آیا مقدمات صلح پایدار در قفقاز فراهم می شود؟
نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنان هنگام استقبال از جورجیا ملونی، نخست وزیر ایتالیا در بیروت گاف عجیبی داد و به اشتباه با یک زن دیگر روبوسی کرد. میقاتی که در مقابل پلههای هواپیما ایستاده بود تصور کرد که یکی از زنان دیپلمات ایتالیایی، جورجیا ملونی است و به گرمی از او استقبال کرد، اما لحظاتی بعد به او گفته شد که این زن نخست وزیر ایتالیا نیست.
اخیرا ولادیمیر پوتین اعلام کرد که روسیه سلاحهای هستهای تاکتیکی را در بلاروس مستقر خواهد کرد، اقدامی که با واکنش منفی ناتو مواجه شد. این در حالی است که روسیه و بلاروس به طور موثر در حال هماهنگی تلاشها در عرصه بینالمللی هستند. روسیه تعداد زیادی تسلیحات و سایر تجهیزات نظامی را به داخل بلاروس منتقل کرده است که در میان آنها میتوان به سامانههای پدافند هوایی و موشکهای اسکندر و «اس-۴۰۰» و همچنین جتهای جنگنده و سایر هواپیماهای مجهز به موشکهای کینژال[1] اشاره کرد که میتوانند به اهدافی در فاصله ۲۰۰۰ کیلومتری برسند. لذا اعلامیه 25 مارس ولادیمیر پوتین، ظرفیت تبدیل شدن به سطح بالاتری در درگیری را دارد.
ترتیبات به اشتراک گذاری هستهای
ترتیبات به اشتراک گذاری هستهای قبل از معاهده منع گسترش سلاح های[2] هستهای وجود داشتهاند. مسئله سازگاری بین این ترتیبات و معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای در ابتدا با درک این موضوع حل شد که استقرار سلاحهای هستهای ایالات متحده در کشورهای میزبان شامل انتقال مالکیت یا انتقال کنترل این سلاحها به کشورهای میزبان نیست. در مقایسه با پذیرش اولیه این تفسیر، پذیرش این استدلال اکنون از استحکام کمتری برخوردار است و مورد تردید یا انتقاد قرار گرفته است. همچنین، معاهده منع سلاحهای هسته ای[3] به صراحت تصریح میکند که کشورهای عضو نباید اجازه استقرار سلاحهای هستهای را بدهند. ترتیبات اشتراک هستهای با این ممنوعیت ناسازگار میباشد.
دیدگاه تئوری رئالیسم و ریسک رویارویی ناتو و روسیه
بر اساس منطق جان میرشایمر و استفان والت، مبنی بر رویکرد واقع گرایانه[4] به روابط بینالملل، غرب مقصر جنگ روسیه و اوکراین است. استدلال اصلی آنها این است که ناتو و اتحادیه اروپا بیپروا در حوزه نفوذ سنتی روسیه ابتدا به شرق گسترش یافتهاند و سپس با همکاری با اوکراین باعث شدند که مسکو برای محافظت از خود واکنش نشان دهد. اما استدلال این یادداشت این است که حتی اگر فرض کنیم که توازن قوا عامل مهمی در حمله روسیه به اوکراین است، این به معنای آن نیست که ناتو و یا روسیه هر کدام الزاما یک کنشگر منطقی هستند که هدفشان ایجاد امنیت است. این واقعیت که روسیه از قدرت غرب احساس خطر میکند یا برعکس، به این معنی نیست که غرب یا روسیه باید عقب نشینی کند.
استقرار تسلیحات هستهای روسیه در بلاروس تعادل استراتژیک در اروپا را الزاما تغییر نمی دهد و به خودی خود چنین اقدامی به منزله نقض توافقنامههای عدم اشاعه نیست. اما پوتین ممکن است در ادامه این مسیر به کشورهای غیر متعهد متوسل شود که به عنوان اعضای معاهده از شیوههای به اشتراک گذاری هستهای ناتو انتقاد کردهاند، که بر اساس آن ایالات متحده سلاحهای هستهای را در اروپا مستقر میکند. اما موضع چین تا به حال به نوعی عدم استقبال از استقرار تسلیحات هستهای در در خارج بوده است. اگرچه لوکاشنکو تمایل خود را برای داشتن سلاحهای هستهای ابراز کرده است، اما موضع مردم آن کشور نسبت به این سیاست، موضع مشترکی نبوده وبه نوعی حکایت از شکاف داخلی در بلاروس نسبت به استقرار تسلیحات هستهای روسیه در بلاروس دارد. قرار دادن تسلیحات هستهای تاکتیکی روسیه در خاک بلاروس میتواند خطراتی مشابه با اعزام مستقیم نیروهای بلاروس برای جنگ در اوکراین داشته باشد. در صورت استفاده روسیه از سلاحهای تاکتیکی مستقر در آنجا علیه اوکراین، تاسیسات نظامی بلاروس نیز میتواند به هدفی برای حمله متعارف ناتو تبدیل شود. بنابراین، حاصل جنگ اوکراین این خواهد بود که سرانجام روسیه و غرب بیپروا منافع استراتژیک همدیگر را تهدید کرده و در بلند مدت متحمل عواقب آن خواهند شد و اوکراین اکنون به نوعی «حیاط خلوت» مشترک ناتو و به همان میزان روسیه تبدیل شده است.
تهدید امنیت بینالملل
ایجاد تنش با توسل به سیاستهای اشتراک هسته ای، رقابت در توزیع و استقرار تسلیحات هستهای تنها شاخص دیگری از سیاستهای غیرمسئولانه قدرتهای جهانی میباشد. جنگ در اوکراین قطبی شدن[5] در نظام بینالملل را برجسته و تشدید میکند که به یک مانع اصلی در دیپلماسی چندجانبه[6] تبدیل میشود و شکنندگی نظام حقوقی بینالمللی را نشان میدهد. دستیابی به هرگونه توافق در یک محیط امنیتی مشابه شرایط موجود بسیار دشوارتر خواهد بود. لذا، آنچه که از بعد امنیت بینالملل مهم است، نیاز طرفین به برگشت به میز مذاکره جهت کنترل تسلیحات هسته ای، و جلوگیری از اشاعه و ایجاد ثبات استراتژیک میباشد. روسیه و ناتو نیاز به تعهد جدی و برگشت به معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک (استارت جدید) دارند که مرحلهای از کاهش مستمر ذخایر سلاحهای هستهای را نشان دهد. همچنین در صورت ایفای نقش بیطرفانه، سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی هستهای میتوانند بستر سازندهای که حاوی قوانین جدید و همکاری واقعی برای تایید کاهشها باشد، ارائه دهند. برای نزدیکتر کردن خلع سلاح هستهای همه جانبه به هر دو ویژگی نیاز است، یک، کاهش بیشتر تسلیحات استراتژیک، و دوم، اعتماد بینالملل برای وادار کردن کاهشهای بیشتر، راستیآزمایی و ایجاد اطمینان.
[1] Kinzhal
[2] NPT: Treaty on the Non-Proliferation of Nuclear Weapons
[3] TPNW: Treaty on the Prohibition of Nuclear Weapons
[4] Realism
[5] Polarisation
[6] Multilateral Diplomacy
0 Comments