جدیدترین مطالب
فرصت راهبردی ایران برای تبدیل شدن به قطب دارویی غرب آسیا
شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: تحلیلگر ارشد حوزه بهداشت و درمان گفت: ایران برای تبدیل شدن به قطب دارویی منطقه، باید زمین بازی را به نفع خود تغییر دهد. راهبرد ایران باید بر سه محور سرعت عمل، بهرهگیری از هوش بومی و وابستگی راهبردی مثبت بنا شود تا از یک فروشنده کالا به معمار و ضامن امنیت سلامت منطقهای تبدیل شود.
أحدث المقالات
فرصت راهبردی ایران برای تبدیل شدن به قطب دارویی غرب آسیا
شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: تحلیلگر ارشد حوزه بهداشت و درمان گفت: ایران برای تبدیل شدن به قطب دارویی منطقه، باید زمین بازی را به نفع خود تغییر دهد. راهبرد ایران باید بر سه محور سرعت عمل، بهرهگیری از هوش بومی و وابستگی راهبردی مثبت بنا شود تا از یک فروشنده کالا به معمار و ضامن امنیت سلامت منطقهای تبدیل شود.
تحلیل اندیشکده کوئینسی؛ رژیم صهیونیستی منبع اصلی بی ثباتی در خاورمیانه

پاول آر. پیلار، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج تاون و پژوهشگر موسسه کوئینسی در تحلیلی که در وب سایت مجله «ریسپانسیبل استیتکرفت» متعلق به موسسه کوئینسی منتشر شد نوشت: « با این حال، این واکنشها، از جمله به رسمیتشناختن فلسطین، نتوانسته است باعث پاسخی سازنده از سوی اسرائیل شود. از نگاه بسیاری از فلسطینیها، در اقدامات دیپلماتیک و تظاهرات خیابانی از تنها زبانی که به نظر میرسد اسرائیل آن را میفهمد، یعنی زبان زور و اجبار استفاده نمی شود.
پاسخ اسرائیل به فشارهای دیپلماتیک، عموماً به صورت سرسختی و تهدید به اعمال خشونتهای بیشتر بوده است. مثلا وزیر امنیت ملی اسرائیل، الحاق کرانه باختری را به عنوان پاسخ اصلی در مقابل به رسمیتشناختن فلسطین از سوی غرب پیشنهاد کرده است. این موضع، تنها محدود به دولت فعلی یا افراطیون نیست؛ نظرسنجیها نشان میدهد اکثر اسرائیلیها بر این باورند که در غزه «هیچ فرد بیگناهی» وجود ندارد و از اخراج ساکنان آن حمایت میکنند. این نشان میدهد که توسل به اخلاقیات نمیتواند منجر به پاسخ مثبت دولتی شود که چنین جمعیتی را به عنوان پایگاه سیاسی خود دارد. تنها تحمیل هزینهها و پیامدهای عمده بر اسرائیل است که آن را وادار به تغییر سیاستهایش خواهد کرد.
در حالی که ممکن است تراژدی فلسطینی-اسرائیلی هنوز به نقطه عطف خود نرسیده باشد، تحولی مهم در اندیشه رژیمهای عرب منطقه در هفتههای اخیر رخ داده است. حمله اسرائیل به قطر با هدف ترور رهبران حماس، یک شوک راهبردی به این دولتها وارد کرد. این حمله در بستر یک سلسله حملات همزمان اسرائیل به لبنان، سوریه، یمن و ایران رخ داد و این پیام را برای رهبران عرب داشت که اسرائیل نه تنها بیثباتکنندهترین بازیگر منطقه است، بلکه هیچ کشوری، حتی متحدان نزدیک آمریکا مانند قطر، از تعرض آن در امان نیستند. این واقعیت که روابط امنیتی قطر با آمریکا نتوانست مانع از این حمله شود، عمق این شوک را نشان میدهد. اگرچه شاید دولتهای عرب نشانههایی از خستگی را در حمایت چنددههای خود از آرمان فلسطین نشان دهند، اما از احتمال هرگونه تعرض به قلمروی خود به شدت نگرانند.
نگرانیهای مصر که طرف نخستین پیمان صلح عربی با اسرائیل بود، به اندازهای است که عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر، پس از حمله اسرائیل به قطر، در یک اجلاس فوقالعاده عربی، اسرائیل را «دشمن» خواند. مصر، مانند قطر، میانجی مذاکرات آتشبس درباره غزه بوده و میتواند به هدف دیگری از عزم اسرائیل برای ترور مقامات حماس، در «هرکجا که باشند»، تبدیل شود. علاوه بر این، مصر به طور مشخص از پیامدهای امنیتی ادامه پاکسازی قومی توسط اسرائیل در نوار غزه، که هممرز با مصر است، هراس دارد. اردن نیز نگران است که اقدامات تهاجمی اسرائیل در کرانه باختری، موجی از آوارگان را به سوی مرزهایش روانه کند و وضعیت شکننده داخلی این کشور را دچار مشکل کند.
یکی از نتایج ملموس این رویدادها، توقف روند عادیسازی روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و جهان عرب، دستکم در کوتاهمدت است. این امر امکان الحاق کشورهای بیشتر به توافقنامههای موسوم به «ابراهیم» را منتفی ساخته و حتی ممکن است کشورهایی که پیشتر چنین توافقاتی را امضا کردهاند، سطح همکاری خود را کاهش دهند. به عنوان مثال، امارات به صراحت درباره عبور از «خط قرمز»الحاق کرانه باختری هشدار داده است.
این تحولات، ادعای برخی محافل آمریکایی را دراین باره که توافقات عادیسازی، نمایانگر پیشرفت به سوی صلح است، بیاعتبار میکند. برعکس، این توافقات در عمل جایگزینی برای صلح با فلسطین و راهی برای اسرائیل بوده است تا در عین حال که به اشغال و انقیاد فلسطینیها ادامه میدهد، روابطی کامل با همسایگان عرب داشته باشد.
پیامدهای این تحولات برای آمریکا قابل تأمل است. واشنگتن باید از وسواس خود برای انعقاد توافقات عادیسازی بیشتر در شرایط کنونی منطقه دست بردارد. چنین توافقاتی هیچ کمکی به پیشبرد صلح، امنیت یا دیگر منافع آمریکا در خاورمیانه نمیکند. به علاوه ارزش همکاری امنیتی آمریکا در نظر متحدان عرب کاهش یافته است. این امر ممکن است به کاهش دسترسی نظامی آمریکا به قلمروهای عربی بینجامد.
اگرچه کاهش احتمال پیمان امنیتی جدید با یک کشور عربی، میتواند خطر درگیری آمریکا در مناقشات جانبی را کاهش دهد، اما واقعه قطر نشان داد که حتی تضمینهای ضمنی نیز هزینه و ریسکهایی به همراه دارد. با تداوم گرایش اسرائیل به تکرار چنین حملاتی در سراسر منطقه، آمریکا به دلیل ارتباط نزدیکش با این دولت، همواره در معرض قرار گرفتن در مواضع دشوار خواهد بود.
در پایان، آمریکا باید از روایت کهنه و تکراری درباره نقش ایران در خاورمیانه فراتر رود. واشنگتن باید ملاحظه کند که کدام دولت دیگر در منطقه در مقایسه با هر دولت دیگری در منطقه، در عمل جنگهای بیشتری آغاز کرده، به کشورهای بیشتری حمله کرده و در حال حاضر غیرنظامیان بیشتری را به کام مرگ فرستاده است و اساسا رابطه اش با آن دولت را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد.»
0 Comments