شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: سرانجام پس از حدود دو ماه جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان و در شرایطی که در روزهای منتهی به برقراری آتشبس، جنگ در جبهه لبنان به شکل بیسابقهای شدت پیدا کرده بود، رژیمصهیونیستی تن به آتشبس داد.
حمید خوشآیند – کارشناس مسائل منطقه
تا این لحظه هیچ «نسخه رسمی» و «دقیقی» از توافق آتشبس منتشر نشده است، اما آنچه روشن است اینکه قطعنامه 1701، مبنای اصلی آتشبس قرار گرفته است.
در خصوص ابعاد، زمینه، پیامدها و چشمانداز آتشبس اخیر نکات قابلتوجهی وجود دارد که در ادامه به مهمترین آنها پرداخته میشود:
یک؛ اگرچه آمریکا اعلام کرده است، آتشبس میان لبنان و رژیمصهیونیستی دائمی است؛ اما از اظهارات مقامات صهیونیستی و حزبالله چنین برداشتی به دست نمیآید.
نتانیاهو در سخنانی با اشاره به اینکه «توافق آتشبس ایدهآل نیست، اما انتخاب بین بد و بدتر است»، اظهار داشت: «آتشبس با لبنان به معنای توقف جنگ نیست و ممکن است کوتاه باشد». حزبالله نیز با صدور بیانیهای تأکید کرده است: «مجاهدان در آمادگی کامل برای برخورد با طمع دشمن صهیونیست و تعرضات آن قرار دارند».
دو؛ از هر زاویهای که به موضوع آتشبس نگاه شود، تندادن رژیمصهیونیستی به آن، به «شکست» برای رژیم صهیونیستی ترجمه میشود. اولاً رصد فضای حاکم بر محافل سیاسی، رسانهای، جریانهای مخالف و منتقد و افکار عمومی داخلی سرزمینهای اشغالی نشان میدهد که پذیرش آتشبس از سوی رژیم صهیونیستی به معنای قبول «شکست» بدون هرگونه دستاورد در برابر حزبالله تلقی شده است که در «تضاد صریح» با اهداف استراتژیکی حمله به لبنان قرار دارد.
ثانیاً اظهارات نتانیاهو که آتشبس را «انتخاب بین بد و بدتر» معرفی کرده، نشان میدهد رژیمصهیونیستی در حمله به لبنان شکست خورده که اگر غیر از این بود، یا تن به آتشبس نمیداد و یا اینگونه در قبال آن موضع نمیگرفت.
سه؛ آتشبس اخیر، اساساً نه به درخواست حزبالله و نه رژیمصهیونیستی برقرار شد. حزبالله پیشازاین بارها اعلام کرده بود که جنگ را تا توقف کامل تجاوز رژیمصهیونیستی به غزه ادامه خواهد داد. رژیم هم با صراحت اعلام داشته بود که تا تحقق اهداف جنگ یعنی نابودی حزبالله و بازگشت آوارگان صهیونیست به مناطق شمالی، به جنگ در لبنان ادامه خواهد داد.
حال سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که چه اتفاقی افتاد که در اوج درگیریها که دو طرف بر عمق و شدت حملات خود افزوده بودند، ناگهان آتشبس برقرار شد؟
در تحقق آتشبس دودسته عوامل «سیاسی» یا «میدانی» قابلشناسایی است. دلایل ظاهری همان تحرکات دیپلماتیک بود که از چند هفته قبل در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی جریان داشت و هر کدام از سطوح سهگانه متناسب با وزن سیاسی، نظامی و امنیتی خود در تحولات مربوط به جنگ، سهیم هستند.
البته در این میان نمیتوان «انگیزههای» دولت بایدن را نادیده گرفت که عمدتاً متأثر از دو عامل مهم است؛ نخست، بازسازی وجهه سیاسی خود در واپسین روزهای دولتش آنهم در شرایطی که دولت او و دموکراتها در ماههای اخیر بهخاطر حمایت از جنگ بهشدت در معرض انتقادات داخلی و بینالمللی قرار گرفتهاند که قطعاً بعد از پایان دوره ریاستجمهوری در فضای رقابتهای سیاسی و افکار عمومی بهعنوان یک «چالش» و «نقطهضعف» علیه آنان استفاده خواهد شد. دوم، ندادن «فرصت بهرهبرداری» دراینخصوص به ترامپ پس از ورود به کاخ سفید.
اما آنچه که در اصل باعث تندادن رژیم به آتشبس و توقف جنگ در لبنان شد، «میدان» و رسیدن آمریکا و رژیم صهیونیستی به یک «درک واقعبینانه» از روند و چشمانداز تحولات میدان مربوط به جنگ علیه لبنان و حزبالله بود.
رژیمصهیونیستی با این هدف به لبنان حمله نمود که در سه هفته عملیات شدید 800 کیلومتر از خاک لبنان حد فاصل مرزهای جنوبی تا رودخانه لیطانی را تصرف کرده و بعد از آن ضمن بازگشت آوارگان صهیونیست به خانههایشان (هدف اصلی جنگ)، در بازه زمانی یک ساله و طی عملیاتی آرام، مناطق اشغالی را تثبیت و در نهایت سازمان، ساختار و مواضع و پایگاههای حزبالله را در جنوب لبنان از بین ببرد.
رژیم صهیونیستی بیش از دو برابر زمان تعریف شده، وقت صرف کرده و باوجود استقرار 75 هزار نیروی نظامی، نتوانست حتی یک روستا را اشغال کند. این درحالی است که در نزدیک به دو ماه جنگ علاوه بر خسارات شدید اقتصادی، در ابعاد نظامی هم تلفات زیادی داد که بنا بر آمار خود صهیونیستها، بیش از 120 نفر کشته و 1200 نفر زخمی شدند.
نکته قابلتأمل اینجاست که حزبالله با حمله به «نقطه ثقل» راهبرد اعلامی کابینه رژیم که بازگرداندن آوارگان یهودی به روستاها و شهرکهای شمال فلسطین بود، رقم آوارگان صهیونیستی را حداقل به 8 برابر رساند. آیا در چنین شرایطی که تحولات آتی آن اصلاً به نفع صهیونیستها نبود، رژیم و آمریکا چارهای جز قبول آتشبس داشتند؟!
کابینه جنگ رژیم اسرائیل ادعا داشت که از شرایط لازم برای ادامه «جنگ فرسایشی» برخوردار است، بنابراین بهمثابه یک فرصت به آن مینگریست. اما شکست رژیمصهیونیستی از دستیابی به اهداف خود و «دستاوردسازی» از حمله به لبنان از یک سو و تاکتیکها و راهبردهای عملیاتی حزبالله که هر روز ابعاد جدید و «خطرناکی» به خود میگرفت از سوی دیگر، ثابت نمود که رژیم برخلاف ادعاهای قبلی، بیش از این نمیتواند در جنگ فرسایشی دوام بیاورد.
اینکه برای نخستینبار از بدو پیدایش رژیمصهیونیستی، حزبالله با موشکهای خود حد فاصل حیفا و تلآویو را به آتش کشید که اگر ادامه پیدا میکرد معلوم نبود چه بر سر رژیمصهیونیستی خواهد آمد، قطعاً در تغییر برآوردهای رژیمصهیونیستی و آمریکا از تحولات پیشرو، مؤثر بود.
رژیمصهیونیستی که تا یک ماه پیش، از قبول توقف جنگ زیر بار طرحی که کلمهبهکلمه آن به نفع او بود فقط با این پیشفرض که پیروزی قاطع نظامی بر حزبالله نزدیک است، نرفت، در نهایت تن به توافقی داد که بندبند آن به زیانش بود.
بنابراین، آنچه که رژیمصهیونیستی و دولت آمریکا را در چنین موقعیت و موضع ضعیفی قرارداد که به قول نتانیاهو بین «بد و بدتر»، مجبور به انتخاب «بد» شدند، موشکها، پهپادها و عملیات حزبالله بود که به شکل تصاعدی روند پیچیده، نابودکننده و استراتژیک به خود گرفته بود که بهازای هر روز که ادامه مییافت چند روز از عمر رژیمصهیونیستی میکاست.
0 Comments