جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
ابعاد رقابت راهبردی آمریکا و چین و چشمانداز آن
پیگیری تحولات چین، خصوصاً روابط خارجی آن کشور، برای کشورهایی چون ایران از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. نقش فزاینده بینالمللی و تأثیرگذاری غیرقابلانکار آن در هر بخشی از زندگی جهانی باید در اندیشکدههای کشور همواره موردبررسی قرار داشته باشد و فرصتها و چالشهای این تحولات همواره در راستای منافع ملی مورد ارزیابی قرار گیرد.
بحران مالی جهانی 2008، آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی را مجبور به اصلاح ساختاری اقتصادی با هزینههای بالا کرد و آنها را از رشدهای پیشبینیشده بازداشت. در این میان چین توانست بدون تأثیر گرفتن ملموس از این بحران رشد اقتصادی را ادامه داده و در رقابت جهانی آرامآرام خود را بدون رقیب ببیند و از سال 2016 در جایگاه دومین اقتصاد بزرگ جهانی قرار گیرد.
از اوایل سال 2000 و با توجه به این روند، مراکز فکری آمریکا مطالعه روی تهدیدات احتمالی این کشور برای امنیت آمریکا را آغاز کردند. از سال 2010 به بعد کلیه سیاستنامههای (policy Paper) غربی و خصوصاً آمریکایی دیگر چین را رقیب اصلی آمریکا و مهمترین تهدید در نظام بینالملل تصویر کرده و حتی تا درگیرهای نظامی با این کشور را سناریوسازی کردند. در زمان دولت اوباما موضوع رویکرد به آسیا (Pivot to Asia ) باهدف کنترل و محدودسازی چین در دستور کار قرار گرفت و سیاست رسمی آمریکا شد.
شاخصهای این سیاست، افزایش نظامیگری در مجاورت مرزهای چین و همسایگانش و دریای جنوبی چین باهدف مختل کردن این رابطهها ازنظر سیاسی، تأثیرگذاری امنیتی بر هنگکنگ و مختل کردن سیاستهای اقتصادی این منطقه، حمایت از فعالیت جداییطلبانه قوم «ایغور» در بخشهای غربی چین و نیز تشدید خصومت بین هند و چین از طریق تحولات تبت و… را میتوان برشمرد.
تایوان مهمترین عامل در وضعیت پاسیفیک و دریای جنوبی چین
در این فضا موقعیت تایوان برای فشار نظامی به چین از اهمیت ویژه و مرکزی برای آمریکا برخوردار است. ازنظر مواضع رسمی چین، تایوان مهمترین عامل در ثبات و یا بههمریختگی در پاسیفیک و دریای جنوبی چین است؛ بنابراین آمریکاییها برای فشار بر چین معمولاً موضوع تایوان را به صدر تحولات انتقال میدهند، اما به نظر نمیرسد موضوع تایوان ازنظر عملی در اولویت حلوفصل مشکلات باشد.
در دوران ترامپ این سیاستها به همراه آغاز نوعی از «جنگ تجاری» در کنار رفتارهای نامعقول رئیسجمهور آمریکا ادامه یافت. «جنگ تجاری» بین دو کشور با هدف نجات اقتصاد آمریکا از بحرانی که بهزعم استراتژیستهای آمریکایی «چین» باعث آن بود آغاز شد و هدف اصلی آن کاهش رشد اقتصادی در چین از طریق به هم ریختن زنجیره ارزش تولید و جابجا کردن آن از چین بود.
سیاست دولت بایدن نسبت به چین
در 18 و 19 ماه مارس 2021 در شهر «انکوراژ» آلاسکا اولین جلسه رسمی بین مسئولین سیاست خارجی چین و دولت جدید آمریکا برگزار شد. نتیجه این جلسه مشخص کرد که سیاست دولت بایدن نیز همان سیاست دولت قبلی، یعنی محدود کردن قطعی چین و کاهش رشد اقتصادی این کشور البته این بار از طریق جلب حمایت بینالمللی است.
ازنظر آمریکا، همانطور که جو بایدن، رئیسجمهور این کشور، تاکنون چندین بار تکرار کرده است: «چین همزمان، یک همکار، یک رقیب سرسخت و یک دشمن خطرناک است؛ بنابراین تنظیم رابطه با آن کشور پیچیدگیهای زیادی دارد.»
چالشهای استراتژیک چین برای آمریکا
در برآورد استراتژیک بین دو کشور میتوان نکات زیر را موردتوجه قرار داد:
- آمریکا باوجود تمهیدات زیادی که در اقیانوس هند و پاسیفیک انجام داده نتوانسته توازن قاعدهمندی با چین در این حوزه برقرار کند.
- قدرت رقابت فنّاورانه و نوآوری در آمریکا در مقایسه با گذشته رو به کاهش است.
- چین بزرگترین کشور تاجر مسلک جهان با مردمی بسیار حسابگر است. اکثر اقتصاد چین باز و رقابتی است و فرصتهایی برای همه شرکتهای جهان در خود دارد. البته دولت چین با دقت یارانهها را در این اقتصاد هدایت میکند.
- کاهش توان چالشگری چین بدون تشکیل ائتلاف با کشورهای همسو برای آمریکا میسر نخواهد بود.
- چین قدرت کنترل همسایگان خود را دارد.
- چین ظرفیت تأثیرگذاری در آسیای مرکزی را تقریباً در قبضه خود دارد.
- چین قدرت ناکام کردن آمریکا در ائتلافسازی را دارد. بهوضوح اختلاف درون اجلاس اخیر سران G7 در انگلستان در 10 روز پیش گواه این امر است. ازنظر آلمان، فرانسه، ایتالیا و حتی انگلیس، تجارت با چین میتواند از رابطه با خود آمریکا بااهمیتتر باشد.
با این برآورد میتوان متوجه شد که چرا طرح موسوم به «یک کمربند، یک جاده» (BRI ) آنقدر برای چین بااهمیت است و چرا آمریکا بهطور خاص به دنبال ضربه زدن به آن است؛ زیرا چین به دنبال کشورهایی است که ازنظر فنّاورانه و اقتصادی به چین «وابسته» بوده و مانعی برای برآمدن چین نباشند و آمریکا دقیقاً دنبال کشورهایی است که اهدافی معکوس آن داشته باشند.
آمریکا در رقابت سیستمی درازمدت با چین
در یک جمعبندی؛ آمریکا در یک رقابت سیستمی درازمدت با چین قرارگرفته است. نیروی نظامی و تسلیحات اهمیت دارند، اما در نقطه مرکزی اینگونه رقابتها، همچون گذشته قرار ندارند. این مسئله که کدام سیستم توانایی پاسخگویی به مشکلات مبتلا به مردم خود یا جهان را دارند در مرکز این رقابتها جا گرفته است. در اینجا متوجه میشویم که چرا موضوع پاسخگویی به خطر کووید 19 تا این مقدار درصحنه سیاسی مطرحشده است.
چین در این صحنه توانست مدیریت فوقالعادهای، چه ازلحاظ کنترل بیماری و چه ازلحاظ تولید واکسن آن، از خود نشان دهد و غرب علیرغم ادعاهای سیستمی خود نه توانست در کنترل و مدیریت بحران جلوه کند و نه توانست در تولید واکسن از خود ویژگی خاصی نشان دهد. تلاش غرب و آمریکا برای نابود کردن این دستاورد در متهم کردن چین به تولید خود ویروس کووید 19 استوار شده است که هنوز هم تمام نشده و آمریکا آن را رها نخواهد کرد.
چشمانداز روابط چین و آمریکا
بنابراین، پویایی سیاست مدرن (رقابت بین قدرتهای بزرگ یا ابرقدرتها) بر پایه رقابت تنگاتنگ و خصومتآمیز بین آمریکا و چین برای دهههای آینده شامل چگونگی استفاده از اینترنت، بازاریابی ایدههای جدید در «حاکمیت خوب» با چاشنی تجارت و قدرت نظامی در حال شکلگیری است. صحنه این رقابتها فعلاً در صنایع، زنجیره ارزش تولید جهانی و سازمانهای بینالمللی است. ابزارهای بهکاررفته نیز عبارتاند از سرمایهگذاری وسیع در زیرساختهای خودی و وادار کردن حریف به غوطهور شدن در فساد استراتژیک و ناکارآمدی. جغرافیای سیاسی نوینی در حال شکلگیری است و احتمال یک جنگ حداقل ازنظر کیسینجر منتفی نیست.
موضوع بااهمیت و نهایی نحوه موضعگیری کشورهای ثالث است؛ آیا آنها عضوی از گروههای هوادار یک کشور خواهند شد یا ترجیح میدهند از این رقابت استفاده کنند. بروز این مواضع در حال حاضر در استفاده از پلتفرم فنّاوری G5 خودنمایی میکند. انتخاب این پلتفرم در هر کشور تقریباً مواضع نهایی سیاسی آن کشور را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در کنار آن، چگونگی شکلگیری مواضع موافق و مخالف نسبت به هریک از این دو قدرت در سازمانهای بینالمللی خواهد بود. اینجا موضع کشورهایی همچون ایران و انتخابهایی که خواهند کرد از اهمیت «استراتژیک» برای خود آن کشور برخوردار است.
0 Comments