جدیدترین مطالب

ادامه تظاهرات سراسری حمایت از غزه در جهان

تظاهرکنندگان اردنی که سفارت رژیم صهیونیستی در اردن را برای اعلام حمایت از مردم مظلوم غزه محاصره کرده اند، شعار می‌دهند: نه سفارت می‌خواهیم و نه سفیر… برو بیرون‌ ای خوک.

ادامه تظاهرات سراسری حمایت از غزه در جهان

تظاهرکنندگان اردنی که سفارت رژیم صهیونیستی در اردن را برای اعلام حمایت از مردم مظلوم غزه محاصره کرده اند، شعار می‌دهند: نه سفارت می‌خواهیم و نه سفیر… برو بیرون‌ ای خوک.

Loading

أحدث المقالات

حملات تروریستی در کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای افزایش پتانسیل این سازمان را طلب می کند

روسلان میرزایف، مدیر کمیته اجرایی ساختار منطقه ای ضد تروریستی سازمان همکاری شانگهای، امروز جمعه اعلام کرد که حملات تروریستی اخیر در کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای – ایران، پاکستان و روسیه – ضرورت افزایش پتانسیل این سازمان را در مقابل ساختار منطقه ای ضد تروریستی سازمان همکاری شانگهای قرار می دهند.

تحولات اوکراین|امکان گفتگو با روسیه در نشست صلح سوئیس

عدم تمایل برخی کشورها به شرکت در اجلاس اوکراین، گلایه زلنسکی از توجه جامعه جهانی به غزه به‌جای اوکراین، خالی شدن انبارهای سلاح کانادا، درخواست از آمریکا برای رفع نیازهای ارتش اوکراین و ارسال پاتریوت و گلوله توپ، از مهمترین رویدادهای جنگ هستند.

Loading

یگ گام دیگر به سمت «روسیه بزرگ»

۱۳۹۸/۰۴/۰۳ | نمای راهبردی

شورای راهبردی آنلاین- رسانه ها: روسیه با الحاق کریمه و حالا استقلال «روسیه کوچک» ، ۲۰۰ کیلومتر بیشتر تا دور زدن اوکراین از ساحل دریای سیاه فاصله ندارد و به محض اتصال زمینی به به باریکه ترانسنیستریا در مرزهای غربی اوکراین، عملا خاک «نوا راسیا» یا روسیه جدید شکل گرفته است.

اعلام استقلال جمهوری خودخوانده خلق دونتسک در شرق اوکراین که سه‌شنبه گذشته تحت عنوان «مالو راسیا» یا «روسیه کوچک» انجام گرفت در حقیقت یک گام کوچک دیگر پس از الحاق کریمه به سوی تشکیل قلمروی روسیه بزرگ محسوب می‌شود.اگرچه در نگاه اول قلمروی «نوا راسیا» که مورد نظر ملی‌گرایان روس است یک قلمروی فرضی و حتی فانتزی به نظر می‌رسد اما باید دانست که کرملین و بخش مهمی از جامعه روسیه و جوامع اسلاو شرق اروپا به آن به چشم امکانی جدید برای احیای امپراتوری‌های گذشته در مقابل گسترش شرقی ناتو نگاه می‌کنند.

در حقیقت حدود سه سال پیش از آن که الکساندر زاخارچنکو، رهبر جمهوری خودخوانده خلق دونتسک آغاز یک دوره انتقالی سه‌ساله با هدف تشکیل یک دولت جدید و مستقل در شرق اوکراین با نام مالوراسیا را اعلام کند این ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور فدراسیون روسیه بود که در جمع جوانان نخبه روس، چشم‌انداز «نوا راسیا » یا «روسیه جدید» را مطرح کرد که مالوراسیا تنها بخشی کوچک از آن محسوب می‌شود.

ایده «نوا راسیا» را نظریه‌پردازانی نزدیک به کرملین، ارتش روسیه و کلیسای ارتدوکس و در راس آنها «الکساندر دوگین» از یک دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و برای پر کردن خلأ یک ایدئولوژیک ساختاری در جای خالی حزب کمونیست شوروی مطرح کردند. امروز اما ظاهرا این ایده دیگر روی کاغذ خلاصه نمی‌شود و با تحولات «پاد هژمون» در نقش رهبری جهانی آمریکا و واگرایی اتحادیه اروپا توام با فروپاشی کشوری مصنوعی مانند اوکراین که چیزی جز پسماند تقسیمات اداری اتحاد شوروی نبوده است، نمی‌توان پیش‌بینی کرد که آیا واقعا کرانه‌های این روسیه بزرگ فرضی، سوار بر موج اسلاوگرایی نوین از قلب اوکراین تا قلب بالکان نیز به پیش خواهد رفت یا خیر؟

برای بررسی این پدیده به سراغ یکی از جامعه‌شناسان کشورمان رفتیم که در سال‌های اخیر تحقیقات و سفرهای میدانی جدی را در این حوزه انجام داده است که از نتایج آن می توان به گفت‌و‌گوی اخیر او درباره «نقش راهبردی کشور کوچک مولداوی» به عنوان « جایگاه شیعیان در هارتلند اروپای شرقی» اشاره کرد.

دکتر«سید جواد میری» عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سه سال پیش در چنین روزهایی به دنبال جدایی کریمه از اوکراین در رسانه‌های داخلی از جدی بودن طرح «روسیه بزرگ» سخن گفت و اینک در گفت‌وگویی شرح می‌دهد که چرا اعلام استقلال «روسیه کوچک» در دونتسک گام کوچک دیگری از سوی تیم فرماندهی کرملین در این راستا خواهد بود:

 

سوال: این روزها شاهد اعلام استقلال بخش دیگری از اوکراین پس از شبه جزیره کریمه و باز هم در راستای الحاق به روسیه هستیم. از نظر شما اعلام استقلال یک دولت جدید تحت عنوان «روسیه کوچک» در جمهوری خودخوانده دونتسک در منتهی‌الیه جنوب شرقی اوکراین چه ارتباطی با تحولات شتابان جهانی دارد؟

میری: قطعا این تغییرات و تحولات می‌تواند به گونه‌ای نوید نظم نوین جهانی را در فضای یک جنگ سرد جدید بین شرق و غرب بدهد.من کمتر دیده‌ام که کارشناسان ما به این موضوع بپردازند.کارشناسان غربی که عمدتا از دیدگاه اتحادیه اروپا و آمریکا نگاه می‌کنند و روس‌ها هم از دیدگاه منافع پسا شوروی اما بیایید از زاویه نگاه مستقل ایرانی خودمان به موضوع نگاه کنیم.

 

وقتی ترامپ می‌گوید ما نیروهای معتدل‌تر مخالف بشار اسد را تقویت می‌کنیم یعنی به روسیه می‌گوید هر چقدر شما در سوریه پافشاری کنید ما هم خرخره‌تان را در اوکراین می‌گیریم

 

سوال: یعنی در حقیقت اول باید می‌پرسیدیم که اصلا چرا اوکراین به عنوان متحد جدید غرب در شرق اروپا به این وضع دچار شد؟

میری: دقیقا و حتی این که تحولات اوکراین چه ارتباطی با اتفاقاتی دارند که در سوریه می‌افتد؟ یعنی آمریکا سعی و تلاش خودش را کرد ولی نتوانست بشار اسد راشکست دهد چون سه نیروی عمده ایران، روسیه و چین در حمایت از محور مقاومت سوری-لبنانی- عراقی وارد عمل شد. آمریکایی‌ها به تدریج که دیدند نمی‌توانند در شامات کاری کنند جواب رقیب هژمونیک قدیمی‌شان روسیه را در اوکراین دادند. الان هم که ترامپ می‌گوید ما داعش را جمع می‌کنیم و نیروهای معتدل‌تر مخالف بشار را تقویت می‌کنیم به این معنی است که هر چقدر شما در سوریه پافشاری کنید ما هم خرخره‌تان را در اوکراین می‌گیریم. پس طرف جنگ در آنجا اتحادیه اروپا نیست و نیروی زمینی ناتو به طور عمده در اوکراین پیاده نخواهد شد.

روسیه با الحاق کریمه و حالا استقلال «روسیه کوچک» ، 200 کیلومتر بیشتر تا دور زدن اوکراین از ساحل دریای سیاه فاصله ندارد و به محض اتصال زمینی به به باریکه ترانسنیستریا در مرزهای غربی اوکراین، عملا خاک «نوا راسیا» یا روسیه جدید شکل گرفته است. الان از چهار ساحل راهبردی اوکراین در شمال دریای سیاه دو تای آن یعنی ماریوپل در جمهوری دونتسک و شبه جزیره کریمه از کنترل دولت کی‌یف خارج شده و در بنادر باقی‌مانده اودسا و خرسون هم اقلیت بزرگ روس منتظر تحولات بعدی برای قطع ارتباط کامل اوکراین با آب های آزاد هستند.

 

کرملین این را به فراست دریافته که اگر مرزهای راهبردی خود را در اروپای شرقی گسترش ندهد باید در داخل چچن و اوستیا و یا خیابان‌های قازان در تاتارستان با داعش دست‌پرورده غرب بجنگد

سوال : اصلا تعاریف مالو راسیا یا نوا راسیا از کجا آمده اند؟

میری: اگر به نقشه‌های سنتی نگاه کنید متوجه می‌شوید که تعاریف ژئوپلیتیکی مانند «مالو راسیا» یا روسیه کوچک که به نیمه شرقی و حتی سواحل جنوبی اوکراین امروزی اطلاق می‌شد با تعاریف جدید «نوا راسیا» مشترکات زیادی دارد. مثلا دونتسک تنها یکی از سه استان جدایی‌طلب شرق اوکراین در کنار اوگانسک و خارکیف محسوب می‌شود اما وقتی نام «مالو راسیا» را روی این جمهوری خودخوانده می‌گذارند اشاره به گستره بسیار بزرگ‌تری دارد. کرملین این را به فراست دریافته که اگر مرزهای راهبردی خود را در اروپای شرقی گسترش ندهد باید در داخل چچن و اوستیا و یا خیابان‌های قازان در تاتارستان با داعش دست‌پرورده غرب بجنگد. اتفاقی که در سال های 2008 و 2009 رخ داد. ضمنا روسیه مزیت و عیب دوره شوروی را ندارد یعنی نمی‌تواند به اسم کمونیسم وارد «نوا راسیا»یی شود که خرسون و ترانسنیستریا و مولداوی را هم دربرمی‌گیرد. اما ملی‌گرایی بازتعریف‌شده روسی ، زمینه عملی و ذهنی را در آن مناطق به مردم داده که ما دشمن شما نیستیم و اشغالگر نیستیم بلکه همان چیزی را که شما می‌خواستید را تحقق می‌بخشیم.

 الان در خود کیشینف، پایتخت مولداوی که هیچ وقت جزو قلمروی تاریخی امپراتوری روسیه هم نبوده این اشتیاق در میان نیم بیشتر مردم به وجود آمده که ما باید به روسیه بپیوندیم و دولت جدید روس‌گرای «ایگور دودون» برآیند این خواست مردمی است.

در باریکه جمهوری خودمختار ترانسنیستریا که از زمان فروپاشی شوروی عملا در کنترل روسیه بوده و همچنین جمهوری نیمه خودمختار گاگائوز که در حقیقت بخش ترک و مسلمان‌نشین مولداوی است این اشتیاق شامل اکثر جمعیت می‌شود. برای این که تحولات یک منطقه را درک کنیم فقط تحلیل‌های سیاسی کارگشا نیست بلکه نیاز به مطالعات مردم‌شناسی داریم و این که در منطقه باشیم و با همه طیف‌های مردم از عوام و دانشجو تا بازرگان و رئیس‌جمهور صحبت کنیم. خلاصه نبض منطقه را بگیریم. الان هم در منطقه فرضی نواراسیا زمینه کاملا آماده این هست که اگر نیروهای روس‌گرا مثلا وارد بندر خرسون (در جنوب اوکراین) شوند اکثر شهروندان ظاهرا اوکراینی آنها را نیروهای آزادی‌بخش بازشناسند. آن وقت تنها حدود 180 کیلومتر به سمت غرب این بندر مرز اوکراین و ترانسنیتریا فاصله هست که تازه آن وسط کریمه و یک بندر عمدتا روس‌نشین دیگر یعنی اودسا را داریم.

 

سوال: خود ترانسنیستریا به شکل یک گسل میان نوا راسیا و اروپاست و آدم وسوسه می‌شود که تصور کند این سرزمین گسل یک جنگ جدید است همانند نقشی که بوسنی یا لهستان در اروپای شرقی در آغاز جنگ‌های اول و دوم جهانی داشتند.

میری: اما برای این که گسل جنگ باشد از آن جا که جنگ همیشه دو طرف دارد طرف‌های جنگ ما چه کسانی می‌توانند باشند؟ اتحادیه اروپا که هیچ میل و رمقی برای جنگ ندارد برای این که بعد از جنگ جهانی دوم امنیت‌شان دست آمریکاست. آمریکایی‌ها هم که اینجا که نمی‌توانند نیرو پیاده کنند. در اوکراینش هم نتوانستند نیروی زمینی عمده‌ای پیاده کنند.

 

فراخوان رئیس‌جمهور صربستان به واشنگتن، در مقطع اعلام موجودیت «روسیه کوچک»، از عمق نگرانی غرب حکایت دارد

 

سوال: آیا ممکن است این موج ناسیونالیسم روسی به یک اتحاد اسلاوی تا عمق اروپای شرقی کشیده شود؟

میری: زمینه تاریخی تقابل اسلاووفیل‌ها (اسلاوگراها) و زاپادنیست‌ها (غربگراها) در تاریخ مدرن روسیه یعنی حداقل 150 سال اخیر وجود داشته است. داستایوفسکی این را خیلی زیبا در آثارش به نمایش می‌گذارد. به عنوان مثال می‌گوید که ما (ملت روسیه) در مقابل غرب و غربگراها باید چگونه رفتار کنیم؟ ولی باید دید که آیا امروز در سطح کلان چنین اتحادی روس‌گرایی رخ می‌دهد؟

نکته دیگر این که حداقل در دوره پوتین، روس‌ها به شدت به دنبال تقویت و احیای کلیسای پراوسلاونا (اسلاوگرا) یا همان کلیسای ارتدوکس شرقی بوده‌اند. در دهه اخیر کرملین و کلیسای ارتودکس به دنبال این بوده‌اند که زنجیره‌ای در شرق اروپا درست کنند که صربستان هم جزو آن است. پس اگر می‌بینیم که درست در مقطع اعلام موجودیت «روسیه کوچک»، آمریکایی‌ها رئیس‌جمهور صربستان را برای مذاکره به واشنگتن فرا می‌خوانند این از عمق نگرانی غرب حکایت دارد. حتی در یونان نیز هر سال بین دوم تا ششم اکتبر در جزایر رودس تمامی نمایندگان کلیساهای ارتدوکس جهان جمع می‌شوند که من خود از نزدیک حامی ریخت‌و‌پاش مراسم و حجم گسترده مدعوین بودم. خب، حامی سیاسی و مالی این گردهمایی کسی نیست جز سرمایه‌دار بزرگی چون «اولگ بلاژیروف» که زمانی معاون وزارت ترابری و مدیر راه آهن سراسری روسیه (آر.ژ.د) بود و هنوز هم دست راست پوتین محسوب می‌‍شود. بنابراین باید توجه کرد که روسیه پلان(نقشه)‌های الف و ب و ج برای اروپای شرقی زیر سر دارد و همه چیز در روس‌گرایی یا اسلاوگرایی خلاصه نمی‌شود.

 

در سوریه و لبنان و فلسطین کلیساهای زیادی تابع اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس روسیه هستند

 

سوال : آیا توسعه کلیسای پراوسلاونا شامل ارمنستان و گرجستان می شود؟

میری: خیر، ارتدوکس ارمنی و گرجی فرق می‌کند. اما کلیسای پراوسلاونا با کلیسای اوستیای شمالی یا در همان گاگائوز مولداوی که گفتیم مشترک است. حتی در سوریه و لبنان و فلسطین هم کلیساهای زیادی هستند که تابع اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس روسیه هستند.

 

 

این ایده که همه مناطق روس‌نشین در لوای یک روسیه بزرگ درآیند می‌تواند تعارضات شدیدی در خود روسیه هم ایجاد کند

 

سوال: آیا می‌توانیم چنین تعبیری به کار ببریم که تشکیل «نوا راسیا» همان بازگشت به به شوروی است؟

میری: شوروی دیگر وجود خارجی ندارد چون فاقد ایدئولوژی بین‌المللی است.در عوض این ایده مطرح می‌شود که همه مناطق روس‌نشین در لوای یک روسیه بزرگ درآیند. البته خود این ایده می‌تواند تعارضات شدیدی در خود روسیه هم ایجاد کند. هر چقدر پوتین در ملی‌گرایی روسی بدمد اگرچه در خارج از روسیه می‌تواند مردم زیادی را تحت لوای مسکو قرار دهد اما به همان نسبت هم در داخل فدراسیون روسیه که ترکیبی از 24 ایالت فدرال و جمهوری‌ها و ملت‌های مختلف است ممکن است طی یکی دو دهه آینده شکاف هایی ایجاد شود. این معضلی است که افرادی مثل دوگین به آن توجه نمی‌کنند.در داخل این فدراسیون بزرگ سرزمین‌ها و اقوامی وجود دارند که هیچ‌گاه خودشان را روس ندانسته‌اند مثل قفقاز و تاتارستان یا دیگر مناطق مسلمان، آسیایی یا بودایی‌نشین. در نتیجه در آینده با بحران هویت در داخل و خارج مرزهای روسیه مواجه خواهیم شد.

 

آمریکا این نیروهای تندروی سلفی را در قالب داعش تعلیم می‌دهد تا بعدا به داخل خاک روسیه بفرستد

سوال: می دانیم که بخش مهمی از فرماندهی نظامی و میدانی داعش را چچنی ها تشکیل می‌دادند که عمدتا ازجمهوری نیمه‌خودمختار چچن و اینگوش آمده بودند. آیا در این مورد مسکو چشم روی هم گذاشته تا تندروها قفقاز شمالی را ترک کنند؟

میری: برعکس. آمریکا این نیروهای تندروی سلفی را در قالب داعش تعلیم می‌دهد تا بعدا به داخل خاک روسیه بفرستد. شاید تا الان آمریکا و عربستان و شرکای‌شان به دنبال تعارض تمام‌عیار با روسیه نبوده‌اند و می‌خواسته‌اند با بحران چچن و قفقاز روسیه را به صورت خفیف در خوف و رجا قرار دهند. مخالفان چچنی در داخل جنگ‌هایشان چریکی بوده است اما وقتی تجربه جنگ‌های تمام‌عیار را در خاورمیانه پیدا کنند دیگر مثل گذشته مغلوب نخواهند شد و فضای جنگ در چچنستان به شکل دیگری تغییر پیدا خواهد کرد. شاید به همین خاطر پوتین و قدیروف، رئیس‌جمهور چچنستان ایده تشکیل «ارتش چچنی» و گسیل آن به سوریه را طرح کردند تا هم هویت رسمی چچن را در مقابل سلفی‌گری و داعشی‌گری تعریف کرده باشند و هم تجربه‌ای برای مواجهه‌های احتمالی آتی در قفقاز با تروریست‌های تکفیری اندوخته باشند.

 

نقش الیگارشی یهودی در غرب‌گرا شدن روس‌ها

سوال: روسیه مدرن از زمان پتر، یک غرب‌گرایی آشکار داشته که طی سه قرن گذشته مدام بیشتر و بیشتر شده و حتی انقلاب کمونیستی و ظهور و سقوط شوروی را هم می‌توان رویکردهای متکامل یا متناقضی از این غرب‌گرایی روسی دانست. تمایل به غربی شدن را به وضوح در آحاد جامعه روسیه مشاهده می‌کنید و نخبگان جامعه نیز نسبت به رشد این روحیه در سال‌های اخیر ابراز نگرانی کرده‌اند.این در تناقض با ملی‌گرایی نوین روسی که رویکردی ضد غربی دارد قرار نمی‌گیرد؟

میری: فکر می‌کنم اول باید این پیش‌فرض غرب‌گرایی روس ها را باز کنیم. به این معنا که یک واقعیت یا به قول فلاسفه حوالت تاریخی هست بدین صورت که نیازهای فناورانه جهان به نوعی به اروپا و آمریکا معطوف می‌شود و تا حدودی ژاپن. این باعث می‌شود که حتی کشورهایی که از فرق سر تا نوک پا ضدغربی هستند باز هم چشمشان به دست غرب باشد. حتی اگر بگوییم در آینده ممکن است غرب این مرجعیتش را از دست بدهد ولی دست‌کم در تاریخ معاصر تا امروز که قبله آمال مادی جهان بوده است.خب سیاستمدارانی که الزاما اندیشمند هم نیستند و فقط می‌خواهند واقعگرایانه نیازهای روز جامعه‌شان را برآورده کنند، نگاه می‌کنند و می‌بینند که فناوری آنجاست. قطع ارتباط با غرب هم چاره کار نبوده است چون این تز در دوره‌ای در شوروی و در زمان مائو در چین الزاما به این منجر نشده که بتوانند خودشان را بسازند. راه دیگر برای شرقی‌ها این بود که فناوری را از غرب بگیرند بدون آن که فرهنگشان آن طرفی شود که باز هم جای بحث دارد که شدنی است یا خیر؟

البته نکته دیگری که شاید از بیرون از روسیه کمتر کسی به آن توجه داشته نقش الیگارشی یهودی در غرب‌گرا شدن روس‌ها است. اما واقعگرایانه‌ترین نگاه برای روسیه این بوده که آنها چه بخواهند چه نخواهند در برزخ آسیا و اروپا زندگی می‌کنند، برزخی که به لحاظ اجتماعی آنها را جایی بین این دو قاره قرار می‌دهد. یک دوست مردم‌شناسی داشتم در بندر ولادی واستوک( منتهی‌الیه شرقی روسیه) درست بالای ژاپن. با هم در یک کنفرانسی بودیم که از همه جای دنیا از جمله ژاپن هم در آن شرکت کرده بودند. یک خانم ژاپنی رفت پشت تریبون گفت که ما ژاپنی‌ها ظاهرمان شرقی است اما باطنمان غربی، بیرونمان زرد اما درونمان سفید است. دوست من هم که یک روس سفید بود پس از او پشت تریبون رفت و گفت که در تکمیل صحبت‌های خانم پروفسور ژاپنی، ما هم ظاهرمان سفید اما باطنمان زرد است. یعنی این تعارض، تهدید، فرصت یا چالشی توامان در هویت روسی هست که نه یک هویت تک‌بعدی و مونولوگ بلکه هویتی چهل‌تکه دارد.

 

داستایوفسکی صد وپنجاه سال پیش نتیجه‌گیری می‌کند که آینده روسیه به آینده غرب گره نخورده است

سوال: درست به همین شکل کلیسای ارتدوکس اسلاوی هم به نوبه خودش چیزی است بین عرفان شرقی و مسیحیت لاتینی غربی.

میری: کاملا. شما برادران کارامازوف را هم که می‌خوانید می‌بینید روح شرقی در آن موج می‌زند. همین تعارض هویتی را کسی مثل داستایوفسکی به عنوان نماینده روح روسی در هنگام تبعیدش به سیبری بازگو می‌کند. می گوید من سال‌ها فکر می‌کردم که آینده ما بسته به ناف غرب است اما اینجا به سیبری (در بخش آسیایی روسیه) که آمدم متوجه شدم که بیشتر جمعیت و وسعت روسیه، شرقی است؛ بودایی، اسلامی، ترکی و تاتاری و قفقازی … او صد وپنجاه سال پیش نتیجه‌گیری می‌کند که آینده روسیه به آینده غرب گره نخورده است.

 

روسیه وارد همان تقابل ژئوپلیتیکی شده که ایران نزدیک چهار دهه است دنبال می‌کند

سوال: شما گفتید که نواراسیا الزاما به معنای بازگشت به شوروی نیست اما دست‌کم آیا ایده روسیه بزرگ باعث تقویت یک بلوک شرق جدید که همان محور اوراسیایی است نخواهد شد؟

میری: روسیه چه بخواهد و چه نخواهد وارد همان تقابل ژئوپلیتیکی شده که ایران نزدیک چهار دهه است دنبال می‌کند. ایران معتقد است که اردوگاه غربی یورو-آتلانتیک یا همان ناتو در حال تسخیر دنیا و تحمیل تغییر و تحولات بنیادین در نظامات اجتماعی ملت ها است.

در روسیه هم کسانی مثل الکساندر دوگین که بر کرملین نفوذ فکری دارند، معتقدند که آینده روسیه در ارتباط با ایران، ترکیه و چین گره خورده است. حال بماند که در خود روسیه نسبت به دوگین نظریات مختلفی وجود دارد. بعضی او را فاشیست می‌دانند و برخی سنت‌گرایی مانند سیدحسین نصر. اما در هر حال تحت تاثیر کسانی مثل او، امروز پوتین حرکاتی انجام می‌دهد که با حرکات یک دهه پیش او خیلی فرق می‌کند. خیلی از غرب‌گرایانی که قبلا به کرملین نزدیک بودند امروز دیگر نیستند. مشاوران قبلی کرملین معتقد بودند که روسیه باید واقعگرا باشد و حد کوچکی برای خود قائل شود اما مطرح کردن ملی‌گرایی نوین روسیه به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی و وارد شدن به یک جنگ هژمونیک در سوریه، رویه‌های تازه‌ای هستند که قبلا کسی تصورش را نمی‌کرد.

 

پریماکوف معتقد است روسیه در سیاست خارجی‌اش باید با حالت تهاجمی‌تری با غرب برخورد کند

سوال: این سیاست جدید به رهبری پوتین خلاصه نمی‌شود؟ یعنی آیا امثال دوگین و ساوین یک جبهه فکری در کرملین به وجود آورده‌اند یا ممکن است با رفتن پوتین، روسیه دوباره درون‌گرا شود؟

میری: الان دوگین دیگر به عنوان یک فرد مطرح نیست بلکه نظراتش در مورد دولت و حکومت نزدیک به دیدگاه‌هایی است که پریماکوف دارد در حالی که پریماکوف نه یک فیلسوف سنت‌گرا بلکه یک سیاستمدار کارکشته است که معتقد است روسیه در سیاست خارجی‌اش باید با حالت تهاجمی‌تری با غرب برخورد کند.

 

ما در کل نباید روس‌ها را از خود دور کنیم و با آنها در یک تعارض قرار بگیریم

سوال: در پایان فکر می‌کنید چشم‌انداز اوراسیایی به عنوان محور جدید توسعه جهانی و شاهراه تجارت و انرژی میان شرق و غرب چه دستاوردی برای ما خواهد داشت؟

میری: درست همانند نوا راسیا این یک چالش بزرگ میان روسیه و اتحادیه اروپا به وجود می‌آورد چرا که اروپا نمی‌تواند مسیر انرژی خودش را کامل به روسیه واگذار کند و باید به دنبال جایگزین‌های دیگری باشد. اینجا ایران می‌تواند یک نقش کلیدی ایفا کند مانند همان نقشی که روسیه در دهه گذشته که ما مدام تحریم می‌شدیم بازی می‌کرد. روسیه در دوره بوش تا اواسط دوره ریاست جمهوری اوباما هم ارتباط خوبی با آمریکا و هم با ایران داشت و در عین حال از جایگاه خود در شورای امنیت برای لابی با دو طرف تحریم استفاده می‌کرد. ما در کل نباید روس‌ها را از خود دور کنیم و با آنها در یک تعارض قرار بگیریم. یعنی این وسواسی که در میان یک طیف داخلی وجود دارد که یک وقت طعمه روسیه نشویم را باید کنار بگذاریم و تماما به سمت کمپ اروپایی نرویم. اما در عین حال دیپلماسی ایجاب می‌کند که از اطمینان صد در صد به روس‌ها هم بپرهیزیم. به عنوان مثال ما نباید اجازه دهیم که روس‌ها در تعامل با ترکیه و چین تمام ابتکار عمل کوریدور انتقال گاز یا مسیر تجاری بین شرق و غرب را به دست بگیرند.

منبع: تسنیم

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *