شورای رهبردی آنلاین- رصد: رویکرد چین در قبال جنگ غزه ضد اسرائیلی نیست و برای مهار آمریکا طراحی شده است. اما «بیطرفیِ ضد غربی» چین در این مناقشه، در مقایسه با این رویکرد در اوکراین، نفع چندانی برای پکن به بار نخواهد آورد.
احمد عبوده در تحلیلی که در وب سایت اندیشکده چتم هاوس منتشر شد، نوشت: موضع چین در قبال جنگ غزه برای بسیاری از ناظران بحث برانگیز و مبهم است. پکن از بمباران غیرنظامیان توسط اسرائیل انتقاد و نقض قوانین بینالمللی را محکوم کرده است. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین تا پایان سومین گردهمایی «کمربند و جاده» منتظر ماند تا درباره بحران اظهارنظر کند. او بار دیگر بر راه حل دو کشوری تاکید کرد و ایجاد یک کریدور بشردوستانه را برای رساندن کمک به نوار غزه خواستار شد.
وانگ یی، وزیر امور خارجه چین از این هم فراتر رفت و بمباران غیرنظامیان غزه توسط اسرائیل را اقداماتی خواند که «از محدوده دفاع از خود فراتر رفته است». در عین حال، پکن از محکوم کردن حماس اجتناب کرده است.
چین در این بحران، همانند جنگ اوکراین، خود را به عنوان یک قدرت بزرگ صلح طلب و «بی طرف» نشان میدهد. اظهارات چین درباره جنگ و موضع غیرمداخله جویانهاش، به این معناست که قادر به تأثیرگذاری بر رویدادها نیست؛ این موقعیتی ناخوشایند در زمانی است که منافعش مستقیماً توسط جنگ تهدید میشود. شاید به همین دلیل است که پکن به طور فزایندهای در حال همسو شدن با روسیه در مسئله فلسطین است؛ تحولی بیسابقه که هدف از آن تضمین جایگاهی در میز مذاکره با حداقل هزینه برای هر دو طرف و تضعیف نفوذ آمریکا در منطقه است.
تاکتیکهای آشنا
چین در مناقشه اسرائیل-حماس رویکردی مشابه رویکردش در اوکراین را دنبال میکند و میکوشد خود را از آمریکا و متحدانش و حمایت بی قید و شرط آنها از اسرائیل متمایز کند. مقامات چین در تعاملات دیپلماتیک با منطقه شدیدا به سیاست پکن مبنی بر ایجاد تعادل میان کشورهای حاشیه خلیج(فارس) و ایران و میان قدرتهای اصلی منطقه و اسرائیل پایبند هستند.
سخنان مقامات چینی با دقت طراحی شده است تا برموضوعاتی کلی مانند راه حل دو کشوری، مسائل بشردوستانه و جلوگیری از کشیده شدن این درگیری به منطقه متمرکز باشد. پکن بدون محکوم کردن حماس انتقام اسرائیل را «مجازات جمعی» غیرنظامیان فلسطینی خوانده است. این امر نشانه مخالفتش با تهاجم زمینی به غزه است. این یک راهبرد سازمان یافته و دقیق برای دستیابی چین به اهدافش در منطقه و فراتر از آن است.
«بی طرفیِ ضد غرب»
چین نمیخواهد جایگزین آمریکا در خاورمیانه باشد اما از اینکه پای آمریکا به یک درگیری در منطقه کشیده شود، خرسند خواهد شد. کارشناسان چینی معتقدند که هر قدر تعداد بیشتری از عرصههای غیر آسیای شرقی به توجه واشنگتن نیازمند باشند، چین زمان و فضای بیشتری برای اعمال سلطه راهبردی در منطقه ایندوپاسفیک به دست خواهد آورد.
چین بار دیگر بر پایبندی خود به آرمان فلسطین و سیاستی که میتوان آن را «بی طرفی ضد غرب» نامید، تاکید کرده است. این به معنای نوعی بیطرفی است که بر اساس آن از محکوم کردن هر کشور یا نیرویی که غرب محور بودنِ نظم جهانی را تضعیف میکند (به جای حمایت صریح از حماس)، پرهیز میشود.
چین همچنین از «بیطرفی ضد غرب» استفاده میکند تا به یک پایگاه حمایتی پرجمعیت و مهم راهبردی دست یابد. بسیاری از کشورهای جنوب جهانی با فلسطین همدل هستند و این جنگ موضوعی است که چین میتواند با استفاده از آن حمایت کشورهای در حال توسعه را برای رهبری آنها توسط پکن به دست آورد. این امر، به نوبه خود کمک میکند تا از مواضع چین در موضوعاتی مهم مانند سین کیانگ و تایوان و نیز از دیدگاه شی در مورد حکمرانی جهانی از جمله ابتکار توسعه جهانی (GDI)، ابتکار امنیت جهانی (GSI) و ابتکار جهانی تمدن (GCI) حمایت شود.
چین همچنین به دنبال تحکیم وحدت منطقهای بوده و از جهان اسلام خواسته است که یکصدا با چین در مورد فلسطین و بر مبنای ابتکار عمل پکن برای میانجیگری در توافق دیپلماتیک بین عربستان و ایران صحبت کند.
چین با تاکید بربیطرفی و نقش خود به عنوان صدای جنوب جهانی، میخواهد جایگاه اخلاقی آمریکا را کنترل کند و بینالمللی کردن مسائل را مشروعیت ببخشد. پکن خواستار برگزاری کنفرانسی جهانی برای آغاز یک روند صلح و در نتیجه کنار زدن واشنگتن از جایگاه چندین دههای خود به عنوان داور بلامنازع این مناقشه است. هدف نهایی، تنزل جایگاه جهانی آمریکا و پیروزی در جنگ «قدرت گفتمان» با سرمایه گذاری بر همدردی با فلسطینیان در سراسر جهان است.
یک سیاست ناقص
با این حال سیاست چین، جز در کوتاه مدت، سیاستی ناقص و ناپایدار است. دولت بایدن بی قید و شرط از اسرائیل حمایت کرده اما توان دیپلماتیک آمریکا را برای جلوگیری از گسترش این مناقشه به خارج از غزه و رساندن کمک به غیرنظامیان بسیج کرده است. پاسخ متعهدانه آمریکا ممکن است باعث تقویت نقش منطقهای این کشور شود.
در همین حال، «بیطرفی ضد غرب» چین، اسرائیل را به تلافی دیپلماتیک و پیوستنش به دیگر کشورها برای محکوم کردن سیاستهای چین علیه اویغورها در سین کیانگ در سازمان ملل واداشته است.
جنگ اسرائیل و حماس هم مانند جنگ اوکراین نشان میدهد که ابهام و «بی طرفی ضد غربی» اقداماتی پیچیده هستند. برای بیطرف تلقی شدن، دیگران هم باید آن را باور کنند. به علاوه بی طرفی مانع از آن شده است که چین بتواند بر این رویدادهای خطرناک به شکلی مستقیم و در جهت منافعش تاثیر بگذارد.
چین ارتباطات اقتصادی قابل توجهی با منطقه دارد. این منافع در برابر جنگهای منطقهای و بیثباتی آسیبپذیر هستند اما رهبران چینی تنها میتوانند از راه دور شاهد رویدادها باشند. چین باید درک کند که تنش زدایی بین رقبای منطقهای لزوماً به معنای صلح نیست. داشتن قابلیتهای قدرت بزرگ یک چیز است و اقدام کردن مثل یک قدرت بزرگ چیز دیگری است.
چین خود را به ابراز مخالفت و درخواست برای برقراری صلح محدود کرده است. همسویی با روسیه ممکن است صدایش را در برقراری صلح تقویت کند. اما تا تبدیل آن به واقعیت راه زیادی در پیش است. چین باید درک کند که در این روزهای حساس، دیپلماسی کلامی آخرین چیزی است که مردم منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا می خواهند.
0 Comments