جدیدترین مطالب

گرامیداشت روز ارتش جمهوری اسلامی ایران در مسکو

مراسم گرامیداشت روز ارتش جمهوری اسلامی ایران با حضور سفرا و شخصیت‌های سیاسی بیش از ۸۰ کشور جهان و نیز مقامات بلندپایه دفاعی و مدیران اندیشکده‌های راهبردی روسیه در مسکو برگزار شد.

شادی زائران حرم حضرت زینب از اقدام تنبیهی

زائران در حرم حضرت زینب (س) در شهر دمشق با پخش نقل و شیرینی پاسخ تنبیهی ایران را تبریک گفتند و اعلام کردند ۷۵ سال است که در انتظاریم، حمله موشکی ایران لبخند را بر لب‌های مظلومان نشاند.

Loading

أحدث المقالات

امیرعبداللهیان: ریزپرنده‌های ساقط شده در اصفهان خسارت جانی و مالی نداشته‌اند

نیویورک – ایرنا-«حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در دیدار با سفرای کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی با تبیین تحولات اخیر در منطقه، در واکنش به ساقط شدن چند ریز پرنده توسط پدافند هوایی ایران در اصفهان گفت: حامیان رسانه ای اسرائیل در تلاشی مذبوحانه سعی داشند از شکست مجددشان پیروزی بسازند و این موضوع را بزرگنمایی کنند.

ببینید | پاسخ جالب همراه امیرعبداللهیان به سوال خبرنگار درباره حمله اسرائیل به ایران!

ویدیوی جالبی که امروز در رسانه‌های نزدیک به اسرائیل پربازدید شده را ببینید. خبرنگاری در نیویورک از امیرعبداللهیان می‌پرسد «درباره “حمله” شب گذشته نظری ندارید؟» که یکی از همراهان وزیر امور خارجه در جواب، به کنایه می‌گوید «چه حمله‌ای؟»/بیسیمچی

Loading

احیای جنبش های «ضدنظام» در آمریکا؟

۱۳۹۵/۰۹/۱۳ | نمای راهبردی

شورای راهبردی آنلاین – رسانه ها: پرسش اصلی نوشتار حاضر آن است که آیا آنچه که در نوامبر 2016 در آمریکا به وقوع پیوست نشانه ای از شکل گیری یک جنبش اجتماعی «ضد نظام» در این کشور است؟

* قاسم منفرد: با وجود بسیاری از پیش بینی ها و تحلیل هایی که بعضا مبتنی بر نتایج حاصله از نظرسنجی های متعددی بود، دونالد ترامپ، سرمایه دار آمریکایی توانست بر رقیب پرقدرت خود هیلاری کلینتون پیروز شود. نکته جالب اینجاست که فردی از خارج از نظام سیاسی آمریکا با شعار های «ضد سیستمی» وارد رقابت انتخاباتی شد و با بهره گیری از ظرفیت های همین سیستم – سیستم انتخابی الکترال کالج – توانست بر فردی که از درون سیستم وارد انتخابات شده و از حمایت آن برخوردار بود و در مجموع آراء عمومی بیشتری نیز هم بدست آورد، فایق آید. نوشتار حاضر بر آن است تا این رویداد را مورد بحث و بررسی قرار داده و منطق رفتار انتخاباتی آن بخش هایی از جامعه آمریکا را که از دونالد ترامپ جانبداری کردند، تحلیل نماید.

تبیین موضوع

«دوباره آمریکا را با عظمت کن» بازگرداندن عظمت از دست رفته به آمریکا، شعار اصلی دونالد ترامپ در رقابت های انتخاباتی سال 2016 بود. حضور ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، با مخالفت هایی هم در میان سران حزب جمهوری خواه و هم در بخش هایی از بدنه اجتماعی این حزب همراه شده بود.

از جمله جدی ترین مخالفان ترامپ در انتخابات 2016 می توان به افرادی همچون: پل رایان، رییس مجلس نمایندگان آمریکا؛ جرج بوش پدر و پسر؛ جب بوش، فرماندار سابق ایالات فلوریدا؛ لیندسی گراهام، فرماندار ایالت کارولینای جنوبی؛ میت رامنی، فرماندار سابق ایالت مینه سوتا و بن ساسی، سناتور ایالت نبراسکا اشاره کرد که در طول دوره انتخابات، چهره های سرشناس بیشتری حتی به این لیست پیوستند. علی رغم تمام این مخالفت ها، دونالد ترامپتوانست طبقات متوسط، بخش بزرگی از کارگران صنایع سنگین، قشرهای کمتر تحصیل کرده، گروه های متعصب مذهبی و نژادی سفید پوست را جذب نماید. کسانی که خارجی ها را رقیب کاری خود و تهدیدی علیه ارزش های آمریکا قلمداد می کنند.

بخش عمده ای از حامیان ترامپ معتقدند که خارجی ها، آمریکا را تضعیف کرده اند. آنها خود را صاحب آمریکایی می دانند که به کنترل دیگران درآمده است و این رویداد را پیامد سیاست های نادرستی تلقی می کنند که طی دهه های گذشته توسط دولت های آمریکا اتخاذ شده است. ترامپ معتقد است در وضعیت کنونی، اقتدار و تمامیت آمریکا در خطر قرار گرفته و وعده داد از طریق اقداماتی همچون تغییر توافقنامه های تجارت آزاد بین المللی، مقابله با خارجی ها و ممانعت از ورود مهاجران مکزیکی و مسلمانان، «عظمت از دست رفته آمریکا» را مجددا باز می گرداند. اظهارنظرهایی از این دست، موجب شده تا بخشی از بدنه ناراضی جامعه ی آمریکا به سمت دونالد ترامپ گرایش پیدا کنند. تاکید ترامپ بر سه گانه «سیاست، قدرت و ایمان»، موجب شد تا حتی بخشی از پروتستان های انجیلی که با اصلاحات سیاسی دوره های گذشته تحت فشار قرار گرفته بودند نیز از وی حمایت کنند. از این رو ترامپ توانست با کسب 28/47 درصد آراء در مقابل هیلاری کلینتون با 81/47 درصد آراء و بهره گیری از مزیت های ناشی از سیستم انتخاباتی الکترال کالج به پیروزی برسد. آمار های منتشر شده به وضوح نشان می دهند که چه طیفی از جامعه ی آمریکا با پیوستن به ترامپ، موجبات پیروزی او را در این انتخابات رقم زدند:

بنابراین با توجه به آمار های فوق می توان گفت آن بخشی از جامعه آمریکا که بیشترین آراء را به ترامپ دادند عبارتند از: مردان سفید پوست بالای 45 سالی که دارای درآمد متوسطی بوده و عمدتا در شهر های کوچک و روستا ساکنند و نگران آینده ی وضعیت مالی و اجتماعی خود هستند. این طیف، عمدتا افراد محافظه کاری هستند که اعلام کرده اند با موضوعاتی نظیر سقط جنین و مهاجران خارجی بطور جدی مساله دارند.

تحلیل موضوع

از دهه 70 میلادی به این سو، نظریه پردازان نئومارکسیست از بروز بحران در نظام سرمایه داری بین المللی و افول هژمونی ایالات متحده آمریکا در این حوزه صحبت می کنند. سیستم اقتصاد جهانی در دو دهه ی پایانی قرن بیستم با یک وضعیت متناقض مواجه شد؛ بگونه ای که همزمان از یک سو گرایشات جهانی سازی اقتصاد شدت پیدا کرد و از سوی دیگر، مقاومت نیروهای اقتصادی و سیاسی در سطح جهان در تقابل با روند رو به گسترش جهانی سازی افزایش یافت. این روند در نهایت موجب بروز تغییر در روابط اقتصادی و سیاسی کشور های بزرگ صنعتی و زمینه ساز  گسترش رشد و توسعه اقتصادی این کشور ها و تقویت موقعیت آنها در سطح نظام بین الملل شد. ایمانوئل والرشتاین بر این عقیده است که سیستم اقتصاد جهانی سرمایه داری برای پیشبرد اهداف خود از جمله هدایت طبقه ی متوسط و نیروی کار جهانی، متوسل به یکسری فشارهای فرهنگی شد. به دنبال آن، اقتصاد های پیرامونی و نیمه پیرامونی در مواجهه با تحولات نظام اقتصاد جهانی دستخوش چالش های جدی شدند. ورود کالا ها و صنایع سرمایه بر به جای کالا و صنایع کاربر، مشکلات اقتصادی گسترده ای را برای این دسته از کشور ها به وجود آورد.

اما رفته رفته برخی از این کشور ها توانستند دوره گذار را سپری کرده و فرایند انطباق پذیری را با موفقیت پیش ببرند. نمونه برجسته این موارد، اقتصادهایی مانند چین و هند هستند؛ آنچه که از آنها تحت عنوان اقتصاد های نوظهور یاد می شود. در مقابل اما از دهه 70 میلادی به این سو، نئومارکسیستها از بروز نشانه هایی دال بر تغییر در شرایط اقتصادی کشورهای صنعتی اروپای غربی و آمریکای شمالی و بویژه افول هژمونی اقتصادی ایالات متحده آمریکا بر سیستم اقتصاد جهانی صحبت می کنند.

در تشریح وضعیت اخیر، دو گروه اصلی وجود دارند: یک گروه استدلال می کنند که قدرت های نوظهور در جهان جنوب در نهایت بر ایالات متحده فائق آمدخ و نقشی هژمونیک در اقتصاد جهانی بر عهده خواهند گرفت. آنها استدلال می کنند که چین و یا ائتلافی از کشور های نیمه پیرامونی در جنوب مانند هند، برزیل، روسیه و افریقای جنوبی، در آینده بر چرخه انباشت سرمایه داری یا پساسرمایه داری تسلط خواهند یافت. گروه دیگر اما بر این باورند که برای چین و دیگر کشور های در حال ظهور، گرفتن نقش هژمونیک در این سیستم اقتصاد جهانی بسیار دشوار و دور از دسترس خواهد بود.

از سوی دیگر، پاسخ آمریکایی ها در مواجهه با بحران نظام اقتصاد جهانی تاکنون عبارت بوده از تقویت قدرت نظامی و تهاجمی به منظور حفظ موقعیت رهبری در سطح نظام بین الملل، ائتلاف سازی، تضعیف رقبای قدیمی و جدید، تداوم کنترل چرخه جهانی کالا، نظام سازی و ایجاد ههسته های نظامی، سیاسی و اقتصادی نوین در کانون های مختلف منطقه ای. از منظر نئومارکسیست ها، تداوم بحران در اقتصاد جهانی، موجب تقویت جنبش های «ضد نظام» در کشورهای مرکز شد. هدف این جنبش ها آنگونه که قوام نکرومه یا ایمانوئل والرشتاین گفته اند؛ «کسب قدرت سیاسی»یا در اختیار گرفتن «دولت» بوده است. اما تجربه در کشور های غربی نشان می دهد که حتی موفقیت جنبش های ضد نظام و احراز قدرت سیاسی دولت در این کشورها نیز نتوانسته موجب از بین رفتنن نارضایتی بخش های معترض جامعه – عمدتا طبقه متوسط- شود. از جمله مهمترین موضوعات مورد اعتراض طبقه متوسط در این کشور ها بویژه در آمریکا عبارتند از: تغییر وابستگی فزاینده اقتصاد ملی به بازار های خارجی، کاهش کسری های تراز تجاری و کاهش آسیب پذیری امنیت تجاری و کسب و کارهای داخلی.

اینها همه بیانگر آن است که برخلاف بسیاری از جوامع نیمه پیرامونی که به نوعی تلاش کردند تا با پدیده جهانی شدن به مثابه یک واقعیت نظام اقتصاد جهانی برخورد کرده و خود را با الزامات آن منطبق سازند، طبقه متوسط در کشورهای مرکز تمایلی به انطباق پذیری و تحمل فشارهای ناشی از بروز بحران در سیستم اقتصاد جهانی نداشته و درصدد ایجاد تغییر در رویه نظام های سیاسی حامی وضع موجود برآمده است. این نکتهخ شاید یکی از جدی ترین مباحثی باشد که می توان از رفتار انتخاباتی آن بخش از جامعه آمریکا که با حمایت از شعارهای ضد وضع موجود ترامپ موجبات پیروزی وی را فراهم آوردند، استنباط نمود.

آمار های منتشر شده از عملکرد 8 ساله دولت باراک اوباما حاکی از آن است که وی توانست بحران مسکن را مهار کند، از ریق هدفمند سازی سیستم مالیاتی به نفع طبقات کم درآمد و متوسط جامعه، شرایط معیشت جامعه را تا حدودی متوازن سازد، بر اساس گزارش صندوق بین الملل پول، نرخ بیکاری را که در سال 2009 ده درصد بود، به پنج درصد در سال 2016 کاهش داده و 5/2 میلیون شغل در سال ایجاد نماید، از طریق به نتیجه رساندن پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی و آسیا-اقیانوس آرام، زمینه رهبری آمریکا بر یک بازار مشترک بزرگ اقتصادی را فراهم آورد و در مجموع شاخص های اقتصادی کشور را در قیاس با سال 2008 بهبود ببخشد. اما همه این تحولات موجب نشد تا طبقه ی متوسط و کارگری آمریکا از عملکرد سیستم سیاسی رضایت پیدا کنند. به واقع، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا نشان داد که مساله ی این بخش از جامعه ی آمریکا صرفا بالا و پایین رفتن اعداد و ارقام نیست، بلکه آنها از اساس با موضوع تحمل هزینه های بحران در نظام سرمایه داری مشکل دارند و از همین روست که از سخنان ترامپ مبنی بر ناعادلانه بودن وضعیت کنونی سیستم تجارت آزاد جهانی حمایت کرده اند. شعارهای بیگانه ستیزانه و ایجاد موانع بر سر راه دسترسی آسان رقبای خارجی به بازار داخلی آمریکا بنام حفاظت از کسب و کارهای داخلی، از جمله مهمترین موضوعاتی است که مورد نظر حامیان اجتماعی ترامپ می باشد.

با عنایت به آنچه گفته شد، بنظر می رسد که آمریکا در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 شاهد پیروزی یک جریان اجتماعی با مطالبات «ضد سیستمی» بوده است. جریانی که ارزش های مورد نظر آن چندان با ارزش های سنتی لیبرال- دموکراسی همخوانی ندارد. دونالد ترامپ در جریان انتخابات اخیر تلاش کرد تا از طریق تقویت گرایشات ناسیونالیستی، به جامعه آمریکا وعده بازگرداندن اعتبار و موقعیت ممتاز بین المللی آمریکا را بدهد. تجربه ی برگزیت در بریتانیا حاکی از آن است که در نخستین هفته های پس از اعلام نتیجه رفراندم خروج از اتحادیه اروپا، درگیری نژاد پرستانه در این کشور تا حدود 60 درصد افزایش پیدا کرد.

شواهد نشان می دهد که تقویت ناسیونالیسم افراطی در میان طبقات متوسط جامعه آمریکا، به فاصله اندکی پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات، موجب افزایش تعارضات نژاد پرستانه در آن کشور شده است. شاید بتوان آنچه را که در آمریکا در حال وقوع است را آغاز یک روند گفتمانی تازه در سطح جامعه و حکومت این کشور ارزیابی نمود. روندی که در نهایت تلاش خواهد کرد تا نگرش جدیدی نسبت به «خود» و «دیگری» عرضه کند و تعریف تازه ای از «انسان آمریکایی» و «انسان غیر آمریکایی» یا «بیگانه» و تعیین نسبت میان آن دو ارائه نماید.

نتیجه گیری

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016 شاید نشان دهنده آن باشد که سیاست در این کشور از وضعیت دو قطبی در حال خارج شدن است و احزاب سنتی، دیگر تنها نماینده یا مجرای مشارکت سیاسی تمامی بدنه اجتماعی جامعه آمریکا محسوب نمی شوند؛ اینکه هر دو حزب سنتی و بزرگ آمریکا دستخوش چالش های جدی شده اند و گرایش های سیاسی و ادراک نیروهای فعال سیاسی در جامعه آمریکا در حال دگرگونی است. دونالد ترامپ با شعار تغییر و انتقاد از عملکرد سیستم سیاسی آمریکا، توانست بخش ناراضی جامعه آمریکا را با خود همراه سازد. در واقع کمپین انتخاباتی او بیش از آنکه برنامه محور بوده باشد و بر «باید ها» تمرکز کند، بر > متمرکز بوده است. لذا آن دسته از لایه های اجتماعی -عمدتا محافظه کاران سنتی- در جامعه ی آمریکا که احساس می کردند صدایی نداشته و منافع و موقعیت آنها چندان اهمیتی برای نظام سیاسی موجود ندارد، به سمت ترامپ گرایش پیدا کردند. در این میان حتی بسیاری از اعضای اتحادیه های کارگری که پیشتر به طور سنتی به دموکرات ها رای می دادند، اینبار تغییر رویه دادند. از این رو شاید بتوان نتایج حاصله از رفراندوم بریتانیا مبنی بر خروج از اتحادیه ی اروپا و نیز انتخابات اخیر در ایالات متحده آمریکا را نشانه هایی از شکل گیری روند تازه ای از گرایشات «ضد سیستمی» در میان طبقات متوسط محافظه کار کشورهای صنعتی اروپای غربی و آمریکای شمالی در واکنش به آنچه که چالش های نظام سرمایه داری جهانی و ابعاد نامطلوب جهانی شدن نامیده می شود، ارزیابی نمود. دیدگاه های دونالد ترامپ در خصوص موضوعاتی نظیر پیمان های تجارت آزاد جهانی و تعهدات بین الملل آمریکا و اظهاراتش مبنی بر خروج از پیمان های اقتصادی یا امنیتی منطقه ای نظیر پیمان همکاری تجاری آسیا-اقیانوس آرام و یا بازنگری در خصوص رویکرد ایالات متحده در قبال پیمان امنیتی ناتو، جملگی می تواند موقعیت بین المللی آمریکا را تحت تاثیر خود قرار داده و موجب بروز نگرانی های جهانی در زمینه ی «مسئولیت پذیری» و «قابل اعتماد بودن» آن کشور شود.

* پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *