جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
الزامات نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران
دکتر عبدالرسول دیوسالار – کارشناس مسائل استراتژیک
نگاه به شرق اشاره به چین، روسیه، هند و برخی کشورهای شرق آسیا دارد. این کشورها، الگوهای بدیل ساخت نظم بینالمللی را دنبال میکنند. این کشورها جایگاهی رو به رشد در سطح اقتصاد و معادلات قدرت جهانی دارند، درنتیجه به صورت طبیعی کنشهای جدیدی را رقم میزنند تا نقش بیشتری در ساخت نظم بینالمللی بیابند. این نقش بیشتر بدینمعنی است که صداهای متنوعتری ساختار نظم بینالمللی را شکل خواهد داد. این روند جدید به صورت طبیعی برای ایران فرصتزا است؛ به این مفهوم که همزمان با این تغییرات متنوع شدن صداهای جدید برآمده از چین، روسیه و هند در ساختار نظم بینالملل به عنوان یک نیرو شناسایی و پذیرش میشود. اکنون پرسش این است که آیا ایران میتواند یک تصمیم راهبردی برای حداکثرسازی منافع خود از این روند متنوعتر شدن صداهای موجود در ساخت نظم بینالمللی اتخاذ کند یا خیر؟ پاسخ به این پرسش بیشک مثبت است. ایران باید بتواند منافع خود در نظم غیرغربی در حال ظهور که این بار به رهبری آمریکا – اروپا نیست نیز جستجو کند.
طبیعتا بخش مهمی از منافع ملی ایران همچنان در ساختار کلاسیک نظم بینالمللی غرب محور تعریف میشود اما بخش دیگری از نیازهای منافع ملی ما در صداهای جدیدی که در حال مطرح شدن هستند، قابلیت پیگیری خواهد داشت. در اینجاست که نگاه به شرق اهمیت پیدا میکند. از این زاویه نگاه به شرق به این مفهوم است که جمهوری اسلامی ایران چگونه منافع خود را در میان نیروهای جدیدی که در پی ساخت نظم بینالمللی هستند بازتعریف و پیگیری کند. همکاری ایران با روسیه در سوریه مثال بارزی است که نشان میدهد چگونه همکاری با نیرویی که در جریان معطوف به شرق تعریف میشود میتواند بخشهایی از منافع ایران را تامین کند. بنابراین از نظر تئوریک، این مسئله که ایران چگونه میتواند در عین تنظیم روابط خود با قدرتهای کلاسیک غربی یعنی اروپا و آمریکا، جایگاه خود را در میان قدرتهای در حال ظهور یعنی چین، روسیه و هند تثبیت کند مهم است.
بنابراین یک ضرورت ساختاری ناشی از تغییرات جریان جهانی قدرت، لزوم گردش به شرق را تحمیل میکند. اگرچه از این گردش باید تعاریف دقیقتری ارائه شود. به عنوان مثال امضای موافقتنامه تجارت آزاد میان ژاپن و اتحادیه اروپا نمونهای جدی از روند بروز تغییرات قدرت و الزام ساختاری اروپا در گردش به شرق است. اکنون پرسش این است که آیا امضای این موافقتنامه بدین مفهوم است که اروپاییها میخواهند از ساختار غرب محور خارج و وارد حوزه شرق شود؟! بدن تردید اینچنین نیست بلکه بدین معنی است که اروپا نیز در حال بازتعریف خود در نسبت با شرق است.
در عین ضرورتهای ساختاری گرایش به شرق، این یک بحث کلیدی را نباید از یاد برد که در بلندمدت جمهوری اسلامی ایران نیاز دارد که نقاط تعارض اختلافی خود را با نظم مسلط غربی حل و فصل کند. در غیر این صورت نمیتواند در نظم شرقی نیز جایگاه مطلوبی پیدا کند، زیرا پیوستگی قدرت در حال ظهور شرقی با قدرت مسلط غربی انکارناپذیر است. نظم شرقی، پیش از تثبیت در ساختار بینالملیی تمایلی به مقابله مستقیم با نظم و قدرت غربی ندارد، زیرا مایل است از بسترهای ساختاری آن برای بهینهسازی قدرت خود استفاده کند. از این رو ضروی است مراقب این سوءتفاهم باشیم که الزاما نظم شرقی در حال ظهور به دنبال جایگزین خود با نظم غربی در حال افول نیست بلکه به دنبال به رسمیت شناخته شدن نقشش در ساختار نظم کنونی است. درحقیقت نیروهای شرقی مانند روسیه، چین و هند به دنبال پیدا کردن جای خود و شناسایی منافع خود در نظم غربی هستند. این کنش و واکنشها باعث تغییر ساختار میشود و اگر چنین چیزی را فرض کنیم طبیعی است که قدرتها شرقی الزاما نگاه ضدنظم موجود یا براندازانه نسبت به نظم موجود ندارند، بلکه نگاه آنها اصلاحگرایانه دارند.
بنابراین اگر ایران در تعارض با نظم بینالمللی موجود قرار بگیرد طبیعتا در گردش به شرق نیز موفقیت چندانی نخواهد داشت. اگر ایران نتواند نقاط تعارض خود در ساختار بینالمللی موجود را حل و فصل کند در بلندمدت در حوزه نگاه به شرق نیز موفق نخواهد بود. تلقی از ایران به عنوان یک نیروی ضدسیستمی منافع قدرتهای شرقی را نیز نقض خواهد کرد و سیاست گردش به شرق ایران را نیز ناموفق میسازد. در این شرایط است که تصور گردش به شرق جهت مقابله با نیروهای مسلط نظم غربی، غیرواقعی تلقی میشود. مثال بارز این مساله واکنشهای قابل پیشبینی و تند قدرتهای شرقی در خصوص ادعاهای غیرواقعی سالهای گذشته در انحراف برنامه اتمی ایران به سوی سلاح است.
به این ترتیب گرایش به شرق یک سازگارسازی سیاستی با تغییرات طبیعی در نظام بینالملل است و طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران نیز خود را در این ساختار جدید بازتعریف کند. در مجموع ایران از گردش به شرق حداقل دو منفعت اصلی را میتواند تعریف کند؛ نخست منفعت سیاسی امنیتی است. به هر حال ایران با رویکرد سیاسی زیاده خواهانه وتهدید امنیتی مستمر از نظم غربی مواجه است. گرایش به شرق می تواند موازنه وتعادلی را در این راستا ایجاد کند و ایران را در وضعیت موازنه نسبت به نیروهای حاکم بر نظم بین الملل قرار دهد. بنابراین در حوزه امنیتی نگاه به شرق میتواند یک عملکرد موازنهگرایانه تلقی شود و ایران را در وضعیت موازنه نسبت به نیروهای حاکم قرار دهد. منفعت دیگر اقتصادی است. همزمان با متحول شدن جریان قدرت اقتصادی و تولید پول در دنیا، ایران باید بتواند خود را با این روند تغییر همگام کند. به این ترتیب ضرورت گردش به شرق تلفیقی از الزامات ساختاری- سیستمی، امنیتی و اقتصادی است.
0 Comments