جدیدترین مطالب
استفاده رژیم صهیونیستی از هوش مصنوعی در جنگ غزه و پیامدهای آن
شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: هوش مصنوعی اگرچه دارای قابلیتهای مهمی برای بهبود و افزایش سطح کارایی و بهرهوری در در حوزههای مختلف انسانی اعم از پزشکی، تشخیص سریع بیماریها، پیشرفت در حوزه درمان، صنایع، حمل و نقل، آموزش، ابزار کمکی مؤثر کاهش خسارات بلایای طبیعی و … است و میتواند دستاوردهای شگرفی برای جامعه انسانی به وجود آورد، اما این فناوری که یک نعمت بزرگ است، توسط رژیمصهیونیستی و مشخصاً در جنگ غزه در خدمت «پیشبرد اهداف نامتعارف» نظامی قرار گرفته است.
أحدث المقالات
«نظم نوین» از دیدگاه رژیم صهیونیستی؟!
دکتر علی کربلائی حسینی– پژوهشگر حقوق بینالملل
عملیاتی که رژیم صهیونیستی در تاریخ 6 مهر 1403 مرتکب شد، امتداد سلسله عملیاتی است که از سال گذشته در غزه و دیگر بخشهای فلسطین اشغالی از جمله کرانه باختری و حتی در تهران (ترور شهید اسماعیل هنیه) انجام داده است. این عملیات نماد «تروریسم دولتی» آن هم به صورت علنی و نه در خفا و پنهانی بوده است.
تروریسم دولتی به نوعی از تروریسم اشاره دارد که اکنون رژیم صهیونیستی به کار گرفته تا از طریق ارعاب و خشونت به اهداف سیاسی خود دست یابد. این رژیم پروندهای سیاه از اجرای این نوع تروریسم را علیه شهروندان خود یا دیگر کشورها دارد.
ویژگی اصلی تروریسم دولتی کنترل جامعه، حفظ قدرت و جلوگیری از بروز هر گونه نارضایتی عمومی یا مخالفت سیاسی با اقدام به انجام عملیات خشونتآمیز است. به بیان صریح، تروریسم دولتی ابزاری است که اکنون رژیم صهیونیستی برای حفظ قدرت و جلوگیری از اعتراضات داخلی به کار میبرد و نتایج آن نقض گسترده حقوق بشر و رواج ناامنی و بیثباتی است.
مبدع و مروج ایده «نظم نوین خاورمیانه» برخی از سیاستمداران و استراتژیستهای غربی، به ویژه در ایالات متحده، بودند. این نظریه به طور مشخص توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده در دوره جورج دبلیو بوش، به عنوان بخشی از استراتژیهای ایالات متحده در منطقه خاورمیانه در دهه ۲۰۰۰ مورد اشاره قرار گرفت.
رایس در جریان جنگ رژیم صهیونیستی و حزبالله در سال ۲۰۰۶، از اصطلاح «نظم نوین خاورمیانه» استفاده و بیان کرد که این جنگ میتواند بخشی از «زایمان دردناک» نظم نوین در خاورمیانه باشد. ریشههای این مفهوم البته به طرحهای دیگر هم برمیگشت. از جمله مهمترین آنها طرح «خاورمیانه بزرگ» بود که در دوره ریاست جمهوری بوش مطرح شد.
آتشی که این نظریه به جان غرب آسیا انداخت، حاصل از ادعای ترویج دموکراسی، مبارزه با تروریسم و تقویت نفوذ غرب بود. آمریکا تلاش کرد این نظریه را از طریق مداخله نظامی مانند حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی از جمله علیه ایران و سوریه و حمایت از گروههای مخالف جهت ایجاد آشوب داخلی پیش ببرد.
اما نتایج آن «نظم نوین» به گواه تاریخ زیسته در نهایت به جای ایجاد ثبات ادعایی غرب، منجر به بیثباتی گستردهتر در منطقه شد. سیاستهای تهاجمی و مداخلات نظامی به ظهور گروههای تروریستی جدید، جنگهای داخلی و بیاعتمادی بیشتر نسبت به غرب انجامید. ادعا شده بود هدف اصلی این طرحها، ترویج دموکراسی و ثبات در منطقه خواهد بود، اما عملا ثابت شد که فقط بحرانهای منطقهای را پیچیدهتر کرده است.
اکنون رژیم صهیونیستی از «نظم نوین» دم زده است؛ نظم نوینی که مبنای آن عملیات تروریستی است؛ یعنی حتی حداقلهای ظاهری هم برای آن در نظر گرفته نشده و مشخص است چه آینده شیطانی و تاریکی برای منطقه تصور شده است. به این ترتیب غرب آسیا قرار است به دورهای وارد شود که از نظر صهیونیستها جدید و نوین خواهد بود، اما در عمل تکرار صحنههایی از جنگهای جهانی اول و دوم یا حتی بازگشتی به قرون وسطی و حاکمیت ظلمت و سیاهی.
شگفت آنکه جامعه بینالمللی جز با چشمپوشی بر جنایات متعدد این رژیم، واکنش متناسبی به این حجم از تروریسم دولتی نشان نداده است. دلیل اصلی هم البته آن است که مدعیان اصلی حقوق بشر و نظم بینالمللی به ویژه ایالات متحده از هیچگونه همکاری اطلاعاتی، تسلیحاتی، سیاسی و اقتصادی به این رژیم در ارتکاب جنایاتش فروگذار نکردهاند.
در چنین شرایط و مختصاتی، آنچه بیش از همه برای همه کشورهای اسلامی به ویژه جمهوری اسلامی ایران ضروری مینماید عمل به اصل خودیاری به عنوان اصلی به رسمیتشناخته شده در حقوق بینالملل است، زیرا قرار نیست شورای امنیت به نقش خود عمل کند یا هیچ یک از نهادهای حقوق بشری پای آرمانهایی که این روزها بیشتر به رمانهای تخیلی میمانند، بایستند و با رژیم صهیونیستی مقابله کنند.
بر اساس اصل خودیاری یک دولت یا بازیگر بینالمللی بهطور یکجانبه برای دفاع از منافع خود اقدام میکند، بدون اینکه لزوماً از سازمانهای بینالمللی یا قوانین موجود اجازه گرفته باشد. این اصل مبتنی بر ایدهای است که کشورها در سیستم بینالمللی، برای تضمین امنیت و منافع خود، حق دارند در مواقع ضرورت خودشان اقدام کنند، بهویژه در شرایطی که کمک یا حمایت کافی از سوی نهادهای بینالمللی دریافت نمیکنند.
خودیاری ریشه در واقعیتهای نظام آنارشیک بینالمللی دارد؛ به این معنا که در غیاب یک قدرت مرکزی حاکم بر تمامی کشورها، هر دولتی مسئول امنیت و بقاء خود است. این وضعیت، نوعی نیاز به اقدام مستقل و قدرتمحور برای محافظت از منافع ملی را ایجاب میکند.
اکنون که دیگر جامعه جهانی ابایی از افزایش بیثباتی بینالمللی، نقض حقوق بینالملل یا مداخلههای بدون مجوز ندارد، میتوان به کاربردهای اصلی این اصل یعنی دفاع مشروع و عملیات پیشگیرانه چشم دوخت. بنابراین، ریشهکن کردن تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی با استفاده از همه ابزارهای موجود، کاملا مشروع است و جامعه جهانی نیز با سابقهای که از بیعملی خود ایجاد کرده، گریزی از آن ندارد که آن را بپذیرد.
اکنون که در پیام رهبر معظم انقلاب به تاریخ 7 مهر 1403 «بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند» به نظر میرسد بیهیچ هیاهو زمان آن رسیده باشد که یا «نظم نوین» مد نظر صهیونیستها پیش از ولادت، سقط شود؛ یا «نظم نوین» عاری از رژیم صهیونیستی طراحی و پیادهسازی شود، زیرا این منطقه در 24 سال اخیر، تجربیات دردناک و فاجعهباری را از مداخلات خارجی عملیات فرامرزی و وحشیگری صهیونیستها آزموده است.
0 Comments