شورای راهبردی آنلاین – رصد: چهار شاخص تجارت، سرمایه گذاری مستقیم خارجی، صادرات تسلیحات و استقرار نظامی، روند تعامل قدرتهای بزرگ را در غرب آسیا نشان می دهند، اما البته این شاخصها قابل تعمیم به کل منطقه نیست.
عمرو حمزوی و راین جی در تحلیلی که اندیشکده آمریکایی کارنگی منتشر کرد، نوشت: همان طور که در خاطرات جمعی مردم در سراسر غرب آسیا و شمال آفریقا ثبت شده، رقابتهای قدرتهای بزرگ سرنوشت منطقه را در مقاطع حساس متعدد شکل داده است. در نیمه اول قرن بیستم، در پی شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، رقابت استعماری بین بریتانیا و فرانسه، مرزها و دولت-ملت های مدرن خاورمیانه را ایجاد کرد. در اواخر قرن و پس از پنج جنگ اعراب و اسرائیل، معاهدات مهم صلح و مذاکرات چند جانبه با میانجیگری قدرت های بزرگ، به ویژه ایالات متحده، منعقد شد.
تهاجم عراق در سال 1990 به کویت باعث استقرار دائمی نیروهای آمریکایی در خاورمیانه شد. زنجیره ای از رویدادهای بعدی – از جمله حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 – با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به اوج رسید و ایالات متحده را به عنوان قدرت غالب در غرب آسیا و شمال آفریقا تثبیت کرد. با این حال، واشنگتن به زودی خود را غرق در بحران های ژئوپلیتیکی پی در پی ناشی از نفوذ فزاینده ایران، ظهور بازیگران غیردولتی، تداوم درگیری اسرائیل و فلسطین و افزایش تردید در میان متحدان آمریکا در مورد تعهدات امنیتی خود دید.
منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (MENA) امروز محل اصلی رقابت بین ایالات متحده و رقبای بزرگ آن یعنی چین و روسیه است. چین به طور فزاینده ای انرژی خود را از خلیج فارس تامین میکند. روسیه هم برای محافظت از متحدان معدودی که در منطقه دارد و برای برهم زدن معماری امنیت منطقه ای به رهبری ایالات متحده سرمایه گذاری کرده است.
هر سه قدرت، هم اهمیت ژئواستراتژیکی منطقه و خطرات آن برای صلح و امنیت جهانی و هم فرصتهای اقتصادی و جمعیت جوانی که آینده آن را شکل خواهند داد، درک میکنند. همه اینها قدرت های بزرگ جهان را در جستجوی حضور نظامی، متحدان امنیتی، شرکای تجاری، سهم بازار و فرصت های سرمایه گذاری به منطقه کشانده است.
موفقیتهای این قدرتها متفاوت بوده و نقشه ژئواستراتژیک پیچیدهای را ایجاد کرده است که قابلیت تعمیم به شکل گسترده را ندارد، اما در پروژه جدید اندیشکده کارنگی، ما منابع دادههای مختلفی را گردآوری و بررسی کردیم تا شیوههایی را که ایالات متحده، چین و روسیه را به طور دوجانبه با کشورهای اتحادیه عرب و همچنین ایران، اسرائیل و ترکیه درگیر کردهاند، بین سالهای 2012 تا 2022 بررسی کنیم. ما روی چهار شاخص یعنی تجارت، سرمایه گذاری مستقیم خارجی، صادرات تسلیحات و استقرار نظامی، تمرکز کردیم تا روند تعامل را نشان دهیم. به طور کلی، این پروژه یک دیدگاه منحصر به فرد و جامع از رقابت قدرت های بزرگ در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ارائه می دهد.
در سالهای اخیر، خرد متعارف در واشنگتن اغلب موضع گیری های اخیر ایالات متحده در خصوص غرب آسیا را به عنوان نشانه ای از «عقب نشینی» یا «خروج» توصیف می کند، در حالی که این نگرانی وجود دارد که چگونه چین یا روسیه ممکن است از «خلاء» به جای مانده استفاده کنند.
تنش زدایی بین ایران و عربستان سعودی که در سال 2023 با میانجیگری پکن انجام شد، اغلب به عنوان شاهدی برای این تغییر ذکر می شود. با این حال، پایگاه داده ما نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق تری را نشان می دهد، زیرا الگوهای تعامل متفاوتی ظاهر شده اند که از یک کشور غرب آسیا و شمال آفریقا به کشور دیگر و از یک منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به منطقه دیگر متفاوت است.
شبه جزیره عربستان را در نظر بگیرید. از عربستان سعودی صادرکننده نفت گرفته تا یمن جنگ زده، این زیرمنطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در سال های اخیر در کانون توجه جهانی قرار داشته است. این منطقه محل استقرار مناطق تجاری بینالمللی مانند تنگه باب المندب و تنگه هرمز، کابلهای حیاتی و در عین حال آسیبپذیر زیردریایی در دریای سرخ و کشورهای برتر تولیدکننده نفت است. حملات اخیر به کشتیرانی بین المللی از سوی انصارالله، چالش های صلح و امنیتی را که میتواند از این منطقه فرعی نشات بگیرد، به نمایش گذاشته است. اختلالات تردد در دریای سرخ پیامدهای مهمی برای همه قدرتهای بزرگ داشته است، برای نمونه ایالات متحده و متحدانش شاهد افزایش 44 درصدی هزینههای حمل و نقل از چین به بنادر در امتداد دریای مدیترانه در دسامبر 2023 بودهاند. صادرات نفت روسیه به هند نیز به دلیل جلوگیری از دسترسی به کانال سوئز تحت تأثیر قرار گرفته است.
در این منطقه فرعی، نفوذ سه قدرت بزرگ و تعامل آنها با بازیگران منطقه ای هر گونه توضیح ساده انگارانه را به چالش می کشد. در حالی که واشنگتن نیازی به نگرانی در خصوص تعامل دیپلماتیک و امنیتی خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس ندارد، سایر عناصر نفوذ ژئواستراتژیک در حال تبدیل شدن به حوزه های رقابت با پکن و مسکو هستند.
با این حال، روابط اقتصادی – به ویژه از نظر تجارت – بین چین و این منطقه فرعی به طور قابل توجهی افزایش یافته است. افزایش روابط تجاری ممکن است لزوماً به معنای روابط دیپلماتیک گرمتر نباشد، اما ممکن است ناشی از وجود نیازهای عملی باشد. رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، بارها بر اهمیت امنیت انرژی تاکید کرده است، زیرا تقاضای نفت چین همچنان در حال رشد است. از سوی دیگر، کاهش حجم تجارت بین ایالات متحده و بسیاری از کشورهای خلیج فارس ممکن است تا حدی ناشی از رونق تولید نفت شیل در ایالات متحده ارتباط داشته باشد.
جدای از روابط تجاری، روابط امنیتی ایالات متحده با شبه جزیره عربستان قطعا بین سال های 2012 و 2022 تقویت شده است. صادرات تسلیحات ایالات متحده به بحرین، کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات در سال 2022 بسیار بیشتر از صادراتش به این کشورها در یک دهه پیش بود. حجم تخمینی انتقال تسلیحات از ایالات متحده به کویت در سال 2022 بیش از 90 برابر بیشتر از سال 2012 بود. در مقایسه، صادرات تسلیحات از چین به منطقه فرعی نسبتاً راکد باقی ماند. علاوه بر صادرات تسلیحات، ایالات متحده تنها کشور از میان این سه کشور است که پایگاههای نظامی و امکان اعزام نیرو به منطقه دارد.
علیرغم تصور عقب نشینی ایالات متحده از خاورمیانه و نگرانی در مورد خلاء بالقوه ای که چین یا روسیه پر خواهند کرد، واقعیت تعامل در این منطقه پیچیده تر است. دادهها الگوهای متفاوتی از نفوذ و تعامل را نشان میدهند که نشان میدهد در حالی که تجارت با چین واقعاً افزایش یافته است، ایالات متحده روابط دیپلماتیک و امنیتی قوی را در سراسر شبه جزیره عربستان حفظ کرده است. علاوه بر این، اهمیت استراتژیک مستمر منطقه برای صلح و امنیت جهانی مستلزم درک دقیق خاورمیانه در قالبی چندوجهی است.
0 Comments