غزه، اوکراین و جایگاه تخریبشده اروپاییها در افکار عمومی
امیرعلی ابوالفتح – کارشناس مسائل آمریکا
از زمانی که دولت دونالد ترامپ روی کار آمده، رویکرد آمریکا نسبت به قواعد، مقررات و عرف بینالمللی تغییر کرده است. البته این بدان معنا نیست که دولتهای قبلی آمریکا همواره در چارچوب مقررات بینالمللی عمل میکردند، مشارکتجو بودند و رویکرد سازندهای نسبت به نظام بینالملل داشتند بلکه تفاوت دولت ترامپ با دولتهای پیشین این است که در دولت وی این نوع برخوردها بسیار آشکارتر شده و بدون هیچ پردهپوشی و ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک این اتفاقات رخ میدهد. در این خصوص مسائلی مانند خروج از پیمانهای بینالمللی تا تکرویهایی که واشنگتن در قبال موضوع فلسطین داشته همچون انتقال سفارت آمریکا به قدس و به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر بلندیهای جولان تا موضوعاتی از این دست که دادستان دادگاه بینالمللی کیفری را به خاک آمریکا ممنوع الورود میکند و یا قوانین ممنوعیت سفر برای مسلمانان تصویب میکند، قابل ذکر است. در این چهارچوب قابل انتظار است که آمریکا همچنان رویکرد یکجانبهگرایانه شدیدتر و تکروی بیشتری را در قبال ایران در پیش بگیرد؛ در این راستا واشنگتن سال گذشته از برجام خارج شد و اکنون نیز نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست گروههای تروریستی قرار داده است.
این برای نخستین بار است که بخشی از حاکمیت و یا بخشی از نیروهای مسلح یک کشور در فهرست گروههای تروریستی منتشر شده از سوی آمریکا قرار میگیرد. گرچه این اقدام مورد تایید جامعه بینالمللی نیست و بعید به نظر میرسد جز تعداد اندکی از کشورها در منطقه از آن حمایت کنند ولی حتی اگر آمریکا در انزوا قرار بگیرد این مسئله دغدغه واشنگتن نیست. حتی میتوان گفت که آمریکا سیاست تکروی، یکجانبهگرایی و نادیده گرفتن بدیهی ترین ضوابط، مقررات و عرف بینالمللی را در پیش گرفته است. اما از آنجایی که این رویکرد به عنوان یک رویکرد مسلط در واشنگتن دنبال میشود دغدغهای برای مقامات آمریکا نیست. باید توجه داشت که دولتهای پیشین چون خیلی مایل نبودند دولتهای وقت آمریکا در انزوا قرار بگیرند، بعضا تلاش میکردند که با جامعه جهانی همراه شوند و یا تلاششان بر آن استوار بود که جامعه جهانی را با خود همراه کنند. اما ملیگرایانی که از سال 2016 در داخل آمریکا به قدرت رسیدهاند چون دغدغه وجهه آمریکا را ندارند و اصولا نسبت به فرآیندهای بینالمللی انتقاد دارند به این سیاستها به عنوان یک نقطه ضعف نگاه نمیکنند؛ حتی چه بسا خوشنود هم بشوند و این را به عنوان نقطه قوت خود تلقی کنند که مسیری را در پیش گرفتهاند که دنیا با آن مخالف است.
با این وجود اقدام آمریکا در قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی ابعاد و پیامدهایی به همراه خواهد داشت که در سه سطح قابل بررسی است. نخست روابط دو جانبه میان آمریکا و ایران، دوم در سطح منطقه یعنی منطقه غرب آسیا و دیگری در سطح نظام بینالملل. در سطح دوجانبه میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران میتوان گفت که شرایط کنونی متشنجترین روزهای بعد از انقلاب ایران را پشت سر میگذارد. در این 40 سال فرازوفرودهای بسیاری در مناسبات تهران-واشنگتن وجود داشته اما هیچگاه اختلاف و کشمکش میان طرفین تا این سطح جدی نبوده و طرفین نیروهای مسلح یکدیگر را به تروریست بودن متهم نکرده بودند. قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی از سوی آمریکا و سنتکام در لیست گروههای تروریستی از سوی ایران، امکان برخورد نظامی میان دو طرف را حال یا به صورت عمدی یا غیرعمدی افزایش میدهد و میتوان گفت اکنون حساس ترین وخطرناک ترین برهه در مناسبات ایران و آمریکا می باشد و می تواند به درگیری نظامی بیانجامد.
پیامدها در سطح منطقهای نیز به این موضوع بازمیگردد که افزایش ریسک نظامی و برخورد احتمالی بین ایران و آمریکا برخی تبعات منطقهای نیز به همراه خواهد داشت. زیرا هم نیروهای آمریکایی در منطقه غرب آسیا پراکنده هستند و هم ایران حضور مستشاری در عراق و سوریه دارد و یک برخورد نظامی میتواند وضعیت متلاطم و آشوب زده منطقه را وخیم تر کند و دامنه آن را به سرتاسر منطقه گسترش دهد.
در سطح بینالمللی نیز این خطر وجود دارد که تصمیم اخیر آمریکا به یک عرف تبدیل شود و از این پس آمریکاییها نیروهای مسلح کشورهای دیگر را در نیز در لیست تروریستی قرار دهند و باقی کشورها نیز اقدامات متقابل انجام دهند.
لذا عرفی که طی 200 سال گذشته وجود داشته و کشورها از معرفی کردن نیروهای نظامی دفاعی یکدیگر به عنوان گروه تروریستی ابا داشتند از بین خواهد رفت و به یک رویه تبدیل خواهد شد که این مسئله سطح منازعات را در عرصه بینالملل افزایش خواهد داد. این پیامدهای بینالمللی نیز نگران کننده است و میتواند قواعد جنگ و حقوق بینالملل مرتبط با خصومتهای مسلحانه را دچار یک تحول بنیادین کند.
0 Comments