غزه، اوکراین و جایگاه تخریبشده اروپاییها در افکار عمومی
مورگان اورتگاس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در صفحه توییتر خود به اظهارات رئیسجمهور ایران در هفتاد و پنجمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل واکنش نشان داد. اورتگاس در تولیتی در واکنش به اظهارات روحانی درباره پایان دوران سیطره و هژمونی گفت: «اگر دوران سلطه و هژمونی که روحانی از آن حرف میزند به پایان رسیده است، چرا ایران نیروها و گروههای نیابتی خود را از عراق بیرون نمیکشد و از تلاشهایش برای سیطره بر لبنان از طریق حزبالله دست برنمیدارد؟». سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در حالی این ادعاها را مطرح میکند که جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده و همه می دانند که حضور مستشاری این کشور در عراق و سوریه بهمنظور مبارزه با تروریسم، به درخواست دولتهای این کشورها و با هماهنگی آنهاست.
باید توجه داشت که اینگونه اظهارنظر در خصوص اصطلاح هژمونی و مصادیق آن در نزد کارشناسان سیاسی، نهتنها اظهارنظری نادرست و غیر منطبق با موازین علمی است بلکه نشانگر حضور افرادی در وزارت خارجه آمریکا است که با اتخاذ اینچنین مواضعی، وجهه آمریکا را هر چه بیشتر در جهان مخدوش میکنند و ناکارآمدی و بیاطلاعی تیمی که با محوریت مایک پمپئو بر دستگاه وزارت خارجه این کشور چنگ انداختهاند را به اثبات میرسانند. البته برای کارشناسان و افرادی که با مواضع سخیف و ناشیانه شخص پمپئو بهعنوان وزیر خارجه آمریکا و همچنین اطرافیان وی در این وزارتخانه آشنایی دارند چنین اظهارنظری درباره هژمونی و نسبت دادن آن به جمهوری اسلامی ایران بههیچوجه عجیب نیست. چراکه مجموعه مواضع و اظهارنظرهای وزارت خارجه آمریکا در سالهای اخیر، کارنامه سخیف و نامطلوبی از ندانمکاریها، سردرگمیها و موضعگیریهای شتابزده ناشی از سبکمغزیهای حیرتآور را نمایان میسازد. امروز افکار عمومی جهان بهخوبی میان هژمونی مورد اشاره واشنگتن و سیاستهای منطقهای که اهدافی را در چارچوب منافع ملی و همچنین انواع همکاریهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی دنبال میکند تمایز قائل هستند و میان قدرتهایی که بهطور مکرر از رهبری جهان و از قدرت برتر خود سخن میگویند، با کشورهایی که درصدد ایجاد همکاریهای منطقهای آنهم مبتنی بر پیمانهای قانونی هستند فرق میگذارند.
بر این اساس زمانی که رئیسجمهور ایران از پایان دوران هژمونی قدرتهای بزرگ سخن میگوید منظور او پایان دورانی است که در آن سلطهگر و سلطهپذیر وجود داشته باشد و سیطرهطلبیها و قدرتنماییهای قدرتهای بزرگ آنهم از طریق اهرمهای زور و تزویر (نظامی و تبلیغاتی) خاتمه یابد. این همان دورانی است که بنا به تعبیر رئیسجمهور ایران آغازشده و پس از تحقق، قدرتهای بزرگ دیگر فرصت و مجالی برای اجرای سیاستهای سلطهگرانه و استعماری خود را نخواهند یافت. این همان شرایطی است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب ایران برای تحقق آن در عرصههای مختلف تلاش کرده و سیاست خارجی خود را مبتنی بر رد هرگونه سلطهگری و سلطهپذیری تنظیم کرده است؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران کوشیده است تا با ایجاد پیوندهای منطقهای مجموعه سیاستهای استعماری و سلطهگرانه را به چالش بکشد و از این طریق هژمونی آمریکا و دیگر قدرتهای استعماری در منطقه غرب آسیا را متزلزل نماید.
بر همین مبنا ایران ضمن پیشبرد روابط دوستانه، قدرتمند و همکاری محور با کشورهای منطقه، سیاست امنیت دستهجمعی یا دفاع دستهجمعی را پیگیری می نماید تا با تغییر موازنههای سیاسی و نظامی در منطقه، بازگشت شرایط گذشته به معنی سیطره همهجانبه غرب بر منطقه را غیرممکن سازد. طبیعی است که مقامات آمریکا که شاهد تزلزل هژمونی خود در منطقه غرب آسیا و دیگر مناطق جهان هستند از این راهبرد مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران عصبانی باشند و پایان هژمونی قلدرمآبانه خود بر منطقه را ناشی از سیاستهای منطقهای ایران بدانند. آنهم درحالیکه نظام جمهوری اسلامی ایران با ایفای نقش بسیار حساس و بسیار کلیدی در شکست دادن جریان تروریستی دستساخته غرب (داعش و دیگر گروهکهای تروریستی و تکفیری) توانمندیهای بینظیری را به نمایش گذاشته و آخرین امیدهای غرب را که درصدد بود تا به بهانه مبارزه با این جریان مخوف غربی هژمونی خود را ترمیم کند از میان برده است. افزون بر این جمهوری اسلامی ایران با ارائه یک الگوی مردمسالارانه و به چالش کشیدن رژیمهای ارتجاعی و دیکتاتوری که عمدهترین پایههای حضور آمریکا در منطقه هستند، ضربات کاری و پایداری را به هژمونی واشنگتن وارد ساخته است. چنانکه به اقرار رئیسجمهور آمریکا این کشور ناگزیر است تا برای حفظ رژیمهای متحد خود و پایگاههایش در منطقه هزینههای بالایی را متحمل شود.
0 Comments