شورای راهبردی آنلاین- گفتگو: کارشناس مسائل خاورمیانه با اشاره به ارزیابی سالانه جامعه اطلاعاتی آمریکا از تهدیدات علیه ایالاتمتحده و اینکه واشنگتن چه دیدگاهی راجع به تهدیدات دارد، گفت: «پس از جنگ دوم جهانی و تقسیم غنائم جنگی بین کشورهای فاتح جنگ، علیرغم وجود برخی نگرانیهای مشترک بین دو قطب شرق و غرب، مؤلفهی تهدید امنیت ملی بر اساس متغیرهای ناشی از جنگ دوم جهانی تغییر یافت.»
حسن هانیزاده در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی توضیح داد: «انگلیس و فرانسه بهعنوان دو قدرت استعماری اروپا، حوزههای نفوذ خود را در مناطق جنوب شرق، غرب آسیا و آفریقا کاهش دادند و به سمت بازسازی اقتصاد ملی خود حرکت کردند.»
وی افزود: «اعتقاد این دو کشور این است که یک قدرت جوان تهاجمی به نام ایالاتمتحده که پس از جنگ دوم بهصورت میدانی در عرصههای جهانی حضور پیدا کرده میتواند سپر حمایتی مناسبی برای کشورهای اروپایی ایجاد کند.»
به گفته این کارشناس، در سالهای پایانی جنگ دوم، آمریکا با حمله اتمی به دو شهر مهم هیروشیما و ناکازاکی ژاپن عملاً این پیام را به جهان ارسال کرد که ازاینپس آمریکا است که سیاستگذاری کلان بینالمللی را به عهده خواهد داشت.
هانیزاده با اشاره به اینکه اتحاد جماهیر شوری سابق پس از جنگ دوم جهانی به بازسازی قدرت نظامی خود برای رهبری جهان شرق و تأثیرگذاری بر متغیرهای جهانی و نیز ورود به حوزه نفوذی آمریکا و اروپا پرداخت، افزود: «از همان زمان رقابت بین دو قطب کمونیسم و سرمایهداری غرب آغاز شد که در پرتو آن، مؤلفههای امنیت ملی در کشورهای بزرگ ازجمله آمریکا، شوروی سابق و اروپا تغییر یافت.»
این کارشناس توضیح داد: «طرح مارشال برای کاهش حوزه نفوذ شوروی در غرب و اروپای شرقی به بازسازی اقتصاد کشورهای غربی که تحت تأثیر خرابیهای جنگ دوم قرار گرفته بود، کمک کرد.»
هانیزاده همچنین گفت: «اما یک نگرانی نیز برای آمریکا و اروپا به وجود آمد و آن افزایش توان نظامی و نفوذ روزافزون اتحاد جماهیر شوروی سابق در کشورهای عربی و اسلامی بود که این امر نفوذ آمریکا در شرق را کاهش داد.»
وی ادامه داد: «از سال 1948 و همزمان با طرح مارشال، رقابت برای توسعه دایره نفوذ جغرافیائی دو قطب بزرگ شرق و غرب یعنی شوروی و آمریکا شدت گرفت که منجر به قطببندی جدیدی در جهان شد.»
به گفته هانیزاده از همان زمان و بهطور مشخص از سال 1950 کنگره آمریکا تصویب کرد که سالانه یکصد میلیارد دلار در اختیار 16 نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در چارچوب بودجه سالانه پنتاگون برای مبارزه بانفوذ کمونیسم در جهان و در غرب قرار گیرد.
کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به اینکه آمریکا از سال 1950 تا سال 1990 که اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد جمعاً مبلغ 4 هزار میلیارد دلار معادل 4 تریلیون دلار هزینه کرده است، توضیح داد: «طبیعی است در این راستا مؤلفههای تهدید امنیت ملی آمریکا در طول این بازه زمانی 40 ساله تغییر کرد و تمرکز آمریکا بر تضعیف جایگاه شوروی سابق در جهان بهعنوان یکی از مؤلفههای تهدید امنیت ملی قرار گرفت.»
وی با بیان این موضوع که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دو قطب کاملاً متفاوت در دو حوزه جداگانه در عرصههای جهانی ظاهر شدند که مؤلفههای تهدید امنیت ملی تعریفشده آمریکا را تحت تأثیر قرار دادند، افزود: «دراینبین جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک کشور اعتقادی که در تقابل بانفوذ صهیونیسم جهانی و هژمونی آمریکا قرار دارد و نیز خیز بلند چین برای تسلط بر بازارهای جهانی، نگاه آمریکا و غرب را نسبت به مفهوم مؤلفه تهدید امنیت ملی تغییر داد.»
هانیزاده تشریح کرد که طی دو دهه گذشته که ولادیمیر پوتین بهعنوان رهبر جدید روسیه در عرصههای بینالمللی ظاهر شد، نگرانیها در آمریکا و غرب از بازسازی قدرت روسیه جدید شدت گرفت.
وی توضیح داد: «پوتین که رویای بازسازی امپراتوری روسیه را در سر میپروراند بهسرعت روسیه را به یک قدرت تأثیرگذار جهانی تبدیل کرد.»
به گفته این کارشناس، حضور فعال نیروهای ارتش روسیه در سوریه در یک دهه گذشته نشانه کاملاً آشکاری از اهداف پوتین برای گسترش حوزه نفوذی روسیه تلقی میشود.
هانیزاده درباره نقش ایران نیز گفت: «ایران نیز پس از جنگ تحمیلی رژیم سابق بعث عراق بهعنوان یک قدرت دارای الگوهای بازدارندگی مؤثر در منطقه غرب آسیا ظاهر شد که این ظهور به تغییر شطرنج سیاسی منطقه به سود ملتهای اسلامی منجر شد.»
وی افزود: «چین نیز اگرچه از قدرت مهم هستهای برخوردار است، اما در حوزه اقتصادی یک رقیب جدی برای آمریکا و اروپا تلقی میشود؛ زیرا تسلط عملی چین بر بازارهای کالامحور به کاهش نفوذ دلار بر بازارهای جهان منجر شد.»
هانیزاده افزود: 3 قدرت متفاوت یعنی قدرت نظامی روسیه، قدرت اقتصادی چین و قدرت اعتقادی تأثیرگذار ایران موجب شدند تا ایالاتمتحده و غرب نقشه راه جدیدی برای کاهش حوزه نفوذ این 3 قدرت متفاوت ترسیم کنند.
این کارشناس درباره تلاشهای غرب برای مهار این سه قدرت توضیح داد: «استفاده از ابزارهای تحریم، فضاسازی منفی سیاسی و رسانهای، تحریک کشورهای پیرامونی، سازماندهی شورشهای اجتماعی و تشکیل ناتوهای منطقهای بخشی از سیاست آمریکا و غرب علیه این 3 قدرت تلقی میشود.»
وی ادامه داد: «تحریک و تقویت تایوان علیه چین، نفوذ ناتو در اوکراین که منجر به بروز جنگ بین روسیه و این کشور شد و نیز بحرانسازی در یمن، سوریه، عراق و لبنان بهعنوان حوزههای نفوذ ایران، بخشی از سیاستهای آمریکا در منطقه بشمار میرود.»
هانیزاده در پایان اظهارداشت: «لذا آمریکا و غرب تمام تلاش خود را برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی در راستای تضعیف قدرت روسیه، ایران و چین بهعنوان کانونهای تهدید برای غرب به کار خواهد گرفت و در این راستا از همپیمانان خود در منطقه برای مقابله با آن نیز بهخوبی استفاده میکند.»
0 Comments