بازاندیشی در نگاه کلاسیک به استراتژی کلان
بلاروس بهواسطه انتخابات اوت سال 2020 میلادی، آماج تحریمها و فشارهای این اتحادیه قرار گرفته است. بروکسل معتقد است که این موج مهاجرتی نه توسط قاچاقچیان انسان، بلکه توسط دولت بلاروس هدایت میشود. در این رابطه اورسلا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا اعلام نموده است که اروپا تسلیم فشارها و باجخواهی بلاروس نخواهد شد؛ اقداماتی که از نظر بروکسل، نوعی رفتار باجخواهانه است که بهواسطه آن، لوکاشنکو به دنبال استفاده سیاسی و ابزاری از پناهجویان خواهد بود. در مقابل لوکاشنکو اعلام کرده که بلاروس هیچگاه به پناهگاهی برای مهاجران تبدیل نخواهد شد.
در این میان، آنچه مشهود است، تکرار بازی قدرت است که با استفاده ابزاری از پناهجویان و بحرانهای حاصل از مهاجرت آنها صورت میپذیرد، با این تفاوت که این بار قرار بر آن است که بحران، نه از راه معامله و کمک مالی بلکه با دیوار آهنین حلوفصل شود.
در سال 2015 میلادی، دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده در مبارزات انتخاباتی خود از تصمیمش برای ایجاد یک دیوار مرزی میان آمریکا و مکزیک برای جلوگیری از ورود مهاجران غیرقانونی پرده برداشت. تصمیمی که سبب افزایش محبوبیت وی در میان جمهوریخواهان و محافظهکاران و همچنین آمریکاییهای مخالف با مهاجرتپذیری این کشور شد.
پروژه دیوار ضد مهاجرتی پر فراز و نشیب ترامپ، پس از انتخاب وی کلید خورد و البته با فراز و نشیبهای بسیاری همراه شد. دیواری که اکنون با روی کارآمدن دولت بایدن، دستور مسدود شدن بودجه آن صادر شده است؛ اما تنها منتقدان ساخت این دیوار مرزی، دموکراتها و چپهای آمریکایی نبودند. بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز این سیاست و تصمیم ترامپ را به باد انتقاد گرفتند.
با این حال به نظر میرسد که با توجه به بحران مهاجرتی اخیر در اروپا، منتقدان اروپایی دیوار مرزی با مکزیک نیز به حکم ملیگرایی و افکار عمومی ضد مهاجرتی و به بهانههای متفاوت، به تدریج به دنبال ساخت دیوارهای مرزی در اروپا خواهند بود.
بدین ترتیب، در مواجهه با موج پناهجویانی که از بلاروس به سمت مرزهای لهستان و لیتوانی در حال حرکت هستند، لیتوانی اعلام کرده است که یک دیوار فولادی را به ارتفاع 4/3 متر به طول 500 کیلومتر در مرز خود ایجاد خواهد نمود. وزیر کشور لهستان نیز اعلام کرد که احداث یک دیوار 180 کیلومتری با ارتفاع 5/5 متر در دست بررسی است. تصمیمی که سبب شده تاثیرات اقدامات و سیاستهای ضد مهاجرتی بار دیگر در کانون توجهات قرار گیرد.
در بحران اخیر، کشورهای بسیاری تاثیرگذار بوده و هرکدام جهتگیری خاص خود را داشتهاند؛ جهتگیریهایی که مبتنی بر منافع ملی بوده و بهنظر میرسد ارزشهای اخلاقی، مفاهیم حقوق بشری و حل پایدار بحران پناهندگان، بیشترین نقش نمایشی و کمترین سهم تاثیرگذاری را در این تصمیمات دارا هستند.
در این میان، بلاروس نوعی انتقامجویی را در برابر اتحادیه اروپا در پیش گرفته است و در این راه، تشویق پناهجویان برای حرکت به سمت لهستان و لیتوانی را به عنوان یک اهرم فشار در مواجهه با بروکسل در نظر میگیرد.
در مقابل لهستان نیز تحت رهبری حزب راستگرای قانون و عدالت فرصت را غنیمت شمرده که با استفاده از بحران ایجاد شده، نه تنها محبوبیت کاهش یافته خود را دوباره بازیابی نماید، بلکه با جلب حمایت جامعه لهستانی مخالف با پذیرش مهاجران، موقعیت سیاسی خود را استحکام بخشد. علاوه بر این، لهستان با ایجاد چنین دیواری میتواند خود را به عنوان خط مقدم بحرانهای شرقی اتحادیه اروپا معرفی و سعی نماید از این موضوع به عنوان ابزار چانهزنی در اختافات خود با بروکسل(نظیر اختلاف بر سر اصلاحات قانونی در سطح ملی و همچنین کاهش استفاده از ذغال سنگ) استفاده کند.
استفاده از سیاست ایجاد دیوار آهنین تا حدی در کسب حمایت اعضای اتحادیه نیز موفق ظاهر شده بهطوریکه زیهوفر، وزیر کشور آلمان معتقد است که اروپا در این زمینه باید در کنار هم ایستاده و به لهستان کمک کند. چارلز میشل، رئیس شورای اروپایی نیز اعلام کرده است که اروپا میتواند بهطور قانونی، نسبت به تامین مالی موانع مرزی اقدام کند.
اگرچه این اظهارنظرها در میان احزاب میانه رو و متمایل به چپ اروپایی طرفدار چندانی ندارد، اما بسیاری از احزاب راستگرا نظیر حزب مردم اروپا و همچنین جریانها و احزاب ملیگرا از چنین برنامههای ضدمهاجرتی حمایت میکنند.
ترکیه نیز یکی دیگر از کشورهایی است که پناهجویان از آنجا به بلاروس میروند. اگرچه اداره هوانوردی این کشور اعلام کرده است که شهروندان عراق، سوریه و یمن اجازه سفر از خاک ترکیه به بلاروس را نخواهند داشت، اما این کشور نیز سابقه طولانی در استفاده از پناهجویان به عنوان ابزار سیاسی دارد.
این کشور نیز به دنبال تکمیل یک دیوار مرزی با ایران است که به ادعای مقامهای این کشور، محل عبور غیرقانونی مهاجران بسیاری است؛ تصمیمی که نه یک راه حل موثر بلکه میتواند یک نمایش و مسکن سیاسی در جهت کاهش فشار و مقابله با مخالفتهای روز افزون و درحال تشدید مخالفان داخلی به خصوص حزب جمهوریخواه و رهبر آن کمال قیلیچ داراوغلو و افکار عمومی با سیاستهای مهاجرتی دولت اردوغان تلقی شود.
عوامل متعدد و مشهودی به عنوان دلایل مهاجرت در نظر گرفته میشود که از جنگ، فقر، ناامنی و بیثباتی سیاسی به عنوان مهمترین آنها نام برده میشود. در مقابل، مشکلات اقتصادی، بعضا امنیتی و همچنین تنشهای اجتماعی بهواسطه عدم ادغام و انطباق مناسب پناهندگان با جامعه مقصد، سبب تقویت افکار عمومی ضدمهاجرت در کشورهای غربی شده است.
بهطور مثال، اوربال در مجارستان موفقیت خود در ابقا شدن در مقام نخست وزیری را تا حد قابل توجهی، مدیون مهاجم خواندن مهاجران مسلمان و متعهد شدن به جلوگیری از ورود آنان به این کشور است. امروزه جریان ملیگرایی و اتخاذ سیاستهای ضدمهاجرتی نظیر ایجاد دیوار آهنین و غیره، میتواند رمز موفقیت نامزدهای پوپولیست و راستگرای افراطی در انتخابات باشد.
فدریکا موگرینی، مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است که سنت و تاریخ اروپا نشان داده است که پلها باید ساخته شوند و هرکس برروی دیوارها سرمایه گذاری کند ممکن است در زندان بماند در حالیکه بنظر میرسد در غرب تقریبا ملی گرایانه امروز، پیروزی از آن کسانی خواهد بود که بر روی دیوارها سرمایه گذاری مینمایند و شکست متعلق به حقوق بشر، جهانوطنگرایی و شعارهای تحقق نیافتهی رویکردهای هنجارگرا و آرمانگرایانه خواهد بود. رویکردهایی که در مواجهه با دولت-ملت و مرزهای همچنان استوار نظم وستفالیایی، آنچنان مثمرثمر واقع نمیشوند. لازم به ذکر است که اگرچه در جنگ قدرت، ایجاد دیوارها به مانند دیوار برلین در طول جنگ سرد، بخشی از راهحل درنظر گرفته میشود اما این بار این دیوارهای آهنین، نه سدی در برابر نفوذ امپراطوری شوروی، بلکه در برابر پناهجویانی است که مرثیه ویرانی وطنشان و آواز حقوق بشر غربی را شنیدهاند.
0 Comments