شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: طی حدود ۱۵ سال اخیر امارات نقش متفاوتی از آنچه که تصور میرود را به عهده گرفته است؛ یعنی نقشی فراتر از نقش منطقهای و نقشی که دارای ابعاد سیاسی و نظامی است.
جعفر قنادباشی – کارشناس مسائل خاورمیانه
تصور عمومی همواره این بوده که امارات یک نقش تجاری و اقتصادی در منطقه جنوبی خلیج فارس را برعهده داشته و با رونق بخشیدن به گردشگری بسیار فعال خود توانسته سرمایههای بسیاری را جذب کند. یعنی نقشی فراتر از نقشی که پیش از آن در عرصه تجاری و تبادلات بندری بر عهده داشت. اما برخلاف این تصور عمومی، امارات نقشی نه تنها سیاسی و نظامی بلکه فرامنطقهای را از حدود ۱۵ سال پیش برعهده گرفته و در مناطقی فراتر از خلیج فارس مانند منطقه جنوب غربی شبه جزیره عرب یعنی یمن، لیبی و سودان در حال نقشآفرینی است و چهره جدید خود را به عنوان یکی از طرفهای درگیر به نمایش گذاشته است. آن هم در حالی که در عرصه سیاسی این بعد از فعالیتهای برون مرزی امارات به صورت بسیار کمرنگی در رسانهها منعکس میشود. همچنین امارات در عرصه سرمایهگذاری در برخی از مناطق دیگر آفریقا عمدتا در حوزه گردشگری و تجاری نیز نقش فعالی را به عهده دارد. امارات در عرصه لیبی، یمن و سودان حمایت تسلیحاتی و سیاسی جریاناتی را برعهده دارد که عمدتا در مقابل جریان اخوانی قرار گرفتهاند و میکوشد تا از قدرت گرفتن جریان بینالمللی اخوان در این سه کشور و همچنین برخی دیگر از کشورها جلوگیری کند. بر این اساس با توجه به گرایشات حزب عدالت و توسعه در ترکیه که گرایشات اخوانی است در این مناطق عمدتا به صورت نیمه علنی و یا به صورت چراغ خاموش پنجه در پنجه این کشور انداخته است.
لذا آنچه که امروز در سوریه میگذرد نسخه جدیدی از این رویارویی آنکارا و ابوظبی تلقی میشود. سیاستی که به نوعی با توجه به گرایشات اخوانی قطر و فعالیت این کشور در غزه میتواند به عنوان نسخه آینده رویارویی امارات با جریان اخوانی در قالب گرایشات قطر، ترکیه و بویژه حماس متجلی شود. درواقع امارات از بیش از یک دهه پیش و بخصوص از زمانی که جریان اخوان توانست برای مدت کوتاهی زمام امور مصر را در دست بگیرد ماموریت سیاسی و نظامی خاصی را که عمدتا مقابله با جریان اخوان است را دنبال میکند. به گونهای که دنیای غرب با هدف مقابله با جریان بینالمللی اخوان و بویژه برای سرکوب و ایجاد محدودیت برای حماس به عنوان یک جریان اخوانی به امارات امید بسته است.
به عبارت دیگر، کشوری که در عرصه منطقهای و فرامنطقهای به نیابت از دنیای غرب به خصوص لندن و واشنگتن عمل میکند و با هزینه کردن بودجههای هنگفت میکوشد تا زمینههای فعالیت اخوان به ویژه در عرصه سیاسی و نظامی را از بین ببرد. در این بین منطقه غزه، منطقهای است که با توجه به پیوندهای اخوانی حماس، از دیدگاه غرب یک منطقه مساعد برای ادامه فعالیت اخوان به شمار میآید. چنانچه بیش از ترکیه، امیرنشین قطر به عنوان یک جریان همسو با اخوان بیشترین سرمایهگذاری در غزه را دارد و بیش از هر کشور دیگر عربی تاکنون حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی در غزه داشته است. اینجاست که اولویت دنیای غرب حضور نیابتی امارات در غزه است تا ضمن مقابله با سیاستهای حماس بر اساس رویه ۱۵ سال گذشته این کشور در عرصه اقتصادی نیز با سرمایهگذاریهای هنگفت در عرصه نوسازی این منطقه، جریانی را همسو با سیاستهای غربی که منطبق با سیاستهای رژیم صهیونیستی است ایجاد کند. زمینههای این همکاری از زمانی که دونالد ترامپ جریان عادیسازی روابط میان کشورهای عربی با رژیم اسرائیل را آغاز کرد، ایجاد شده است و در حال حاضر با توجه به احتمال روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ این طرح میتواند دامنه عملی و اجرایی بیشتری پیدا کند. در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ طرحی موسوم به صلح ابراهیم یا معامله قرن مبتنی بر بهرهبرداری از سرمایههای عربی برای کوچ دادن فلسطینیها و پایان دادن به مخاصمات فلسطین و اسرائیل به اجرا گذاشته شد و از آن زمان امارات همکاریهای متعددی با رژیم صهیونیستی را به خصوص در عرصه اقتصادی آغاز کرد. چنانچه ایجاد کریدوری برای انتقال کالاهای اسرائیلی از طریق خاک امارات و عربستان کلید خورد و در ۱۵ ماه اخیر به صورت همکاریهای جدی در عرصه حمل و نقل تبدیل شده است.
0 Comments