نقش جمعیت در شکل گیری قدرت چین و هند به عنوان غولهای جمعیت دنیا همواره مورد توجه تحلیلگران بوده است. سازمان ملل در گزارشی اعلام کرده جمعیت هند تا 8 سال آینده از جمعیت چین سبقت خواهد گرفت. چین و هند در سال 2018 بین قدرتهای برتر اقتصادی آسیا قرار داشتهاند. از سوی دیگر با پیشی گرفتن برخی شاخصهای رشد اقتصادی هند از چین، برخی تحلیلگران معتقدند این روند ممکن است تداوم داشته باشد و هند به رشدی مانند چین دست یابد و حتی جایگزین آن شود.
دکتر محمد جلال عباسی شوازی در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی با تاکید بر اینکه «شمار جمعیت به عنوان یکی از مولفههای قدرت مهم است، اما مولفههای جمعیتی نیز به همان اندازه اهمیت دارند که باید به آنها توجه کرد»، به تشریح شاخصهای مهم جمعیتی و بررسی آنها در دو کشور هند و چین پرداخت.
جمعیت شاخصی برای سنجش قدرت ملی؟
این استاد جمعیت شناسی دانشگاه تهران با بیان اینکه باید بررسی کرد که آیا جمعیت به تنهایی میتواند باعث قدرت شود یا خیر، توضیح داد: جمعیت یکی از مولفههای اصلی امنیت و قدرت در هر جامعهای است که باید به آن توجه کرد. مثلا آمریکا یکی از کشورهایی بوده که در قرن هجدهم جمعیت محدودی داشته، ولی در طول دو قرن اخیر تبدیل به جمعیت بزرگی شده که تعداد آن از مجموع چند کشور اروپایی هم بیشتر است. بنابراین گفته میشود این کشور یکی از مولفههای قدرت را دارد.
وی ادامه داد: بر مبنای تصور قدیمی کشوری موفق بوده و میتوانسته بر کشور دیگر برتری یابد که سرباز بیشتری داشته باشد. در مباحث نظامی، جمعیت یکی از مسائل مهم بوده و معادل سرباز درنظر گرفته میشده است. ارتباط جمعیت با مفهوم قدرت از آنجا آمده است. به طور طبیعی اگر کشوری جمعیت بیشتر داشته باشد میتواند احساس قدرت بیشتری بکند. بنابراین جمعیت پتانسیل قدرت است اما سوال اینجاست که آیا به تنهایی تعداد جمعیت است که باعث قدرت میشود و یا مولفههای دیگری هم در آن سهم دارند.
عباسی شوازی با طرح این پرسش که آیا قدرت نظامی مهم است یا قدرت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، افزود: به عبارتی قدرت نرم یک کشور است که باعث میشود آن کشور مهم شود. فرض کنید که کشوری جمعیت کمی داشته باشد، اما درعین حال فرهنگ مسلط باشد. این فرهنگ مسلط از کجا نشات میگیرد! فرض کنید آمریکا، چین و یا هند جمعیتشان زیاد است، اما آیا میتوانند تسلط جهانی و یا منطقهای هم داشته باشند تا بتواند نوعی برتری قلمداد شود و اگر این برتری را دارند صرفا به دلیل تعداد جمعیت و قدرت نظامیشان است یا اینکه مولفههای دیگری است که سبب این قدرتشان شده است. بنابراین قدرت و به تناسب آن امنیت از مولفههای مختلفی تشکیل میشوند.
رئیس انجمن جمعیت شناسی ایران گفت: بنابراین اگر شمار جمعیت یکی از مولفههای قدرت باشد باید توجه کرد که جمعیت ابعاد و ویژگیهای مهمی دارد که می تواند بر قدرت اثر بگذارد. اندازه جمعیت موضوع مهمی است اما میزان رشدِ افزایشِ جمعیت مولفه مهمتری است. مثلا آیا رشد جمعیت متناسب با رشد اقتصادی در جامعه است یا خیر؛ چرا که اگر رشد جمعیت بالاتر از رشد اقتصادی کشور باشد باعث میشود بخشی از نیازهای جمعیت تامین نشود و به فقر منجر گردد. علاوه بر آن، وقتی کشوری نتواند برای بخشهای آموزش، رفاه و بهداشت سرمایه گذاری کند همان تعدادِ جمعیت ممکن است تبدیل به مزاحم جمعیت شود.
وی با اشاره به تحولات سیاسی در کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین ادامه داد: در آنچه در کشورهای عربی شاهد بودیم، ممکن است عوامل بیرونی و خارجی تحریک کننده تحولات سیاسی کشورها بودند، اما انتقادات درباره مسائل اقتصادی و ناهنجاریهای مربوط به آن آغازگر اعتراضات بود. در تونس فردی خود را به خاطر بسته شدن بساط دستفروشیاش به آتش کشید، و سپس دامنه آن در جامعه شعله ور شد. بخشی از آنچه در اعتراضات عربی رخ داد مربوط به موج جمعیت جوان ناراضی بود و بعد مداخلات سیاسی و تحریکهای خارجی بر آن تاثیرگذاشت. بنابراین، علاوه بر تعداد جمعیت، ویژگیهای آن نیز مهم است. فرض کنید پاکستان جمعیت بیشتری از آنچه امروز است داشته باشد، وقتی سطح بهداشت در پاکستان طوری باشد که مرگ و میر نوزادانش بالا باشد و جمعیتی داشته باشد که نتواند از فرصتهای جمعیتی اش استفاده کند در کنار بسیاری از مسائل دیگر باعث میشود جمعیت ناراضی شکل بگیرد. بنابراین علاوه بر تعداد جمعیت باید به مولفه ها و ویژگیهای آن هم نگاه کرد.
گروههای جمعیتی و جمعیت
عباسی شوازی دیگر ویژگی مهم جمعیت را اندازه گروههای جمعیتی دانست و افزود: باید بررسی کرد که مثلا چقدر جمعیت کشورها جوان است و مهمتر از آن اینکه این جمعیت جوان تا چه اندازه تحصیلکرده است. یک جامعه با جمعیت جوان تحصیلکرده جامعهای محافظه کارتر و معقولتر است که میتواند آینده نگری کند و دچار احساسات نشود و تصمیم آینده نگرانه داشته باشد. در گذشته این دیدگاه هم وجود داشت که جمعیتی که جوان است ممکن است جامعهاش با انقلاب و آشوب همراه باشد، اما مطالعات نشان داده است که جامعه تحصیلکرده جوان میتواند دوراندیش باشد و تصمیمات عاقلانه تری بگیرد و تقاضاهایی داشته باشد که دولتها هم به آن فکر کنند. به طور خلاصه، اینگونه بیان میشود که جمعیت تحصیلکرده و آگاه موجب افزایش مشارکت عمومی می شود؛ و به جای ایجاد آشوب و ناامنی، از طریق راههای مدنی و مشارکت در رایگیری، و با دوراندیشی و به صورت دموکراتیک بر آینده کشور اثر میگذارند.
وی با تاکید بر اینکه قدرت نرم در کنار قدرت نظامی بسیار اهمیت دارد، ادامه داد: وقتی دولت برای افراد جامعه عادلانه تصمیم بگیرد و عمل کند و افراد نسبت به دولت احساس اعتماد داشته باشند این خود نوعی قدرت پایدار است.
آثار توزیع جمعیت بر قدرت ملی
رئیس موسسه مطالعات ومدیریت جمعیت کشور در ادامه نحوه توزیع جمعیت را عامل دیگری برای مطالعه جمعیت هند و چین دانست و ادامه داد: از 1950 به بعد در کشورهای در حال توسعه، از جمله چین، به دلیل صنعتی شدن، امکانات در شهرها متمرکز شده و به دنبال آن جمعیت از روستاها مهاجرت کرده و به شهرها پناه برده اند. رشد شهرنشینی در نیم قرن گذشته یکی از عوامل اصلی رشد اقتصادی چین بوده است، ولی باید توجه داشت که این رشد اقتصادی به از بین رفتن کشاورزی منجر شده و شهرنشینی نیز مشکلات جدیدی از جمله بیکاری، تقاضای بالای مسکن، ترافیک، آلودگی محیط زیست، و بسیاری از مشکلاتی دیگر را به دنبال داشته که به نوبه خود برای دولتها هزینه بر بوده است.
عباسی شوازی تاکید کرد: این رشدی است که به ناموزونی در حوزههای دیگر منجر شده است. مثلا رشد جمعیت روستاها به حدود یک درصد رسیده، اما رشد در شهر حدود 4 درصد بوده، و این عدم توازن رشد مسائل خاص خود را ایجاد کرده است. پیامد منفی این عدم توازن این است که کشورها با رشد 4 درصد جمعیت شهری باید رشد اقتصادی حدود 10 درصد داشته باشند که بتوانند نیازهای مختلف این جمعیت از جمله آموزش، بهداشت، تغذیه، مسکن، اشتغال وغیره را برآورده کنند. بنابراین عدم توازن جمعیت یک کشور نیز از مسائل مهمی است که باید بدان توجه کرد. اگر جمعیت متوازن توزیع شده باشد باعث میشود بتوانند درست برنامهریزی کنند. این مساله به معنای این نیست که جمعیت همه جا یکسان توزیع شود، بلکه توزیع باید متناسب با امکانات باشد. اگر آمایش سرزمینی متناسب با امکانات صورت نگیرد، در درازمدت مشکلاتی ایجاد خواهد شد و به ناهنجاری تبدیل میشود.
نقش تحصیلات و آموزش در توانمندسازی
وی سرمایه گذاری بر تحصیلات و آموزش را از دیگر مولفههای مهم جمعیت ها دانست و اظهارکرد: اینکه هر کشوری چه میزان بر تحصیلات و آموزش جمعیت خود سرمایه گذاری کرده است و چقدر باعث شده که سواد جمعیت و مهارتهای آن بالا برود نیز قابل توجه است. معمولا کشورهای در حال توسعه در شرایط خاصی انتقال جمعیتی را تجربه کرده اند؛ به عنوان مثال، به دلیل پیشرفت تکنولوژی و بهداشت، یک باره مرگ و میر کاهش پیدا کرده، ولی باروری در سطح بالایی بوده و همین امر سبب انفجار جمعیت شده است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: در مرحله بعد، باروری نیز کاهش مییابد و رشد جمعیت محدود میشود. در نتیجه این تغییرات، ساختار سنی جمعیت تغییر میکند و باعث زیاد شدن جمعیت جوان و در معرض اشتغال می شود. در چنین شرایطی، نیروی کار زیاد نسبت به جمعیت وابسته (جمعیت زیر 15 سال و بالای 65 سال) زیاد میشود، و بنابراین، در شرایطی که شغل به اندازه کافی برای این جمعیت آماده کار وجود داشته باشد، جمعیت شاغل بیشتر از جمعیت وابسته است، و به اصطلاح پنجره جمعیتی ایجاد شده است. حال اگر، جمعیت در معرض کار تحصیلکرده هم باشد، سود و منفعت بیشتری برای کشورها به دنبال خواهد داشت. با این حال، باید توجه داشت که همواره برای این جمعیت در معرض کار برنامه ریزی لازم صورت نمی گیرد. سوالاتی که در چنین شرایطی مطرح میشود این است که چقدر این جمعیت جوان، تحصیلکرده و ماهر است؟، آیا رشد اقتصادی به اندازهای بوده که امکان سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال برای این جمعیت نیروی کار وجود داشته باشد؟، و نکته مهم تر اینکه، جمعیت تحصیلکرده آیا مهارتهای لازم متناسب با نیازهای بازار جدید کار در عرصه ملی و بین المللی را داراست یا خیر؟ بنابراین ضمن اینکه نیروی کار مهم است مهمتر از آن ویژگیهای این نیروی کار و امکانات برای بهره وری و استفاده از پتانسیل آنها است.
آینده جمعیت و قدرت پایدار
عباسی شوازی همچنین وضعیت آینده یک جمعیت را نیز از عوامل مهم در ارزیابی قدرت پایدار در یک کشور دانست، و یادآور شد: ممکن است جمعیتی در حال حاضر موفق باشد، اما سوال این است که آیا در آینده هم این شرایط پایدار خواهد بود؟ آیا قدرتمند شدن مسالهای ایستا است و یا اینکه کشورها با تغییر شرایط میتوانند قدرتمند بودن را از دست بدهند؟ مثلا اینکه میگوییم آمریکا سالها قدرتمند بوده است، آیا در آینده نیز این قدرت حفظ خواهد شد یا اینکه کشورهای دیگر ممکن است جایگزین آن شوند؟ در این راستا نسبت جمعیت جوان یا سالخوردگی در آینده بسیار مهم خواهد بود.
وی با تاکید بر اهمیت جمعیت و مولفههای آن، اضافه کرد: این مولفههای جمعیتی به صورت اتوماتیک در کشورها ایجاد نمی شوند، بلکه باید در راستای برنامههای توسعه ای، سیاستهای جمعیتی تدوین و اجرا شوند. نمی شود جمعیت را رها کرد و با توجه به تعداد و رشد آن، سرمایه گذاری نکرد، و تصور نمود که این جمعیت روزی به قدرت تبدیل خواهد شد. بدون سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجرای برنامه ها، جمعیت به قدرت تبدیل نخواهد شد.
وی همچنین گفت: متخصصان علوم سیاسی و روابط بین الملل بر این باورند که امروزه همراه با توسعه و پیشرفت تکنولوژی، وسایل نظامی ساخته شده که کنترل آنها نیازی به جمعیت زیاد ندارد. میتوان پهپادی ساخت و یک نفر آن را کنترل شده به کار گیرد، و معادله نظامی در منطقه را به سادگی عوض کند. نهایتا مساله قدرت نرم است که چقدر یک دولتی بتواند در درون خود مشروعیت داشته باشد و حاکمیت را به نحوی اعمال کند که کشوری همگون، متحد، منسجم، منظم و پیشرفتهای شکل دهد و در عرصه بین المللی حضوری فعال داشته باشد. کشورهایی هستند که جمعیتهای محدود دارند اما اصطلاحا قدرت مانور بین المللی بالایی دارند. مثلا سوئیس در حال حاضر حدود هشت میلیون و ششصد هزار جمعیت دارد و به عنوان نود و نهمین کشور به لحاظ جمعیت محسوب میشود. این کشور در سال 2002 به سازمان ملل پیوست، اما در کمیسیونها و سازمانهای مختلف بین المللی عضویت دارد، و در حل معادلات بین المللی نقش فعال و اثرگذار دارد. بنابراین در کنار جمعیت، قدرت نرم (از جمله مشروعیت، سیستم حکمرانی، سطح تکنولوژی و مسائل دیگر) و عضویت در سازمان ها و نهادهای بین المللی نیز از ارکان قدرت هستند.
شروط تبدیل جمعیت به قدرت
این جمعیت شناس تاکید کرد: قدرت یک کشور را باید چند لایه و پویا دید. جمعیت و قدرت همواره در حال تغییر و تکامل هستند. اگر کشورها بتوانند برای جمعیت به عنوان پتانسیل قدرت سرمایه گذاری کنند، بهداشت و تحصیلات را توسعه دهند، و به شکلی برای جمعیت برنامه ریزی کنند که با رشد معقول و مستمر همراه باشد، چنین جمعیتی میتواند در زمانی منجر به قدرت کشور شود. اما اگر چرخه های آموزشی، اقتصادی و بهداشتی با هم درگیر نشوند، چرخ قدرت نیز حرکت نمی کند. باید قدرت را به صورت سیستمی نگریست که زیر سیستمهای آن به صورت همگون و هماهنگ حرکت کنند.
وی در ادامه این گفتگو با مقایسه و ارزیابی از شاخصهای جمعیتی چین و هند خاطرنشان کرد: مطالعه مشخصههای جمعیتی چین بیانگر برنامه ها و اقداماتی است که در راستای توسعه برای بهبود وضعیت جمعیت صورت گرفته است. با این حال، شاخصهای جمعیتی هند و چین با هم تفاوت قابل توجهی دارند، و گذشته و آینده متفاوتی دارند.
عباسی شوازی ادامه داد: شاخص سال 2017 در مورد وضعیت آموزشی در چین نشان میدهد 96.4 درصد جمعیت 15 سال به بالای چین (شامل 98 درصد مردان و 94 درصد زنان) با سوادند که شاخص بالایی است. شاخص مشابه در هند 71 درصد (81 درصد پسران و 60 درصد دختران) است. « میانگین سنوات تحصیلی »، یعنی متوسط سالهایی که فردی وارد مدرسه شود و در مدرسه حضور داشته باشد، در چین 14 سال است در صورتی که در هند 12 سال است.
این استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: یکی از ویژگیهای مهمی که باعث بالا رفتن سرمایه انسانی کشورها میشود گسترش تحصیلات به ویژه برای زنان است. دسترسی برابر و یکسان برای دختر و پسر نیز اهمیت والائی دارد. بر مبنای شاخصهای آموزشی، دختران در چین از دسترسی بیشتری به تحصیلات نسبت به دختران هندی دارند. یکی از نتایج سرمایه گذاری آموزشی و بهداشتی، افزایش امید زندگی است که از شاخصهای توسعه است. امید زندگی در چین 76 سال و در هند 69 سال است. یعنی در چین 6 سال امید به زندگی بالاتر است که نشان دهنده این است که از گذشته چین بر روی تحصیلات و بهداشت سرمایه گذاری کرده است.
وی ادامه داد: میزان مرگ و میر نوزادان ( تعداد نوزادانی که از هر هزار تولد قبل از یک سالگی فوت میکنند) در هند 39 نفر و در چین این میزان 12 نفر است. هم چنین، شاخصهای بهداشتی هند نشان میدهد 36 درصد جمعیت زیر 15 سالش دچار سوء تغذیه هستند و کمتر از حد طبیعی شان وزن دارند در صورتی که در چین تنها 3.4 درصد جمعیت چنین وضعیتی دارند. یعنی 10 برابر فقر تغذیهای در هند بیشتر است که این مساله بسیار در میزان کارایی جمعیت موثر می باشد.
عباسی شوازی با بیان اینکه تحصیلات یک باره نمی تواند افزایش پیدا کند و بهداشت و برابری بهداشتی نیز در دراز مدت حاصل میشود، گفت: با توجه به رشد بالای جمعیتی که چین در دهه 1950 و 1960 داشته، در یک برنامه هماهنگ با دیگر کشورها رشد جمعیتش را کاهش داده است. رشد جمعیت چین در سالهای 1965 و 1970 حدود 2.7 درصد بود اما با توجه به ایده ایی که در دهههای 1960 و 1970 مطرح بوده که رشد جمعیت باید متناسب با رشد اقتصادی باشد و اگر نتوان همزمان رشد اقتصادی داشت باید رشد جمعیت کاهش یابد، کنترل شده است. بنابراین، کنترل جمعیت یکی از سیاستها و برنامه هایی بوده که از دهههای 1960 به بعد در برنامههای توسعه و رشد اقتصادی چین موثر بوده است.
وی افزود: براساس آمار، رشد جمعیت چین در اثر سیاستهای تحدید موالید و تک فرزندی به سرعت کاهش یافت و در دهه 1990 به حدود یک درصد رسید. در حال حاضر رشد جمعیت چین حدود 0.4 درصد (کمتر از نیم درصد) میباشد. همزمان با سیاستهای کاهشی، چین بر روی بهداشت و آموزش سرمایه گذاری داشته است. علاوه بر آن، از دهه 1980 به بعد سیاستهای اقتصادی درهای باز را دنبال نموده و توانسته از این پتانسیل موجود جمعیت در معرض کار استفاده کند. در راستای سیاست درهای باز کشورهای خارجی در چین سرمایه گذاری کرده اند، و در مقابل بازارهای جهانی نیز به روی چین گشوده شده است. ترکیب این سیاستها، رشد اقتصادی بالای چین بوده، و بر قدرت آن در عرصه بین المللی افزوده شده است.
رئیس موسسه مطالعات و مدیریت جمعیت کشور با بیان اینکه ویژگیهای جمعیتی هند تا به حال به اندازه چین شرایط دستیابی به صعودهای اقتصادی را نداشته، گفت: وقتی چین و هند را مقایسه میکنیم میبینیم در سال 2017 تولید ناخالص داخلی هند 1.5 تریلیون دلار است در صورتی که در چین 7 تریلیون دلاراست. یعنی در آمد چین بیش از 6 برابر درآمد ناخالص ملی هند است. شاخص بهره وری صنعتی چین 1.6 برابر هند است و جالب است که چین سالها رشد اقتصادی بالا و مستمر داشته است.
وی ادامه داد: اخیرا یکی از مولفههای رشد هند بالاتر از چین شده و این سوال را ایجاد کرده بود که آیا در آینده هند از چین پیشی میگیرد یا خیر. در پاسخ باید مد نظر داشت که اولا چین سالها رشد اقتصادی بالایی داشته و حتی اگر همین الان این رشد 1.5 درصد باشد و رشد هند به 5 درصد برسد باز سالها طول میکشد که هند به پای چین برسد. بنابراین رشدی که چین متاثر از برنامه ریزی ها و شرایط مختلف داشته توانسته به قدرت اقتصادی مستمر این کشور کمک کند.
هند از چین پیش میافتد؟
عباسی شوازی همچنین درباره اینکه آیا قدرت و رشد هند در آینده از چین پیشی خواهد گرفت نیز گفت: آینده هم مهم است. درست است که یکسری برنامه ها باعث شده که چین پیشرفت داشته باشد اما آینده نیروی کار چین ممکن است که منطبق با انتظارات و برنامههای ابرقدرت شدنش نباشد. اولا چین سالها سیاست تک فرزندی و کنترل جمعیت را دنبال کرد و رشد جمعیتش را کاهش داد. این موضوع در مرحلهای به آن کمک کرد اما باعث شده که الان ساختار جمعیت اش به نحوی باشد که در آینده جمعیت جوانش کم باشد. مثلا درصد جمعیت زیر 15 سال هند در حال حاضر 27 درصد است ولی در چین تنها 17 درصد جمعیتش زیر 15 سال است. از سوی دیگر 11 درصد جمعیت چین در حال حاضر 65 سال به بالا هستند که در مقابل آن هند 6 درصد است، یعنی 4 درصد جمعیت چین سالخوردهتر از هند است. پیشبینیای که درمورد آینده میشود این است که تا سال 2050 حدود 24 درصد جمعیت چین سالخورده میشود در صورتی که تا سال 2050 تنها 13 درصد جمعیت هند سالخورده خواهد بود. بنابراین این تغییر ساختار سنی می تواند به نفع هند باشد در صورتی که چین جمعیتش رو به سالخوردگی میرود.
شباهتها و تفاوتهای مردم هند و چین
وی در بررسی شرایط قدرت جمعیتی در آینده چین و هند افزود: مولفه دیگر این است که سیستم آموزشی هند برای آینده با چین فرق میکند. چین تاکنون از نیروی کار ارزان استفاده کرده که یا مهارت کمتری میخواهد یا عمدتا کارگر هستند، اما سیستم آموزشی هند سیستم انگلیسی است، و فارغ التحصیلان هندی به زبان انگلیسی تسلط دارند و میتوانند مهاجرت کنند و در عرصه جهانی شاغل شوند، در مقابل تحصیلکردگان چینی به زبان انگلیسی تسلط کمتری دارند. از اینروست که هندی ها بیشتر در عرصههای بین المللی و بازارهای جهانی حضور دارند.
عباسی شوازی دومین ویژگی نیروی کار هند را فعالیت در زمینههای مربوط به آی. تی. دانست و ادامه داد: نیروی کار چین بیشتر کارگر هستند و با توجه به اینکه دنیای آینده بیشتر به سمت استفاده از نیروی ماهر در حوزههای آی. تی. میرود امکان اینکه هندی ها وارد بازار کار جهانی شوند و قدرت را به دست بگیرند بیشتر است.
وی با بیان اینکه دولت چین کمونیستی است و بسیاری از این ویژگیهای جمعیتی مانند سرمایه گذاری بر آموزش و بهداشت همگانی براساس سیستمهای عدالت محورانه و برنامه ریزی منسجم و هماهنگ شده مبتنی بر این نظام سیاسی بوده است، گفت: سیستم چین از بالا به پایین و عمدتا با اجبار است. اینکه امید زندگی افزایش پیدا کرده و مرگ و میر مادران و نوزادان کاهش داشته و دسترسی به آموزش همگانی بالاست به دلیل سیستم دولتی چین است. اما در هند ناهمگونی جمعیت بیشتر است، و فاصله بین فقیر و غنی وجود دارد. بخش هایی از جمعیت در هند به آموزش و بهداشت دسترسی ندارند. علاوه بر آن، به دلیل اینکه درآمد سرانه در هند پایین بوده امکان سرمایه گذاری برای برنامههای توسعه وجود نداشته است.
رئیس انجمن جمعیت شناسی ایران با بیان اینکه نوعی قناعت در فرهنگ هند وجود دارد که مردم به وضعیت خودشان قانع هستند، خاطرنشان کرد: مسائل فرهنگی بسیار مهم هستند. البته در چین هم این ویژگی آسیایی وجود دارد. حداقل نسل گذشته آنها کمتر مصرف گرا بودند و بیشتر به سرمایه گذاری توجه میکردند. آسیاییها بسیار بر آینده و تحصیلات فرزندانشان سرمایه گذاری میکنند. یکی از ویژگیهای مردم در آسیای جنوب شرقی سرمایه گذاری روی بچه هایشان است. با توجه به سیاست سوسیالیستی چین، عدالت آموزشی در این کشور بالاتر از هند بوده است. درصد جمعیت لازم التعلیم که در مقطع ابتدایی به مدرسه خصوصی میروند در هند 17درصد و در چین 5.7 درصد است. درصد افرادی که در دوره راهنمایی و بالاتر به مدرسه خصوصی میروند، در هند حدود 42 درصد است، در صورتی که در چین تنها 11درصد است.
وی تاکید کرد: درست است که هند و چین هر دو جمعیتهای میلیاردی دارند، اما باید دید با توجه به ویژگی دولتهای آنها و سیستم و برنامه ریزیهای مختلف در شاخصهای جمعیتی آنها تا چه میزان تفاوت دیده میشود. وقتی این جزئیات بررسی شود میتوان متوجه شد که تنها نمی توان به شمار جمعیت به عنوان شاخص قدرت توجه کرد.
وی با طرح این پرسش که آیا با توجه به این شاخص ها چین امکان ابرقدرت شدن را دارد یا خیر، گفت: باید در نظر داشت که ابرقدرت شدن هزینه، پیامدهای اقتصادی، و همچنین چالشهای مختلفی برای چین دارد. باید توجه داشت که ابر قدرت شدن در منطقه با قدرتمند بودن در سطح جهانی متفاوت است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که چین در منطقه آسیا به دنبال احیای جاده ابریشم است و این فقط باعث تسلط چین در منطقه آسیا می شود. علاوه بر آن، برای قدرتمند شدن، چین نیازمند این است که هم قدرت اقتصادی، هم قدرت نظامی و هم قدرت نرم داشته باشد. چین در حال حاضر قدرت اقتصادی دارد که ریشه در ویژگیهای جمعیتی، از جمله توسعه شهری و مهاجرت روستائیان به شهرها همراه با سیاستهای اقتصادی دهههای قبل دارد. اما چون جمعیت چین به دلیل پیامدهای سیاست تک فرزندی در حال سالخورده شدن است، در آینده رشد جمعیت چین منفی خواهد شد، و ساختار سنی آن نیز در آینده سالخورده خواهد شد، و به تبع آن نیروی کار آن کشور نیز کاهش خواهد یافت. بنابراین کاهش نیروی کار یکی از چالشهای مهم آینده برای رهبران چین در ابرقدرت شدن به حساب میآید.
این استاد دانشگاه ادامه داد: هر چند هند با داشتن جمعیت رو به رشد، و با ساختار سنی جوانتر چشم اندازهایی برای رسیدن به قدرت دارد، ولی زمان زیادی نیاز است تا هند همانند چین به قدرتهای اقتصادی و سایر موفقیتهای رشد دست یابد.
0 Comments