شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک استاد روابط بینالملل گفت: سفر خانم مرکل به چین اگر چه در ظاهر تصویری از همکاری محدود اقتصادی و سیاسی رهبران دو کشور به نمایش گذاشت، اما در پس پرده نشان داد دو قدرت بزرگ اقتصادی دنیا با توانهای اقتصادیشان علیه جنگ اقتصادی ترامپ اعلام جنگ غیرعلنی کردهاند و مذاکرات و توافقات صورت گرفته هم گویای این مسائل بود.
دکتر محمود دهقان طزرجانی با اشاره به سفر اخیر صدراعظم آلمان به چین، آن را دیدار و نزدیکی دو ابرقدرت اقتصادی در مقابل ابرقدرت موجود اقتصادی جهان یعنی آمریکا تعبیر کرد و افزود: حدود 35 درصد تولید ناخالص ملی جهان در اختیار آمریکا است و در این باره چین نیز صاحب عددی نزدیک به آمریکا است و در بعضی محاسبات گفته میشود که ظرف سال2000 تا 2020 یعنی تا یک سال دیگر، تولید ناخالص ملی چین از آمریکا هم پیشی خواهد گرفت و در حقیقت به ابرقدرت اول اقتصادی جهان تبدیل میشود.
وی اضافه کرد: آلمان هم توان اقتصادی پشت یورو است و اگر یورو سرپا مانده به دلیل توان اقتصادی آلمان بوده است، زیرا یک قطب اقتصادی در اروپا به مرکزیت آلمان وجود دارد. بانک مرکزی اروپا همراه با مراکز اقتصادی اتحادیه اروپا در آلمان است و در بحرانهای مربوط به یونان و همچنین ایتالیا و حتی فرانسه این آلمان بود که با توان اقتصادی و کمک مالی توانست آنها را سرپا نگه دارد و مانع فروپاشی اتحادیه اروپا شود.
این تحلیلگر روابط بینالملل با بیان اینکه آقای ترامپ در حال به هم ریختن نظم جهانی و دستاوردهای حدود یک قرن گذشته بشر در حوزه همکاریهای اقتصادی است، ادامه داد: رئیس جمهور آمریکا از یک سو جنگ تجاری با چین را آغاز کرده و از سوی دیگر بیپرده از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا استقبال میکند و خواهان این است که کشورهای دیگر اتحادیه اروپا خروج این اقدام انگلیس را الگو خود قرار دهند. این سیاستها نشان میدهد که او کاملا این دو قدرت را هدف قرار داده است. طبیعی است که در چنین شرایطی چین و آلمان به هم نزدیک میشوند. نزدیک شدن توان اقتصادی آلمان و چین به معنی زنگ خطری برای آمریکا است.
وی افزود: بسیاری از تحلیلگران معتقدند که پس پرده آنچه آقای ترامپ در حوزه سیاسی انجام میدهد و بازیهایی که در خاورمیانه در زمینه تحریم ایران، خطوط نفت و مسائل دیگر در حال شکل دادن است، طراحیهای دراز مدت آمریکا برای به زانو درآوردن آلمان و چین به عنوان دو اقتصاد بزرگ جهان است؛ چرا که سایر کشورها به اندازه کافی تحت تسلط این کشور هستند.
دهقان گفت: معتقدم این سفر اگر چه در ظاهر تصویری از همکاری محدود اقتصادی و سیاسی رهبران دو کشور به نمایش گذاشت، اما در پس پرده نشان داد دو قدرت بزرگ اقتصادی دنیا با توانهای اقتصادیشان علیه جنگ اقتصادی آقای ترامپ اعلام جنگ غیرعلنی کردهاند و صحبتها و قراردادهای میانشان هم گویای همین مسائل است.
این تحلیلگر تحولات بینالملل در خصوص فشار برخی کشورها به آلمان برای طرح مسائل حقوق بشری و ناآرامیهای هنگ کنگ در سفر به چین خاطرنشان کرد: خانم مرکل مجبور است تا آنجا که به سیاستهای دولت آلمان و اتحادیه اروپا برمیگردد به این مسائل هم بپردازد. من اعتقاد ندارم این موتور حرکتی برای سفر خانم مرکل به چین بوده باشد و طبیعی است که این سفر بر اساس نیاز دو قدرت اقتصادی جهان برای گفتگو انجام شد؛ اما این مذاکرات چون همزمان با تحریکاتی که از طریق برخی از کشورهای اروپایی مانند انگلیس و آمریکا و برخی کشورهای دیگر در هنگ کنگ انجام میشود، صورت گرفت به طور طبیعی دولت چین مجبور است محدودیتها و برخوردهایی داشته باشد. این را در حوزه رسانهای علنی میکنند، اما در پشت پرده توان اقتصادی این دو را میبینیم که محور اصلی مذاکرات است.
دهقان با بیان اینکه در شرایط کنونی اروپا دچار بحران بسیار شدیدی شده و خروج انگلیس از این اتحادیه چه با توافق و چه بی توافق انگلیس را در معرض تجزیه قرار میدهد، اضافه کرد: برگزیت بزرگترین بحران خارجی بعد از جنگ جهانی دوم و بزرگترین بحران داخلی طی دویست سال گذشته انگلیس است. اولین باری است که انگلیس در معرض تجزیه قرارگرفته است. در صورت خروج بدون توافق مساله جدایی ایرلند، اسکاتلند، ولز و جبل الطارق موضوعات کوچکی نیست. ناامنی در انگلیس به سرعت به کشورهای بزرگ اروپایی سرایت خواهد کرد.
این تحلیلگر روابط بینالملل با بیان اینکه انگلیس به عنوان بچه ناخلف اروپا از زمانی که وارد اتحادیه اروپا شد جز باجگیری و بهانهتراشی کار دیگری نکرده است، توضیح داد: اتحادیه اروپا از یک سو خوشحال است که این بچه ناخلف رفتنی شده و از طرفی چنان در خروج دارند تنبیهش میکنند که کشورهای دیگر عضو جرات نکنند ادعای خروج داشته باشند. آمریکا هم در حال فضاسازی بود که بعد از خروج انگلیس، لهستان و برخی کشورهای دیگر هم از این اتحادیه خارج شوند و فروپاشی این اتحادیه رخ دهد. در چنین شرایطی خانم مرکل مجبور است جایگاه خود را به عنوان یک قدرت اقتصادی حفظ کند و هم اتکا اروپا به آلمان را بتواند در این شرایط بحران نگه دارد و از همه مهمتر مساله آمریکا و تهدیدهای شدیدی که میکند و هزینه ای را که به آنها تحمیل میکند، مانند هزینههای ناتو و … مدیریت کند.
وی گفت: با توجه به این مسائل موقعیت آلمان سختتر از موضع چین است، چرا که چین یک کشور یکپارچه و با یک اقتصاد قوی و مدیریت واحد است و مانند سیستم تمرکزگرا از بالا هر چه که رهبرشان میگویند، بلافاصله آن موضوع به اجرا در میآید، اما در آلمان و اتحادیه اروپا این گونه نیست. احزاب تند و راستگرا در آلمان و اتحادیه اروپا در حال قدرت گرفتن هستند و ممکن است دستاوردهای چندین ساله اتحادیه اروپا به علت تحریکهای داخلی و خارجی از دست برود. شرایط بسیار حساسی است و در مجموع در چنین شرایط حساسی، تهدیدات آمریکا این دو کشور را به هم نزدیکتر کرده است.
دهقان درخصوص تاثیر روابط چین و آلمان در چالشهای پکن و واشنگتن نیز گفت: در آمریکا دولت به معنای government در بسیاری از مسائل اساسی تصمیم گیرنده نیست و بلکه establishment به معنای نظام است که چنین تصمیماتی را اتخاذ میکند. آنچه ما به آن ساختار سیاسی میگوییم است که تصمیم میگیرد و برنامههای دراز مدت میریزد. بعد از درگیری جرج بوش در دو جنگ عراق و افغانستان و خسارتهای فوق العاده سنگینی که به آمریکا وارد شد که آمارهای آن را اخیرا اعلام میکنند و میبینید که بیشتر از آن 7 تریلیون دلاری است که آقای ترامپ میگوید establishment برای این دو کشور به دنبال این بود که بتواند خروج آرامی داشته باشد و به نوعی در هزینهها صرفه جویی کند. همانطور که میبینید افغانستان را بعد از 19 سال به طالبان سپردند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل ادامه داد: این ساختار بود که میخواست آقای ترامپ را روی کار بیاورد که او با دوشیدن کشورهای دیگر و فروش اسلحه و بحرانسازیهایی از این دست کسری تجاریهای شدیدی را که در آمریکا به حد غیرقابل تحملی رسیده، پایان دهد؛ اما آقای ترامپ با اقداماتی که کرده در حال پایین آوردن ارزش دلار است و خیلی از کشورهای جهان در مبادلاتشان دلار را به عنوان پول دارای پشتوانه در مبادلات اقتصادی کنار میگذارند، همانطور که در روسیه و چین ایران و برخی کشورهای دیگر شاهد آن بودهایم.
وی تاکید کرد: اینها آن زنگ خطر را برای آمریکا به صدا در میآورد و به همین دلیل برای آینده روابط این کشورها چندین احتمال وجود دارد. یکی از این احتمالات این است که آمریکاییها درست مانند سال 2001 وقتی که دیدند در حوزه اقتصادی نمیتوانند از پس اروپا و قدرتهای نوظهور دیگر برآیند داستان 11 سپتامبر را آغاز کردند و بازی را از میدان اقتصاد به میدان نظامی کشاندند. جایی که در آن قدرت دارند. الان هم ممکن است این اتفاق بیفتد. البته تا قبل از انتخابات سال آینده بعید است اما هیچ بعید نیست که بعد از انتخابات سال 2020 جنگ بزرگی در یکی از حوزههای جهانی یا در منطقه خاورمیانه یا در هند و چین در بحث کره شمالی و یا حتی در آمریکای لاتین در بحث ونزوئلا شکل بگیرد.
دهقان در تشریح سناریوی محتمل دوم گفت: احتمال دوم این است که تغییراتی در آمریکا به لحاظ رئیس جمهوری شکل بگیرد و آن زمان ما باید شاهد تغییرات دیگر باشیم. به هر حال آقای ترامپ برای تامین منابع ارزی خود تقریبا تمام ساختارهای سیاسی، نظامی و دستاوردهای بشر از 1945 به بعد را یا باطل کرده و یا زیر سوال برده و یا از معاهدات به طور یکجانبه بیرون آمده است. اینها در داخل آمریکایی که خود را بنیانگذار جامعه ملل و بعدها سازمان ملل میداند مسائل کوچکی نیستند و میتوانند منشا تحولات بزرگی در سال 2020 در آمریکا و بعد کل جهان شوند.
0 Comments