست جمهوری در مناظرات به یکدیگر زدند، هیچ وقت هیچ نوع تحلیلی از سوی کارشناسان نمی توانست به اندازه ای که این دو در مناظره ها از خود و جامعه آمریکا ارائه کردند اثرگذاری منفی داشته باشد. البته علیرغم تمام این مسائل منفی، سیستم سیاسی ایالات متحده به نحوی طرح ریزی شده که دویست سال است با دوام و قوام در حال زایش است و به حرکت خود ادامه می دهد و با این وضعیت فعلی، بدون اینکه به مشکل خاصی برخورد کند تا دویست سال آینده هم به خوبی ادامه مسیر خواهد داد.

البته به اعتقاد من، سیستم فعلی ایالات متحده در حال حاضر دچار بحران است. سیستم کاپیتالیسی ایالات متحده سه نوع بحران را تجربه می کند. یک مجموعه بحران که هر ده- بیست سال یکبار اتفاق می افتد. یک مجموعه بحران که هر پنجاه-شصت سال یکبار رخ می دهد و یک نوع بحران هایی که هر صد و پنجاه سال یکبار اتفاق می افتد. آمریکا در حال حاضر آغازِ پایان بحران دوم است. سندرز، ترامپ، جنبش وال استریت و … ، همگی شاخص های اغاز این بحران است. پیش بینی این است که این بحران دوباره با بازگشت دولت حل خواهد شد و دوباره دولت با یک سطح گسترده فراوان و با تأکید بر مالکیت و مدیریت گسترده این بحران را پشت سر خواهد گذاشت. حال این بحران، بازگشت یک دولت بزرگتر از دولت رفاه است هرچند اعتقادی به فروپاشی ندارم بلکه اعتقاد به یک تحول و دگرگونی در ساختار دارم.

در خاتمه باید اشاره کنم که مسئله مبارزه با لابی ها، که دکتر جمشیدی هم اشاره کردند؛ نه تنها ترامپ بلکه هیلاری هم بر این شعار پافشاری کرده و بنده معتقدم که هر دو نفر اینها از سر اجبار این شعار را داده اند و این داستان تا پایان بحران دوم همچنان ادامه خواهد داشت و هر انچه که انها بگویند تا پایان این دوره، فقط جنبه شعاری دارد و تبلیغاتی بیش نیست.

بنده تا کنون طرفدار نظام ریاستی بوده ام اما از زمانیکه بوش پسر به کاخ سفید رسید و ترامپ نیز تا این مرحله از انتخابات بالا آمد، نسبت به نظام ریاستی در آمریکا با سئوالاتی مواجه شده ام و قطعا مطمئن هستم که مزایای نظام پارلمانی، به مراتب بیشتر از نظام ریاستی است. به ندرت در یک نظام ریاستی، یک فرد بی تجربه می تواند به عنوان رییس جمهور انتخاب شود و می تواند این چینین بازخوردی از عملکرد خود داشته باشد.

نکته دیگر در ارتباط با نوع و دامنه اقدامات رییس جمهور است که کاملا ً با آقای دکتر جمشیدی موافق هستم. البته چهار یا پنج محدودیت دیگر هم وجود دارد که ذیل محدودیت نظام بین الملل می باشد که در یک جایگاه خاصی قرار دارد و در هسته بازتولید مناسبات می کند. رییس جمهور فاقد توانایی لازم برای انجام تمام کارهایی است که می خواهد آن را انجام دهد. مسئله اقتصاد از دیگر مسائلی است اهمیت زیادی دارد. ارزش های خاص جامعه و محدودیت هایی که ایجاد می کند از مسائلی است که رییس جمهور امریکا هر میزان تلاش کند نمی تواند در این حوزه هر اقدامی که مایل باشد انجام بدهد.

نکته دیگری که اهمیت زیادی هم دارد مسئله نظام کارشناسی آمریکاست. این افرادی که در سیا، اف بی آی، و یا در دستگاه های وزارتی حضور دارند همگی متخصص و با تجربه هستند. بدنه کارشناسی در بسیاری مواقع در برابر اقدامات و تصمیمات فرد رییس جمهور می ایستد و برای وی محدودیت ایجاد می کند.

نکته پایانی هم درباره ویکی لیکس؛ این است که درباره ویکی لیکس بحث شده و در روزنامه ها، جراید و در رسانه ها منتشر شده و ترامپ هم جهت محکوم کردن کلینتون از آن استفاده می کند و اتفاقاً حداکثر استفاده را هم از این مسئله برده است.

(پرسش و پاسخ)

در گذشته سیستم پارلمانتاریسم در امریکا وجود نداشت و  بزرگان حزب در کنار هم می نشستند و تصمیم می گرفتند که یک شخص رئیس جمهور شود و در نهایت در Convention هم تأیید می کردند ولی در 40-50 سال اخیر این رویه تغییر کرد و سیستم جاری پیاده سازی شد که معتقد بودند در خلال برگزاری انتخابات، یک مناظره و چالشی بین افراد صورت بگیرد و همین باعث شد تا سیستم جدید طراحی شود که هر کدام بایستی دلیگیت ها را اخذ کنند تا بتوانند کاندیداتوری حزب را دریافت کنند و البته Convention هم به طور اتوماتیک  وار آن را تأیید می کند و چنین نیست که آن را رد کند. اما برای اینکه چاشنی خرد را به آن اضافه کند بحث سوپر دلیگیت ها را مطرح کردند که افرادی که تجربه دارند هم در این مسئله نظر بدهند و اینگونه نباشد که صرفاً یکسری افراد که بی تجربه هستند بخواهند نظر بدهند.

[1] Deligate

[2] Deligate

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *