أحدث المقالات
دستان خالی غرب برای دلداری بیبی
لندن – ایرنا – کشورهای غربی درحالی برای دلداری سران رژیم اسرائیل درپی عملیات کوبنده وعده صادق، به تشدید سیاست شکست خورده تحریم ایران متوسل شدهاند که اولا چوب خط تحریمهای تسلیحاتیِ غرب علیه ایران پرشده و اهرمی برای فشار بیشتر باقی نمانده و در ثانی توان نظامی ایران هرگز تابع و در بند محدودیتهای غیرقانونی وضع شده از سوی طرفهای غربی نبوده است.
خلاصه کتاب؛ “فرآیند تصمیمسازی در رژیم صهیونیستی: سازوکارها، نیروها و عوامل تأثیرگذار”
نقد و بررسی کتابها و مقالات در سایت شورای راهبردی روابط خارجی با هدف اطلاع از نگاههای کارشناسانه صورت میگیرد و به منزله تایید محتوای این متون، تبلیغ آنها یا قابل انتساب به این شورا نیست. مسئولیت نقد و بررسی ارایه شده نیز صرفا بر عهده نویسنده است. |
آنچه از نظر میگذرد، خلاصهای از کتاب “فرآیند تصمیمسازی در رژیم صهیونیستی: سازوکارها، نیروها و عوامل تاثیرگذار” است که کریم الجندی به سفارش موسسه الزیتون لبنان نگاشته و حمانه کریمی کیا و محمدعلی پولادوندولی به سفارش مرکز مطالعات غرب آسیا و آفریقا آن را ترجمه کردهاند.
این جمله هنری کیسنجر در کتاب جالب توجه است: “در اسرائیل چیزی با عنوان سیاست خارجی وجود ندارد، هرچه هست سیاست داخلی است”.
سازوکار تصمیمگیری در رژیم صهیونیستی تحت تأثیر محرکهای مراکز مختلف قدرت میباشد؛ محرکهایی که به نوبه خود تحت تاثیر منافع مراکز قدرت مختلف در درون یک مؤسسه سیاسی و همچنین عوامل و فرایندهایی قرار دارند که به ذات خودِ آن مؤسسه مربوط است.
این مهم (حوزۀ تصمیمگیری) همچنین تحت تأثیر اشخاص و مؤسسات ذینفوذ خارج از حیطۀ رسمی نهاد سیاسی مرتبط با این موضوع قرار دارد. از سوی دیگر، حوزۀ تصمیمگیری در رژیم صهیونیستی تحت تأثیر محیط پیچیده و تودرتوی خارج از این کشور است.
توازنی که مابین این نقش آفرینان داخلی و خارجی وجود دارد همان چیزی است که در نهایتِ امر به تعیین خطمشی میانجامد و این توازن متناسب با ماهیت، زمینه و حوزۀ مسئلۀ مورد بحث و همچنین زمان بندی تصمیم، متغیّر است.
در چند سال اخیر، به خصوص بعد از اعلان جنگ علیه لبنان، علاقه به مسئله روند تصمیمگیری در رژیم صهیونیستی افزایش یافت. این علاقه از این بحث ناشی میشد که شکست در روند تصمیمگیری رژیم صهیونیستی مسبب شکستهای نظامی آن بوده است.
مطالعات آکادمیک جدید عمدتا به شکستهای فرآیند تصمیمگیری، شناسایی نابرابریها و پیشنهاد اقدامات کارآمد میپرداخت. مانند تألیفات اولیه، این اثر نیز بر چگونگی فرآیند تصمیمگیری در دورۀ بحران تمرکز دارد.
ادبیات ایجاد شده حول مسئله تصمیم سازی در رژیم صهیونیستی، معمولاً به تصمیمات مقطعی و دورهای این کشور، به ویژه در زمانهای بحرانی می پردازد؛ اما کتاب آقای الجندی تلاش دارد، دیدی فراگیر نسبت به نیروها و سازوکارهای موثر در تصمیمات رژیم صهیونیستی به دست دهد.
این رویکرد از تصمیمات مقطعی فراتر رفته و به دنبال کشف سازوکارها و سازماندی های پشت تصمیمات است. این کتاب بر روی چهارچوب زمینههای سیاسی، عوامل داخلی و خارجی بههمراه نقشآفرینان اصلی سیاستگذاری تمرکز می شود.
اما درحالیکه این مطالعه سعی میکند رویکردی کلنگر به فرآیند تصمیمگیری داشته باشد، رویدادهای مهم یقیناً در آن جلوۀ بیشتری دارد، چرا که بحرانها اغلب با فرآیندهای تصمیمگیری پیچیده و افراد بلندمرتبه که نقطۀ تمرکز این پژوهشاند، همراه هستند.
هدف این مطالعه بررسی فرآیند تصمیمگیری رژیم صهیونیستی از سه جنبۀ متفاوت است: تصمیمگیران و ارتباطات رسمی بین آنها، نیروهای ساختاری و تأثیرات بلامانع آن در سازوکار تصمیمگیری و عوامل تأثیرگذار خارجی در حوزۀ تصمیمگیری.
بعد از یک مقدمۀ نسبتاً مفصل، دومین فصل این کتاب، مسئله اول را بررسی میکند. این فصل بر سازوکار نظری و چهارچوب ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی، به خصوص دو بازیگر اصلی تصمیمگیری در این کشور، کابینه و کنست و ارتباط بین آنها، آنچنان که توسط قوانین پایه رژیم صهیونیستی تعیین شده و آنچنان که عملاً وجود دارد؛ تمرکز میکند.
بعد از توضیح ساختار و قدرتی که قوانین پایه رژیم صهیونیستی به هریک از این دو میدهد، این امر مورد بحث قرار میگیرد که ارتباط بین کنست و کابینه امری پویا بوده که مرکز ثقل آن اخیراً به کابینه منتقل شده است.
اما نکتۀ دیگر، بررسی نقش کارکنان وزارت امور خارجه این رژیم است. بر اساس تعریفِ قانون اساسی رژیم صهیونیستی، نقش وزارت امور خارجه “قاعدهمندسازی ابزارها، ارائه سیاست خارجی رژیم صهیونیستی و گسترش ارتباطات اقتصادی، علمی و فرهنگی آن است”. کارکنان بلندپایه وزارت امور خارجه، به طور مرسوم بخش عمدهای از فرآیند تصمیمگیری را عهده دار هستند.
در فصل سوم، دربارۀ نیروهای داخلی و فرآیندهایی که ارتباطات رسمی را اصلاح میکند و بین بازیگران اصلی و تاثیر روش آنها تعادل برقرار میسازد، بحث میشود.
این نیروها دربردارندۀ تاثیر استفاده از ارائۀ متناسب انتخابات رژیم صهیونیستی، سازوکارها، موانع و محدودیتها، تکامل ائتلافهای سیاسی و چگونگی تأثیر بر حوزۀ تصمیمگیری هستند. این نیروها، ایدئولوژیها و برنامههای مختلف احزاب را نیز در بر میگیرند.
در نهایت آنها، نقش رو به رشد نخستوزیر و تاثیر شخصیسازی قدرت رهبری رژیم صهیونیستی را نیز در بر میگیرند. این پژوهش به بررسی این موضوع میپردازد که این سه رابطه ساختاری در بین نخبگان تصمیمگیرنده سبب ضعیفشدن کنست و شکست کابینه به عنوان جایگاه تصمیمگیری گردیده است.
این دو عامل سبب ایجاد فرهنگ بداههسازی و ظهور جایگاههای تصمیمگیری جایگزین توسط نخستوزیر گردیده است.
در فصل چهارم، به توضیح و تشریح تعدادی از نیروهای خارجی یا نیروهایی که خارج از فرآیند تصمیمگیری قرار دارند و در عین حال آنقدر قدرتمندند که میتوانند در این امر تاثیرگذار باشند؛ پرداخته میشود. این فصل تاثیر پنج نیرو را بررسی میکند: ارتش، مشاوران، دو گروه مذهبی، ارتباط با ایالات متحده، و همچنین رابطۀ اسرائیل با جوامع یهودی خارج از اسرائیل و تاثیر آن بر تصمیم سازی این کشور.
بحث تاثیر نیروهای نظامی با مسئلۀ امنیت و ریشههای دکترین نظامی آغاز میشود. بعد از توصیف اندازه و ساختار ارتش، تلاش برای توضیح این نکته که چگونه این نهاد به چنین نقشآفرین مهمی در سیاست رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، آغاز میگردد.
این بخش به بحث در این مورد میپردازد که چگونه در پرتو رهبری مدنی و تصمیمگیری ضعیف، نیروی نظامی از بسیاری از ابزارهای در دسترس خود برای پر کردن جای خالی رهبری استفاده کرده است. در این بخش توجه زیادی به ارتباط نیروهای نظامی و غیر نظامی و نقش صنایع نظامی در این میان، معطوف شده است.
بخش دوم این فصل نقش مشاوران، رایزنان و اتاقهای فکری را در مقام بازیگری خارجی در فرآیند تصمیمگیری بررسی میکند. نقش اتاقهای فکر گوناگون اسرائیلی، از جمله مشاوران نظامی، مشاوران و رایزنان غیرنظامی و اتاقهای فکر مستقل، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
این بخش توصیفی کوتاه از تمام اتاقهای فکر رژیم صهیونیستی ارائه میدهد. در این فصل به این موضوع پرداخته میشود که مشاوران نقش مهمی در تصمیمسازی نه فقط در سیاستگذاری بلکه در اهداف سیاسی داخلی نیز دارند.
بخش سوم این فصل بر تاثیر گروههای سیاسی و غیرسیاسی متمرکز میشود. این فصل در عمل بر دو گروه مذهبی اصلی در رژیم صهیونیستی نظر دارد، حریدیها[1] ( که در زبان انگلیسی اغلب یهودیان افراطی[2] خوانده میشوند) و ملی-مذهبیها[3] (که در انگلیسی با عنوان صهیونیست مذهبی[4] شناخته میشوند).
هدف اصلی این بخش فقط رازگشایی از وضعیت مذهبی رژیم صهیونیستی و توضیح طبیعت موزاییک مذهبی آن نیست- گرچه درباره این موارد نیز بحث میشود- بلکه بحث دربارۀ نقش هر گروه و چگونگی شکل دهی به وضعیت سیاسی و ایدئولوژیکی رژیم صهیونیستی می باشد.
این فصل سپس به بررسی ماهیت ارتباطات رژیم صهیونیستی با ایالات متحده و چگونگی تأثیر این امر بر فرآیند تصمیمسازی در رژیم صهیونیستی میپردازد.
این بخش در ابتدا ارتباط رسمی بین دو کشور را بررسی کرده و گفتمانی عالمانه را در ماهیت اصلی این دو ارتباط شکل میدهد و به این موضوع میپردازد که چگونه مدل دولت-مشتری[5]در توضیح رفتار رژیم صهیونیستی نسبت به ایالات متحده ناموفق است و تفسیر جایگزینی از تصمیمگیری رژیم صهیونیستی بر اساس رویکردهای متفاوت رهبران رژیم صهیونیستی نسبت به حامی و متحد اصلی خود -ایالات متحده- ارائه میدهد.
در انتهای این فصل ارتباط بین رژیم صهیونیستی و جوامع یهودی در خارج، مورد بررسی قرار میگیرد و تفاوتهای بین جامعۀ یهود و لابی رژیم صهیونیستی در ایالات متحده و چگونگی و تکامل ارتباط بین جوامع پراکندۀ یهود و سازوکار رسمی ارتباط بین این دو را نشان میدهد.
این بخش با تحلیلی از تأثیر این روابط بر تصمیمسازی در رژیم صهیونیستی و اینکه چگونه درک رهبران یهودیان پراکنده بر تصمیات آنها اثر میگذارد؛ به پایان میرسد.
فصل پنجم تلاش میکند با استفاده از یک مطالعه موردی از این سه جنبه، سناریویی از یک تصمیمگیری واقعی به دست آورد. این مطالعه موردی منتخب برای فرآیند تصمیمسازی، بمباران وسیع هوایی مصر در انتهای جنگ فرسایشی 1970 است. مسائل این مطالعه موردی با دیگر مطالعات موردی مشابه آن مقایسه خواهد شد.
در آخر، از طریق نتیجه گیری، در فصل ششم، سازوکار اصلی تصمیمسازی به طور مختصر مشخص خواهد شد. این فصل تلاش دارد تا ویژگیهای فرآیند تصمیمسازی را بر اساس ماهیت آنها در ابعاد پراگماتیک-ایدئولوژیک به طور مختصر بیان کرده و نقاط ضعف و قوت آنها را توضیح دهد.
در نهایت، نقاط ضعف و قوت آنها در قالب یک فهرست جمع بندی میشوند. بر این اساس، یکی از مهمترین ویژگیهای تصمیم سازی در رژیم صهیونیستی، التقاط آرمانگرایی و واقع گرایی (Realpolitik) (که از آن با عنوان رئالیسم یا عمگرایی سیاسی نیز یاد می شود) در این فرآیند تصمیم سازی است.
نمونههای عملگرایی سیاسی در رژیم صهیونیستی را می توان در بهره گیری از محیط برای ایجاد فرصتهای همکاری هرچند به صورت غیررسمی و نسبی، مشاهده کرد.
در نتیجه اتخاذ این سیاست عمل گرایانه، هرکس که منافع قابل تصور مشترکی با دولت یهودی داشته باشد؛ میتواند نامزد برقراری روابط کاری دوجانبه سودمند باشد. سلطنت هاشمی اردن، “لایههای بیرونی” دولتهای غیرعرب، بر اساس مفهوم “دشمنِ دشمن من، دوست من است”؛در زمره این گروه قرار می گیرد.
همچنین، بر اساس همین سیاست عملگرایی است که می توان توضیح داد چرا رژیم صهیونیستی در زمان جنگ سرد سیاست عدم تعهد را برای جلب اتحاد ایالات متحده، زمانی که این کشور در کره درگیر بود؛ مدنظر قرار داد.
سپس این موضع گیری در لفاظیهای رژیم صهیونیستی که قویاً ضدکمونیست شده بود، تقویت شد و اخیراً این لفاظی ها جای خود را به یک سری لفاظیهای جدید برای همکاری راهبردی با ایالات متحده داده اند که خود را به عنوان یک همکار علیه به اصطلاح اسلام بنیادگرا مطرح کرده است.
اما وجه دیگر تصمیم سازی در رژیم صهیونیستی، آرمان گرایی است. رژیم صهیونیستی و جنبش صهیونیستی پیش از این تصمیمات سیاسی اتخاذ کرده اند که با رویکرد واقع گرایانه در تناقض است. برخی از این تصمیمات شامل این موارد می شوند:
- انتخاب فلسطین عثمانی به عنوان مکان آتی برای ایجاد وطن ملی یهودیان، با وجود آنکه این تصمیم به معنای استقرار یک جمعیت اروپایی در قلب جهان اسلام بود.
- اعلام تاسیس دولت اسرائیل در مه 1948، با وجود این قطعیت که چنین تصمیمی منجر به بروز جنگی دشوار وبحرانی طولانی خواهد شد.
- اعلام قانون بازگشت[6]، که به رغم کمبود منابع دولت در پاسخ به مهاجرت های گسترده و متنوع؛ به یهودیان از سراسر دنیا مجوز مهاجرت به اسرائیل را می داد.
- اعلام بیتالمقدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل، به رغم آسیب پذیری استراتژیک این شهر و وضعیت حقوقی مبهم آن.
- مفروض رژیم صهیونیستی مبنی بر مسئولیت خود در تامین رفاه یهودیان در سراسر جهان، بدون توجه به تابعیت رسمی آنان و… .
این تصمیمات غیرواقع گرایانه را تنها می توان به عنوان نتایج ایدئولوژی سیاسی صهیونیسم، توضیح داد. این ایدئولوژی نیز به نوبه خود، از روایت سرگذشت یهودیان تاثیر پذیرفته است که حول محور ماموریت مردمی برگزیده به فرمان الهی دور می زند.
بنابراین بر اساس سنت یهود، تاریخ کشاکشی بی پایان میان مردم برگزیده و دیگران در روایت خیر و شر است. در نقطه اوج تاریخ، مردم برگزیده (یهودیان) که به خاطر نارضایتی خداوند پراکنده، تصفیه و تزکیه شدهاند؛ روزی دوباره اجزای آن از میان مردم سراسر دنیا به هم خواهند پیوست و به سرزمین مادری و اصلی الهی خود بازخواهند گشت.
بنابراین باید گفت روابط خارجی رژیم صهیونیستی، تحت تأثیر اهداف ایدئولوژیهای سیاسی این کشور قرار دارد، اما مسیرها و ابزارهای دیپلماسی رژیم صهیونیستی، بیشتر تحت تسلط واقع گرایی است.
پس از بررسی دوگانگی بین عملگرایی و آرمانگرایی در تصمیم سازی رژیم صهیونیستی، عوامل مختلف، عناصر تاثیرگذار و فرآیندهایی که در بخش های ابتدایی این کتاب توضیح داده شده است، همراه با سایر ویژگیهای عمومی، در قالب مجموعه ای از نقاط قوت و ضعف دسته بندی می شود. بر این اساس، مهمترین نقاط ضعف[7] در تصمیم سازی در رژیم صهیونیستی عبارتند از:
- غلبه یک رویکرد کوتاهمدت به تصمیمسازی،
- سیاستزده شدن سازوکار تصمیم سازی،
- زوال توانمندیهای حکومت،
- فقدان یک سازوکار نهادین برای تصمیمسازی،
- تفوق مجموعه نظامی-صنعتی،
- ماهیت ایستای نخبگان سیاسی،
- اتکا به تجربیات گذشته در مواقع بحرانی،
- رویکرد بسته و محدود به مشکلات.
همچنین از دید نویسنده، نقاط قوت سازوکار تصمیم سازی در رژیم صهیونیستی عبارتند از:
- ارزشهای مشترک،
- ایجاد گروه کوچک و منسجم[8] در مقامات رژیم صهیونیستی با سطح شناخت بالا و نزدیکی حرفه ای با یکدیگر،
- سهولت ارتباطات از طریق روابط شخصی و غیررسمی مقامات،
- سرعت و انعطاف در تصمیم سازی،
- تصمیم سازی پویا و عملگرا در موضوعات امنیت ملی،
- روابط قوی سیاسی-نظامی،
- شفافیت،
- پاسخگویی به محیط پیچیده در شرایط فشار،
- مشورت، برتری حرفه ای و عملیاتی، کیفیت و انگیزه.
تهیه نسخه خلاصه: حمانه کریمیکیا
El-Gendy, K. (2010). The Process of Israeli Decision Making: Mechanisms, Forces and Influences. (ح. کریمی کیا, & م. پولاندوندولی, Trans.) Beirut, Lebanon: Al-Zaytouna Centre for Studies and Consultations.
[1]Haredim
[2]Ultra-orthodox
[3]DatimLe’umim
[4]Religious Zionist
[5]برخی از پژوهشگران، رابطه اسرائیل و آمریکا رابامدل وابستگی مشتری-حامی توصیف کردهاند که درآن اسرائیل به یک دولت مشتری تبدیل شده است که منافع راهبردی ایالات متحده درمنطقه را تامین میکند. اما سایر پژوهشگران اعتقاد دارند که هر دو طرف از این رابطه متقابل سود میبرند و همکاری دوجانبه در بالاترین سطح گسترش تسلیحات، وتلاشهای ضدترور و ضداشاعه، این رابطه را از یک وابستگی ساده به سطوح بالاتری رسانده است.
[6]The Law of Return
[7] نویسنده در ابتدا به بررسی نقاط ضعف در تصمیم سازی در اسرائیل می پردازد و این امر حاکی از آن است که دیدگاه عمومی نویسنده، دیدگاهی انتقادی بوده است و احساس و برداشت کلی وی از این فرآیندها، منفی بوده و بر ضعف تصمیم سازی در اسرائیل تأکید دارد.
[8]small tightly knit establishment
سلام و درود
ممنون از ارایه خلاصه ای انتقادی از کتاب