غزه، اوکراین و جایگاه تخریبشده اروپاییها در افکار عمومی
با خروج اجتنابناپذیر آمریکا از افغانستان که یک «شکست راهبردی» برای این کشور بود، سیاست مذکور تا حدود زیادی به حاشیه رفت، اما هرگز کنار گذاشته نشد. شاید اینگونه تصور شود که کاخ سفید با از دست دادن حضور و نفوذ نظامی خود در افغانستان و آسیای مرکزی کنار آمده است. اما واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد؛ ایالات متحده همچنان به این منطقه چشم دوخته و با سازوکارهای مختلف به دنبال «احیای نفوذ» خود در در افغانستان و آسیای مرکزی با هدف جداسازی آنها از روسیه و چین است.
سال گذشته و در آستانه خروج اضطراری نیروهای آمریکا از افغانستان، بلینکن وزیر خارجه این کشور با سفر به منطقه و دیدار با وزرای خارجه قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ترکمنستان در چهارچوب ۵+۱C، این پیام را منتقل کرد که آسیای مرکزی کماکان در رادار سیاست خارجی دولت بایدن قرار دارد.
آمریکا «سه استراتژی» مشخص در آسیای مرکزی دارد که تا امروز از آنها عقبنشینی نکرده است: مقابله با فعالیتهای فزاینده چین، مقابله با تداوم نفوذ روسیه و تلاش برای انزوای منطقهای ایران.
آمریکا نمیتواند نسبت به حضور روسیه، چین و ایران در این منطقه بیتفاوت باشد، لذا مهمترین سیاستی که در حال حاضر در آسیای مرکزی دنبال میکند، تعریف یک «موقعیت جدید نظامی، امنیتی و اطلاعاتی» است تا مجدداً حضور و نفوذ خود در این حوزه را تحکیم و تثبیت کند. در همین چهارچوب نیز در حال انجام برخی اقدامات است که در دو بخش قابل دستهبندی است:
نخست؛ با توجه به اینکه طالبان بر افغانستان مسلط شده و تا مدت نامعلومی اجازه ازسرگیری دوباره فعالیتهای نظامی آمریکا در این کشور را نمیدهد، لذا کاخ سفید در صدد «ساماندهی شبکهها و ساختارهای غیررسمی اطلاعاتی و جاسوسی» در افغانستان است. «ناامنسازی افغانستان» با هدف بهرهبرداریهای سیاسی و امنیتی در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا قرار دارد. بهنحویکه حتی از ابزارهای مخرب و تروریستی از جمله «داعش» برای برهم زدن اوضاع این کشور استفاده میکند. نباید فراموش کرد که آمریکا به مدت 20 سال از دریچه منافع نظامی و ژئوپلیتیکی خود در افغانستان به آسیای مرکزی نگاه کرده است.
دوم؛ «تعریف حوزه نفوذ جدید در آسیای مرکزی» است. برای این منظور آمریکا در صدد است مالکیت 62 هواپیما و بالگردی که بعد از اخراج این کشور از افغانستان، توسط خلبانان نیروی هوایی افغانستان به آسیای مرکزی منتقل شدند را به ازبکستان و تاجیکستان منتقل کند.
هواپیماها و بالگردهایی که آمریکا دیگر احتیاجی به آنها ندارد بهدلیل فرسوده شدن نیاز به تعمیرات اساسی دارند که باید توسط تکنسینهای آمریکایی تعمیر شوند، یک «اهرم فشار» و به عبارتی «فرصتی» برای واشنگتن فراهم میکند تا در ازای یک توافق غیررسمی برای «تعمیق روابط امنیتی» و مبارزه با تروریسم، آنها را در اختیار تاشکند و دوشنبه قرار دهد.
چنین توافقی میتواند شامل گسترش تبادل اطلاعات تا استقرار نیروها یا هواپیماها در این کشورها در دراز مدت باشد که میتواند بهمعنای ایجاد یک «جای پای محکم نظامی» در آسیای مرکزی باشد. آمریکا بهخوبی میداند، تبدیل شدن آسیای مرکزی به منطقه نفوذ برای هر قدرتی، کنترل کشورهای همسایه منطقه را به ارمغان میآورد که به لحاظ امنیتی و نظامی فوقالعاده مهم است؛ اما آمریکا در این حوزه با «سه مانع» جدی مواجه است:
اولاً کشورهای آسیای مرکزی به خاطر تجربه افغانستان و تعاملاتی که با روسیه و چین دارند و از تنش و درگیری دوری میکنند، علاقهای به میزبانی از پایگاهها و تجهیزات نظامی آمریکایی در کشورهای خود ندارند.
ثانیاً، روسیه و چین بهعنوان دو بازیگر مؤثر در منطقه که در کشورهای آسیای مرکزی بهویژه تاجیکستان و قزاقستان حضور نظامی و اقتصادی زیادی دارند، از بازگشت آمریکا به منطقه استقبال نمیکنند و حتی وجود یک پایگاه کوچک نظامی در این حوزه را برنمیتابند.
ثالثاً، آمریکا فاقد ابزارها و قابلیتهایی است که به کشورهای منطقه که سالهاست با مسکو و پکن مناسبات عمیق دارند، ثابت کند که منافع اقتصادی و مالی حاصل از همکاریهای نظامی و امنیتی آنها با آمریکا بیشتر از زیانهای آن است.
تلاش و برنامهریزی آمریکا برای ایجای جای پای نظامی در آسیای مرکزی حتماً پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. مهمترین پیامد نیز «گسترش ناامنی و بیثباتی» در منطقه است. تجربیات سالهای گذشته نشان میدهد، با توجه به اینکه آمریکا یک «رژیم بحرانساز و بحرانزیست» است و «توسعهطلبی» در ذات آن وجود دارد، لذا حضور نظامی و امنیتی آن در هر نقطه از جهان، به تدریج باعث ایجاد درگیری، ناامنی و بیثباتی در آن منطقه میشود. میزبانی کشورهای آسیای مرکزی از پایگاهها و تجهیزات آمریکا بهمعنای میزبانی از روندهای ناامنساز و بحرانآفرین در میانمدت و بلندمدت است.
0 Comments