جدیدترین مطالب
اشتباه محاسبات در روابط با همسایگان را جدی بگیریم
أحدث المقالات
راهبرد موشکی چین در مقابله با آمریکا
موشکهای هایپرسونیک یا مافوق صوت با سرعتی معادل پنج برابر سرعت صوت، ضمن قابلیت تحرک در حین رسیدن به هدف، در ارتفاع پایین به حرکت درمیآیند و میتوانند رهگیری و نابودی خود را برای سیستمهای دفاع موشکی سخت نمایند. از آنجایی که چین در کنار روسیه و ایالات متحده آمریکا، برنامه توسعه این موشکها را با جدیت دنبال میکند، به نظر میرسد که آزمایش این موشکها در کنار توسعه دیگر برنامههای موشکی از سوی چین، بخشی از راهبرد جدید نظامی و امنیتی این کشور باشد.
برای چندین دهه هدف ارتش چین، بهبود قابلیتهای موشکی در راستای حملات تلافیجویانه هستهای بوده است. تا آغاز قرن جدید، چین برنامه موشکی خود را صرفا در حد موشکهایی با برد کوتاه و متوسط دنبال میکرد، اما به مرور و با آغاز قرن جدید، پکن سیلوهای پرتاب و تنوع موشکهای خود را افزایش داده است؛ به طوریکه از سال 2013 تا 2020 میلادی، تعداد سامانههای پرتابی و سیلوهای موشکی این کشور دو تا سه برابر افزایش داشته است.
چنین پیشرفتی میتواند ذهنیت برتری آمریکایی بهخصوص در منطقه ایندو- پاسیفیک را با چالش جدی مواجه کند؛ زیرا چنین موشکهایی میتوانند علاوه بر ایجاد بازدارندگی هستهای موثر، سپر دفاعی منطقهای ایالات متحده را در منطقه تضعیف کنند و آسیبپذیری این کشور در برابر حملات چین را افزایش دهند. واکنش آمریکا نیز تاییدی بر این موضوع است؛ بهطوریکه جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا اعلام کرده است که توسعه برنامههای تسلیحاتی چین بهخصوص برنامه موشکی این کشور میتواند تنشزا و خطرناک باشد و دلیل روشنی بر این موضوع خواهد بود که چین به چالش شماره یک واشنگتن تبدیل شده است.
توسعه برنامه موشکی و سامانههای پرتابی از سوی چین نشان دهنده تغییر راهبردهای امنیتی به خصوص راهبرد موشکی این کشور است. در بررسی چرایی تحول در راهبرد موشکی چین، اهداف و رویکردهای متفاوتی قابل ذکر است؛ نخستین هدف میتواند مبتنی بر مسیر مقدر شده «از ثروت به قدرت» باشد که بر اساس آن، چین به عنوان یک قدرت توسعه یافته در زمینه اقتصاد و تکنولوژی، ضمن متناسب نمودن قدرت نظامی خویش با زمینههای ذکر شده، قدرت، جایگاه و اقتدار منطقهای و جهانی خویش را افزایش خواهد داد. از طرف دیگر، هدف چین از توسعه برنامه موشکیاش به ویژه آزمایش موشکهای مافوق صوت میتواند تلاش برای کسب یک اهرم فشار در صورت ناچار شدن این کشور به پذیرش مذاکرات کنترل تسلیحات باشد؛ موضوعی که ایالات متحده با جدیت تمام چه در دولت ترامپ و چه بایدن آن را دنبال کرده و چین نیز تاکنون از پذیرش آن امتناع نموده است.
از سوی دیگر هدف چین از اتخاذ این راهبرد ممکن است بر خلاف سیاست سنتی چین مبنی بر گریز از یک رقابت تسلیحاتی با آمریکا، منجر به آغاز چنین رقابتی در منطقه شود. رقابتی که در واقع نیازمند نوعی تجدیدنظر کلی در برابر سیاست سنتی حداقل بازدارندگی این کشور خواهد بود.
مشخصا اتخاذ این راهبرد در پاسخ به تهدیدات امنیتی ایالات متحده و متحدانش، علیه این کشور از طریق ایجاد حریم هوایی A2/AD یا حباب دریایی در امتداد ساحلی چین است. پاسخی که همزمان با افزایش تواناییهای نظامی چین و آمادگیاش در پاسخ به تهدیدات علیه منافع و امنیت خویش ارائه میشود. .موشکهای ارتش چین نظیر DF-26 با برد 4000 کیلومتری و قابلیت حمل کلاهک هستهای میتواند منافع ایالات متحده بخصوص در گوام را تهدید کند. علاوه بر این موشک ضد کشتی این کشور موسوم به DF-21D با برد 1550 کیلومتری خود میتواند شناورهای دریایی متخاصم را هدف قرار دهد. شناورهایی که تا به امروز به واسطه سیستم رهگیری Aegis-BMD، نقطه قوتی بر راهبرد امنیتی ایالات متحده در منطقه و در مواجهه با چین به حساب آمدهاند.
در کنار چنین موشکهایی، انواع دیگر موشکهای کوتاه برد و میان برد ارتش چین میتواند با شلیک در مقیاس گسترده، تایوان و سایر منافع ایالات متحده و متحدان منطقهایاش را مورد هدف قرار دهد و همان طور که ذکر شد چنین موضوعی میتواند رقابت تسلیحاتی گستردهای را در منطقه رقم بزند.
در مجموع بهنظر میرسد نتیجه و هدف مشترک تمامی گزینههای موجود در بررسی اهداف برنامه استراتژیک موشکی این کشور، بر هم زدن موازنه «دفاع- تهاجم» منطقهای و سنگینی آن به سمت تهاجم خواهد بود. کفه تهاجم با افزایش قابلیتهای چین به تدریج سنگینتر خواهد شد و میتواند در سالهای آینده نمود بیشتری پیدا کند.
افزایش اعمال اقتدار چین در هنگ کنگ، افزایش نفوذ منطقهای و بینالمللی، انجام تحرکات تهاجمی در نزدیکی مرزهای تایوان و پرواز بیمحابانهتر بر فراز مناطق مورد مناقشه با ژاپن، همگی گواه بر افزایش تواناییهای این کشور است که بخش زیادی از آن با تکیه بر تواناییهای موشکی و اتخاذ یک راهبرد موشکی جدید صورت گرفته است.
چین برخلاف آنچه در دهههای گذشته نظیر بحران سوم تایوان در سالهای 1995-96 میلادی اتفاق افتاد، دیگر صرفا ناچار به پاسخ بسیار محدود و متقابل در برابر تهدیدات ایالات متحده و متحدان منقطهای آن نیست و توانسته است با تلاش تدریجی خود در جهت تغییر موازنه منطقهای، ایالات متحده و متحدانش را در وضعیتی واکنشی در قبال اقدامات خود قرار دهد.
0 Comments