جدیدترین مطالب
آیا مقدمات صلح پایدار در قفقاز فراهم می شود؟
أحدث المقالات
کلید استانبول به چه فردی میرسد؟
در استانبول شهر در تصرف تبلیغات انتخاباتی است. از همین حالا دولت اعلام کرده نوشیدن نوشیدنیهای الکلی برای روز یکشنبه ممنوع است و پلیس بر سر این موضوع با کسی شوخی ندارد. حکمی که نشان میدهد دولت نگران درگیریهایی است که امکان دارد میان هواداران گروههای مختلف در بگیرد. به ویژه آنکه در روزهای اخیر ویدیویی از مهاجران کرد و ترک تبار ترکیه در بلژیک منتشر شد که نشان میداد طرفداران دو طرف منتظر یک جرقه هستند.
عادیسازی روابط دولتها با رژیم صهیونیستی در تقابل با اراده مردم خود
دکتر اچ. ای. هلیر در تحلیلی که وبسایت اندیشکده کارنگی آمریکا منتشر کرد، نوشت: در دو ماه گذشته دو دولت عربی در حاشیه خلیج (فارس) قصدشان را برای عادیسازی روابط با اسرائیل اعلام کردند و به چهارمین و پنجمین کشور عربی تبدیل شدند که بعد از مصر، اردن و موریتانی از سال ۱۹۴۸ (که اسرائیل در سرزمینهای فلسطین مستقر شد) تا کنون روابطشان را با این دولت عادیسازی کردند. بخش عمده دستگاه سیاست خارجی و رسانهای غرب، در لندن و به ویژه در واشنگتن، با هیجان بسیار به این خبر واکنش نشان دادند. حتی پیشنهاد شد دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای واسطهگری در این خصوص شایسته دریافت جایزه صلح نوبل شود.
حامیان این توافق میگویند که اعلامیههای این دولتهای عربی باعث شد تا این نظریه تاریخی کنار گذاشته شود که جهان عرب فقط بعد از یافتن راه حل مسئله فلسطین ممکن است اسرائیل را بهطور کامل به رسمیت بشناسد؛ اما این روایت جدید مجموعهای از مسائلی را نادیده میگیرد که نمیتوان نادیده گرفت. در این منطقه محاصره نوار غزه، توسعه شهرکسازیها در کرانه باختری و راه حل برای مسئله پناهندگان همچنان زخم بازی برای افکار عمومی عرب است.
عادیسازی واقعاً به چه معنا است؟
چندین دهه است که جهان عرب روابطش را با اسرائیل عادی نمیکند. با استقرار دولت اسرائیل از هزاران فلسطینی سلب مالکیت شد و اراضی فلسطین، سوریه و مصر در مغایرت با حقوق بینالملل به اشغال نظامی اسرائیل درآمد. اسرائیلیها، فلسطینیها و سازمانهای حقوق بشری بینالمللی همواره به نقض کنوانسیونهای حقوق بشر که به دفعات توسط نیروهای اسرائیلی در آن سرزمینها صورت گرفته است، اعتراض کردهاند. این امر در سرزمینهایی رخ میدهد که اکثریت قریب به اتفاق جامعه جهانی و نیز حقوق بینالملل آن را به عنوان سرزمینهایی میشناسند که به شکلی غیرقانونی به اشغال اسرائیل درآمده است. تبعیض علیه شهروندان فلسطینی در اسرائیل نیز یک مسئله دیگر است. چندین دهه است که دولتهای عرب در این منطقه، یکی پس از دیگری، خود را به عادیسازی روابط با اسرائیل متعهد کردهاند، مشروط بر آن که اسرائیل از اراضی اشغالی خارج شود و راه حلی عادلانه و حقوقی را برای مسئله آوارگان فلسطینی تسهیل کند.
طولانیترین اشغال نظامی تاریخ در جهان همچنان ادامه دارد و مشکل آوارگی ناشی از آن نیز پابرجاست. در واقع آژانس امداد و کمکرسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی از سال ۱۹۴۹ تا کنون بهطور مداوم فعالیت داشته است.
آنچه باعث هیجانات بسیار در خصوص امارات و بحرین شده، این مسئله است که توالی عادیسازی روابط کنار گذاشته شده است. به نظر میرسد که دیگر نباید عادیسازی روابط بعد از خروج اسرائیل از اراضی اشغالی و رسیدن به صلحی عادلانه با فلسطینیها صورت بگیرد. عادیسازی میتواند در قدم اول انجام شود و بعد از آن شاید اسرائیل از آنجا خارج شود. واژه «شاید» واژه مهمی است، زیرا در هیچیک از این توافقات، هیچ تضمینی مبنی بر اینکه اسرائیل اراضی فلسطین را الحاق نکند، وجود ندارد. راه رسیدن به ثبات منطقهای از تلاشهای بیشتر در زمینه عادیسازی روابط، نظیر این اقدامات، خواهد گذشت و بنابراین جامعه بینالمللی میتواند انتظار عادیسازیهای بیشتری را نیز داشته باشد.
اعلام عادیسازی روابط با اسرائیل مورد اعتراض سیاستمداران و جامعه مدنی بحرین
اما همه اینها فاقد معنای کامل عادیسازی است. عادیسازی روابط فقط به معنای ایجاد روابط دیپلماتیک رسمی میان دولتها نیست. این فقط بخشی از عادیسازی رسمی است. اگر این طور بود اسرائیل در گذشته با بسیاری از دولتهای عربی روابطش را عادیسازی کرده بود. مراکش، عمان، قطر و تونس همگی در گذشته در اسرائیل دفاتر تجاری داشتند. دوحه حتی برای مدتی میزبان یک دفتر تجاری اسرائیلی بود و نماینده دیپلماتیک اسرائیل نیز در آنجا اقامت داشت؛ اما هیچکدام نمیتوانند ادعا کنند که هیچیک از این ارتباطات، عادیسازی کامل روابط بوده است. بهطور کلی هیچیک از این اقدامات پایدار نبود و با وجودی که مدتی دوام داشت، اما در روابط مردم با مردم هیچ گونه عادیسازی رخ نداد.
عادیسازی فقط انجام تبادلات میان مقامات در سطحی عالی رتبه نیست، بلکه یک تعامل مردم با مردم را نیز شامل میشود. چندین دهه بعد از توافقات صلح مصر، هنوز در روابط مردم با مردم، عادیسازی وجود ندارد و روابط در سطح فرهنگی روابطی کاملا سرد است. این امر در خصوص توافقات صلح اردن که در سال ۱۹۴۹ امضا شد، نیز صدق میکند. بعد از اعلام گامهای بحرین در جهت عادیسازی روابط با اسرائیل، در منامه اعتراضاتی علیه این اقدام دولت صورت گرفت و با اعلامیههای علنی سیاستمداران بحرینی و جامعه معدنی همراه شد. حتی قبل از آن هم، مخالفان عادیسازی روابط در سراسر خلیج فارس آن را محکوم کردند و خیانت خواندند.
مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل در جهان عرب به وضوح ادامه دارد
مخالفت با عادیسازی روابط با اسرائیل، در جهان عرب به وضوح ادامه دارد. به عنوان مثال وقتی مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا از سودان دیدن کرد و کوشید تا گذار این کشور از دیکتاتوری را به عادیسازی روابطش با اسرائیل ارتباط بدهد، رهبران موقت سودان قاطعانه این ایده را رد کردند. آنها آگاه بودند که در سودان که افکار عمومی آن از اهمیت برخوردار شده است، مردم تازه قدرت گرفته سودان، هر گونه اقدام از این قبیل را مجازات خواهند کرد. این درسی است که همه باید آن را بیاموزند: تعمیق هنجارهای دموکراتیک در این منطقه باعث شده است، در تعامل اسرائیل با فلسطینیها، درصورتی که واقعاً تمایلی به عادیسازی داشته باشد، احترام به حقوق بینالملل یک ضرورت باشد.
اعلام روابط دیپلماتیک با دولتهای عربی منجر به پذیرش اسرائیل توسط افکار عمومی جهان عرب نمی شود
این حقیقت دارد که در سال ۲۰۲۰ دیگر در اغلب دولتهای عربی، آرمان فلسطین نقطه اتحاد مهمی نیست. آشفتگی دهه گذشته به این معناست که مردم عرب بیشتر درگیر آشوبهای داخلی هستند. ناآرامیهای انقلابی در سال ۲۰۱۱ و پیامدهای آن پیچیدگیهای مختلفی را نشان داد. اما حتی با این وجود، مهم است به یاد داشته باشیم که در اغلب آن اعتراضات، معترضان پرچم فلسطین را به همراه داشتند. این امر از محوریتِ نمادگراییِ آرمانِ فلسطین که آن را به خواسته انقلابی اعراب برای خودمختاری واقعی و توانمندسازی بعد از رژیمهای استعماری و پسا استعماری مرتبط میسازد، حکایت دارد.
اسرائیل هنوز آرزومند عادیسازی کامل روابطش در منطقه است، اما به شکل تناقضآمیزی به دنبال آن است که این کار را به روشهایی انجام دهد که عادیسازی واقعی را به یک امر غیرممکن تبدیل میکند. شواهدی که میتوانیم از کلیه اقدامات اسرائیل برای حرکت در جهت عادیسازی روابطش در جهان عرب در طول چهار دهه گذشته جمعآوری کنیم، این موضوع را روشنتر میسازد: اعلام روابط دیپلماتیک نسبی یا کامل با دولتهای عربی منجر به پذیرش اسرائیل توسط افکار عمومی اعراب نمیشود، مگر در صورتی که با حمایت توده مردم همراه شود، که برخورداری از این حمایت با مسئله فلسطین ارتباط پیدا میکند.
در واقع حتی با وجودی که اسرائیل ادعای موفقیت دیپلماتیک در خلیج (فارس) را دارد، واکنش افکار عمومی عرب، چه در رسانههای اجتماعی یا در سایر رسانهها، باعث شده است که توجهات به افزایش مصونیت اسرائیل در برخوردش با فلسطین جلب شود. در ماه گذشته تخریب خانههای فلسطینیها توسط نیروهای اسرائیلی و حملات نظامی اسرائیل به اراضی فلسطینی با افزایش زیادی روبه رو شد. اسرائیل به صراحت اعلام کرده است که احساس نمیکند بر اساس این توافقات به توقف الحاق ملزم باشد، چه رسد به این که از اراضی اشغالی خارج شود. در پی چنین اقداماتی بعید است در رابطه با افکار عمومی جهان عرب، یک عادیسازی حقیقی صورت بگیرد.
واقعگرایانهترین مسیر به سوی عادیسازی کامل روابط برای اسرائیل، مستلزم آن نیست که دولتش در شهرهای دور از تلآویو پایگاههای دیپلماتیک برپا کند، بلکه باید با مردم فلسطین از غزه تا بیتالمقدس و رام الله به راه حلی عادلانه و منصفانه برسد. حل نشدن این مناقشه تاریخی فقط باعث ادامه دار شدن این زخم چرکین خواهد بود. به این ترتیب، بدون توجه به اینکه در حال حاضر چه میزان هیجانات در این خصوص ایجاد شده است، عادیسازی حقیقی در آینده از اسرائیل دوری خواهد کرد. در نهایت، صرف نظر از جنجال ایجاد شده توسط دولت ترامپ، عادیسازی روابط اسرائیل در منطقه، فقط میتواند از طریق پذیرش در افکار عمومی جهان عرب، از جمله مردم فلسطین حاصل شود.
0 Comments