جدیدترین مطالب
تداوم سیاستی بیتاریخ
أحدث المقالات
دبیر شورای راهبردی روابط خارجی در گفتگو با سایت شورا تشریح کرد:
شورایی برای اندیشهورزی راهبردی
دکتر محمد باقر خرمشاد که سابقه ریاست سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، معاون وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و معاون آموزش و پژوهش وزارت خارجه را در کارنامه فعالیت های اجرایی خود دارد، بیش از سه سالی است که دبیری شورای راهبردی روابط خارجی را عهده دار شده است.
او که استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی است، در گفتگو با سایت شورا از مهمترین پرونده های جاری روابط خارجی گفت. دکتر خرمشاد موضوع برجام و خروج آمریکا از این توافق و پرونده های منطقه ای از جمله تلاش بعضی از کشورهای عربی جهت عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و خارج کردن آن از انزوا را از راهبردی ترین پرونده های سال 1397 توصیف کرد.
آنچه در پی می آید متن کامل این گفتگوست.
پرسش: با توجه به سوابق اجرایی جنابعالی، حضورتان در شورای راهبردی را چطور ارزیابی میکنید؟
فضای شورای راهبردی روابط خارجی تلاشی در راستای راهبردیاندیشی در این حوزه و خروج از روزمرهگی است که تجربهی جدیدی محسوب میشود و نوعی تجربهی لذتبخش و احساس مفید بودن پدید میآورد. از این جهت، شورای راهبردی روابط خارجی فرصت بسیار خوبی فراهم میکند؛ چرا که این مجموعه، به نحوی دغدغهها، استعدادها، ظرفیتها و توانمندیها را به شکل راهبردی تری دیده و به کار می گیرد و از آنجا که نتایج آن تقدیم مقام معظم رهبری میشود اثرگذاری بیشتری هم خواهد داشت، که این خود انگیزه بیشتری به انسان می دهد. به هر حال، شورای راهبردی روابط خارجی فرصتی برای بخشهای حساس دستگاه اجرایی کشور است تا با دریافت گزارشهای راهبردی شورا در حوزههای مختلف، بهنوعی هوشیارتر شوند یا به عبارت دیگر تلنگری در حوزه سیاست خارجی است برای اینکه ولو تا حد کمی از حالت روزمرهگی خارج شوند.
پرسش: یکی از اشتباهاتی که در توصیف شورای راهبردی روابط خارجی میشود، موازی فرض کردن آن با وزارت امور خارجه است. آیا واقعا اینطور است؟ یعنی شورا همان کارهای وزارت امور خارجه را انجام میدهد؟
قطعا به این شکل نیست؛ برای پاسخ به این سوال دو سه مثال عرض میکنم.
- در همهی کشورهای موفق و مطرح نه یک اتاق فکر در روابط خارجی بلکه اتاقهای فکر متعدد وجود دارد؛ مثلا شما ایالاتمتحدهی آمریکا یا کشورهای اروپایی را در نظر بگیرید که امروز نقش بیشتری در روابط خارجی دنیا ایفا میکنند یا روسیه، چین و اخیرا عربستان، که اتاقهای فکر متعددی برای روابط خارجی خود فعال کرده است. در آمریکا برخی از احزاب از جمله دو حزب مشهور این کشور هر کدام چند اتاق فکر دارند. بعضی از این اتاقهای فکر، به صورت مشترک با هر دو حزب کار میکنند، یعنی بهنوعی گزارشات آنها مورد استفادهی هر دو حزب قرار میگیرد. این نشان میدهد که وجود اتاقهای فکر در روابط خارجی که شورای راهبردی روابط خارجی هم یکی از آنها محسوب میشود به معنای موازی عمل کردن با وزارت خارجه نیست؛ کمااینکه در هیچ کدام از این کشورها نیز چنین احساسی درباره آنها وجود ندارد. همچنانکه نتایج و اثرات این اتاقهای فکر را نیز میتوان در قدرتهای منطقهای مثل هند یا آفریقای جنوبی به خوبی مشاهده کرد.
- در ایران شاید به این دلیل که سابقهی این اتاقهای فکر چندان زیاد نبوده است، چنین تلقیای ایجاد شده است. یعنی وقتی شورا درباره موضوعی ورود کرده و اظهارنظر میکند گویا موازی با وزارت خارجه عمل کرده است؛ حال آنکه که چنین معنا و مفهومی ندارد.
- همانطور که در سوال قبل اشاره کردم، دستگاههای اجرایی گرفتار روزمرهگی و اقدامات جاری خود هستند. در چنین شرایطی، منطق ایجاب میکند که یک جایی برای دیدن افقهای دور باشد تا بتواند فارغ از چکاچک شمشیرهای عرصههای نبرد امروز، قادر به تشخیص صحنه های نبرد آینده بوده و برای آنها سناریوهای لازم را طراحی کند، هشدارهای لازم را بدهد و همچنین دستورالعملهای مورد نیاز برای اینکه در روز موعود کشور دستبسته و چشمبسته نباشد، را صادر نماید، تا به نوعی توجه دستگاه اجرایی را به سمت آن سوسوی دوردست جلب کند. بر مبنای همین منطق نیز، کشورهای مهم و مطرح دنیا اتاقهای فکر متعدد ایجاد می کنند تا اگر موضوعی از چشم یکی دور ماند، دیگری آن را ببیند و اگر بقیه چیزی را میبینند، عقلهای بیشتری جمع شده و سناریوها و افقهای روشنتر و راهکارها و پیشنهادهای متنوعتری را ارائه کنند. بنابراین وجود این اتاق های فکر به نوعی تکمیل کننده کار وزارت خارجه و در راستای منافع کلان کشور است. خود وزارت خارجه هم علیالقاعده بایستی یک اتاق فکر داشته باشد. ضمن آنکه سایر سازمانها و دستگاههایی که احیانا آنها هم در روابط خارجی بهگونهای دخالت داشته و سهیم هستند باید ایجاد چنین اتاقهای فکری را مدنظر داشته باشند.
اما در مورد شورای راهبردی روابط خارجی کشور، براساس قانون اساسی، سیاست خارجی جزء حوزههایی است که از اختیارات و وظایف رهبری محسوب میشود. بنابراین، طبیعی است که رهبری بخواهند یک اتاق فکری را از خبرگان و اصحابنظر و عمل دور هم جمع نمایند تا درخصوص روابط خارجی به وی مشاوره بدهند. اتفاقا در صورت نبود چنین اتاق فکری باید این سوال ایجاد میشد که دستگاه رهبری چگونه سیاستگذاری در مورد سیاست خارجی را که براساس قانون اساسی بهعهدهی ایشان گذاشته شده است را انجام میدهند! البته تعدد این اتاقها چندان مهم نیست، بلکه فقدان و کمبود آن محل پرسش است. بهطور طبیعی، براساس آنچه قانون اساسی بهعهدهی رهبر معظم انقلاب در حوزهی سیاست خارجی گذاشته است، ایشان شورایی را تعیین فرمودند که اعضای آن بتوانند براساس حکمی که خود ایشان برای آنها صادر کردهاند به افقهای دور اندیشیده و بتوانند ادبیاتسازی، اجماعسازی و جریانسازی نموده و از نخبگان کشور اعم از نخبگان اجرایی و نخبگان نظری در موضوعات مختلف دعوت استفاده نمایند. چنانکه هم نخبگان خیالشان راحت باشد که نقطهنظرات آنها دیده میشود و هم خود نخبگان مطلع باشند که به هر حال یک اتاق فکری وجود دارد که به این مباحث پرداخته و احیانا بخشی از دیدگاهها و مواضع رهبری هم به آنها منتقل میشود. این تعامل دوسویه باید بین نخبگان و شورا اتفاق افتاده و شکل بگیرد تا شورا بتواند از عقل جمعی ملی برای پیشبرد اهداف بلندمدت راهبردی در حوزهی روابط خارجی استفاده نماید.
پرسش: آیا این رویکرد در سالهای گذشته در شورا اتفاق افتاده است؟
کموبیش در این سه سال و نیم که من توفیق حضور در خدمت دوستان شورا را داشتهام، این اتفاق افتاده است، خصوصا از زمانی که کمیسیونهای ما فعالتر شدهاند این رویکرد بیشتر محقق شده است. چون براساس هم سنتی که در شورا شکل گرفته بود و هم رویههایی که در این سالها گذاشته شد، کمیسیونها به موتور محرکه شورا تبدیل شدهاند؛ لذا کمیسیونهای شورا ( بویژه آنهایی که فعالتر هستند) با توجه به امکاناتی که روسای کمیسیونها در بیرون از شورا هم در اختیارشان قرار دارد، نخبگان متعدد و متکثری را در حوزههای مختلف دعوت میکنند و نقطهنظرات آنها را دریافت کرده، جمعبندی کرده و در قالب گزارش راهبردی در شورا مطرح میکنند. پس از طرح این گزارشها در شورا، از وزرا یا مسوولین عالیرتبهی مربوطه به جلسه دعوت میشوند تا دوباره با آنها طرح مساله شده و نظرات آنها درباره آن موضوع گرفته شود؛ لذا در یک رفتوبرگشت افقی گسترده و عمودی نسبتا قابلتوجه این اتفاق شکل گرفته و نتیجه داده است.
پرسش: مهمترین موضوعاتی که در سال گذشته در شورا بررسی شد، کدام موضوعات بودند؟
البته به دلایلی گفتن همه آنها ممکن نیست، اما از جمله موضوعات راهبردی می توان به بررسی سیاست همسایگی در شورا اشاره کرد که یکی از اولویتهای روابط خارجی کشور است و بایستی بهصورت جدی در دستور کار قرار بگیرد. چرا که کشورهای مختلف یا واحدهای سیاسی بزرگی که تقریبا شرایط ما را دارند همهشان سراغ تدوین یک سیاست همسایگی رفتهاند. مثلا سیاست همسایگی در اتحادیهی اروپا بحث جدیای است که عمیقا به آن میپردازند. یا سیاست همسایگی روسیه که تعریف شده است، و همچنین چین که سیاست همسایگی مشخصی دارد. ایران نیز بعد از چین دومین کشوری است که در حدود 15 همسایهی آبی و خاکی دارد، درنتیجه این مساله برای ما نیز حائز اهمیت است؛ مضاف بر اینکه چند منطقه با خصوصیات خاص خود کشور ما را احاطه کرده است: یک منطقه از کشورهای عربی در جنوب، یک گروه از کشورها در جنوب غربی، منطقهی آسیای میانه، قفقاز و آناتولی و بالکان در شمال، و در شرق کشور نیز حوزهی شبهقاره قرار دارد. این مجموعهی حوزههای جغرافیایی یا منطقهای است که روابط با هر کدام آنها سیاستهای خاص خودش را میطلبد. مضاف بر این؛ ایران در طول تاریخ بهگونهای چهارراه یا ارتباطدهندهی قارهها به لحاظ ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک محسوب شده و به لحاظ جغرافیایی در منطقه ای قرار داشته است که به هرحال این مهم را محقق میکرد. در حال حاضر نیز، این وضعیت شاید به نوعی مضاعف هم شده باشد و به همین جهت هم رقبای ایران تلاش میکنند تا کشور ما را از همسایههایش دور کرده و منزوی کنند. تا در نتیجه آن، مثلا خط لولههای نفت یا گاز از ایران عبور نکند یا مسیر ترانزیت هوایی یا زمینی از ایران نگذرد. چون میخواهند این مزیت نسبی تاریخی- جغرافیایی را از ایران سلب کنند. براین اساس ما باید با اقدامات خود از این تلاش دشمنان برای منزوی کردن کشوری که بهصورت طبیعی در کانون تلاقیها قرار دارد، پیشگیری کنیم.
علاوه بر این؛ کشور ما گرفتار یک عداوت عمیق یا یک کینهی بهتعبیر عامیانه شتری از جانب ایالاتمتحدهی آمریکا و خصوصا رئیسجمهوری فعلیاش ترامپ است که اصرار دارد با حربه تحریمها، کشور را به زانو دربیاورد. یکی از راههای تنفسی کشور در شرایط تحریم ناعادلانه و ظالمانهای که به ما تحمیل میشود، تنفس از طریق ششهای کشورهای همسایه است، درنتیجه پیگیری این سیاست بسیار حائز اهمیت است. لذا یکی از موضوعاتی که در سال 96 مورد توجه شورا قرار داشت، بحث سیاست همسایگی و ضرورت اجرای آن بود.
پرسش: امروز کشور با چه تحول راهبردی مواجه است؟
خروج ایالاتمتحده از برجام و تاثیرات آن را پیش رو داریم. چرا که به تبع خروج آمریکا از برجام، تحریمهای جدیدی توسط این کشور دنبال شده و این اتفاقات نیز در حالی افتاده است که احتمالا باعث تغییر در چینشهای جهانی شود. به هر حال تبعات برجام برای کشور جدی است و از اینرو لازم است که کشور تصمیمات راهبردی بگیرد و اجرا نماید تا بلکه بتواند زهر این اقدام راهبردی طرف مقابل را بگیرد.
موضوع دیگری که وجود دارد در حوزه منطقه است. به هر حال روندی که امروز در منطقهی ما وجود دارد، ناشی از تلاش بعضی از کشورهای عربی جهت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و خارج کردن آن از انزوا است. یعنی به همان اندازه که تلاش میکنند ما را منزوی کنند، تلاش دارند که رژیم صهیونیستی را از انزوا خارج کنند. این هم یک مسالهی راهبردی در روابط خارجی کشور و در منطقه محسوب میشود.
موضوعات دیگری که به لحاظ راهبردی مطرح می باشد، سرنوشت پروندههای منطقه است که بهنوعی به هم گره خردهاند. سرنوشت کشور سوریه، پروندهی عراق، یمن و لبنان مجموعهی اینها اهمیت چگونگی گذر از این بیثباتی و رسیدن به یک منطقهی باثبات را نشان میدهد. چون به هر حال راهبرد ما در منطقه، ثبات است و برخلاف القائاتی که دشمنان ما تلاش میکنند تا ایران را عاملی ثباتشکن و ثباتسوز معرفی کنند، ما بیشتر ثباتساز و درواقع ثباتآفرین هستیم. تلاش و راهبرد کشور نیز این است که راهی پیدا کند تا این پروندهها یکبهیک در ارتباط با همدیگر به یک انجامی برسد، هرچند که افق آن خیلی هم روشن نیست، خصوصا پس از حضور نظامی آمریکاییها در سوریه و ایجاد پایگاههای نظامی مختلف در این کشور.
فرضیهی اولیهای که از سوی کشور ما از سالهای قبل از آغاز بحران مطرح شد، این بود که داعش ظاهر اتفاقات منطقه است، و آنچه پشت ماجرا اتفاق میافتد خیلی عمیقتر و پیچیدهتر است. تحلیل من دو سه ماه بعد از شروع بحران سوریه این بود که نظم آیندهی جهان از سوریه رقم خواهد خورد. به نحوی که سرنوشت سوریه چگونگی نظم آیندهی جهان را تعیینتکلیف خواهد کرد؛ یعنی ظاهرا بعد از فروپاشی نظم دوقطبی و 20 سال دوران گذاری که تا آغاز بحران سوریه طی شده بود، مجموعهی بازیگران اثرگذار غربی بر جهان را به این جمع بندی رسانده بود که با یک جراحی بسیار خونآلود در منطقهی ما بخواهند فضایی را فراهم کنند که در نتیجه پیروزی های آن همچون پیروزهای بعد از جنگ جهانی اول و دوم، بتوانند نظم جدید را رقم بزنند. لذا وضعیت سوریه به این شکل نبود که مطرح میشد که مثلا یک آدم ظالمی به مردمش ظلم میکند پس بیایید تظاهرات کنیم تا نظام آن را براندازیم و بعد ببینیم چطوری میشود. نه! درواقع نتایج و تبعات آن خیلی عمیق بود و به همین دلیل هم روسها حتی قبل از اینکه به لحاظ فیزیکی (برای اولین بار بعد از فروپاشی شوروی) وارد سوریه شوند، مکررا از حق وتو استفاده میکنند. برای اینکه نظر آنها هم این بود که سوریه یکی از ایستگاههای آخر دوران گزار برای انتقال به دورهی بعد است و آمریکاییها و غرب درواقع برایش نقشه دارند. یا مثلا نحوهی عملکرد آقای اردوغان و ترکیه قبل از این ماجرا جالب است، چرا که تا پیش از جنگ سوریه، ائتلاف بین ایران، عراق، ترکیه و سوریه در حال نهایی شدن بود، که به لحاظ اقتصادی هم برای این کشور بسیار خوب بود، ولی ناگهان روابط خود با سوریه و عراق و در پی آن با ایران را به هم زد. در چنین مواردی ما معلمان علم سیاست منتظریم ببینیم که مابهازاء جدیدی که این کشور میگیرد و یا فکر میکند قرار است بگیرد چه خواهد بود که فکر کرده بسیار بیشتر از آن اندازه ای است که در شرایطی قبل میگرفت. احتمالا ائتلاف غرب به اردوغان گفته بود بخش زیادی از کیک بزرگ سوریه برای شما است و او نیز تصور کرده است که خواهد توانست بسیار بیشتر از قبل سود کند. بنابراین، موضوع تحولات منطقه بحث مهمی خواهد بود که حضور نظامی آمریکاییها آن را پیچیدهتر میکند. حمایت نسبتا آشکار آنها از داعش و انتقال فرماندهان این گروه نیز موضوع را جدیتر میکند. اینکه رئیسجمهور آمریکا گفته بود جمع کردن داعش 20 سال طول میکشد، یعنی اینکه در طراحی آمریکا لازم بود داعش 20 سال باشد تا بلکه با ابزار داعش بتواند یک تعدادی از پروندهها را سروسامان دهد. لذا مجموعهی منطقه به دلایل مختلف از جمله فاجعه انسانیای که در یمن اتفاق میافتد و ظلم آشکاری که سیستم فعلی نظام بینالملل علیه مردم یمن دارد، حائز اهمیت است، چرا که در این سیستم یک محاصرهی همهجانبه و مسلح کردن همهجانبهی طرف مقابل در حال انجام است. یعنی دست یک طرف را تا جایی که میشده کاملا بسته اند و دست طرف مقابل را نهتنها باز گذاشته بلکه تا جایی که میشود به او اسلحه داده اند تا بتواند این فرد دستبسته یعنی ملت یمن را نابود کند.
از سوی دیگر ابزار تحریمی آمریکا علیه کشورهای جهان باعث خواهد شد که احتمالا بلوک یا اردوگاه یا باشگاه کشورهای تحریمی در جهان شکل بگیرد، تا در پی آن بتوانند یک سیستم موازی اقتصادی و مالی بینالمللی راه بیندازند برای اینکه بتوانند از شر فشارهای آمریکا خلاص شوند. بهنظر میرسد که حرکت به سمت ایجاد این باشگاه کشورهای تحریمی بهتدریج قوت بیشتر و بیشتری خواهد گرفت. خصوصا اینکه امروزه جنگ اقتصادی تعرفه ها بین آمریکا با مجموعه ای از کشورها نظیر اتحادیه اروپا، چین، کانادا و… نیز با شدت و حدت آغاز شده و ادامه دارد.
بی نظمی موجود در جهان امروز در حال شتاب گیری بیشتری است و این جهان را به یک جهان پرآشوب تبدیل کرده است. در شرایط آشوب تنها راه عقلانی نیرومندتر شدن است. اگر بازیگر ضعیف همیشه محکوم به شکست و فناست، در شرایط آشوب این قاعده تشدید می شود، لذا برای ماندن باید قوی بود.
امروزه یکی از سوال های راهبردی در روابط بین الملل این است که اقدامات تهاجمی آمریکای امروز ناشی از اقتدار و صعود این قدرت جهانی است یا اینکه تلاش های یک قدرت بزرگ برای ماندن در اوج و جلوگیری از افول است؟ اکثر ناظران و نظریه پردازان احتمال دوم را تقویت کرده و از آن طرفداری می کنند. اگر چنین باشد کشور باید هوشیار باشد که در مقاطع حساس نظیر مقطع حاضر دچار اشتباه راهبردی و خطا در محاسبات راهبردی نشود.
نکته راهبردی دیگر برای کشورها این است؛ حال که شرق ایدئولوژیک یعنی اردوگاه کمونیسم و مارکسیسم فرو پاشیده است، ولی اردوگاه غرب همچنان ایدئولوژیک اندیشیده و ایدئولوژیک عمل می کند، یعنی در حالیکه ماشین جنگی لیبرالیسم در حال گذشتن از روی هر مخالفی و خفه کردن هر صدای مخالفی در جهان است تکلیف شعار نه شرقی نه غربی، انقلاب اسلامی چگونه است؟ حال که شرقی نیست، با غرب ایدئولوژیک که سودای فتح جهان را دارد چه باید کرد؟ خصوصا با اقدامات فردی نظیر ترامپ که ماشین قدرت ایالات متحده را در اختیار گرفته است؟
به نظر می رسد که امروز در جهان، شعار نه شرقی نه غربی به معنای مبارزه با تک قطبی شدن جهان و شکل گیری یک نظام مستبد جهانی به رهبری یک دیکتاتور جهانی همچون ترامپ باشد. ائتلاف تمام قدرت های بزرگ و میانی در هر قالبی می تواند مانع تحقق چنین خطری جهانی باشد.
0 Comments