جدیدترین مطالب
تحلیلی بر اندیشههای گسترش یا زیادهطلبانه رژیم صهیونیستی در منطقه
شورای راهبردی آنلاین- گفتگو: یک کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: اسموتریچ، وزیر دارایی رژیم صهیونیستی در مصاحبهای، ادعای قدیمی صهیونیستها مبنی بر ایجاد سرزمینی از نیل تا فرات را بهعنوان برنامه آینده رژیم اسرائیل اعلام کرده و گفته است: «من به صراحت میگویم که ما خواهان یک کشور یهودی هستیم که شامل اردن، عربستان سعودی، مصر، عراق، سوریه و لبنان است!».
تحلیلی بر موضعگیری مکرون درباره توقف ارسال تسلیحات به سرزمینهای اشغالی
شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک کارشناس مسائل بینالملل گفت: موضع اخیر مکرون درباره توقف ارسال تسلیحات از فرانسه به رژیم صهیونیستی که بلافاصله از ترس فشار لابی صهیونیستها قدری تعدیل شد، با هدف بهرهبرداریهای داخلی برای امانوئل مکرون و توازن مواضع دولت فرانسه بین یهودیان و مسلمانان داخل این کشور و نیز مسیحیان لبنان است.
أحدث المقالات
تحلیلی بر اندیشههای گسترش یا زیادهطلبانه رژیم صهیونیستی در منطقه
شورای راهبردی آنلاین- گفتگو: یک کارشناس مسائل غرب آسیا گفت: اسموتریچ، وزیر دارایی رژیم صهیونیستی در مصاحبهای، ادعای قدیمی صهیونیستها مبنی بر ایجاد سرزمینی از نیل تا فرات را بهعنوان برنامه آینده رژیم اسرائیل اعلام کرده و گفته است: «من به صراحت میگویم که ما خواهان یک کشور یهودی هستیم که شامل اردن، عربستان سعودی، مصر، عراق، سوریه و لبنان است!».
تحلیلی بر موضعگیری مکرون درباره توقف ارسال تسلیحات به سرزمینهای اشغالی
شورای راهبردی آنلاین – گفتگو: یک کارشناس مسائل بینالملل گفت: موضع اخیر مکرون درباره توقف ارسال تسلیحات از فرانسه به رژیم صهیونیستی که بلافاصله از ترس فشار لابی صهیونیستها قدری تعدیل شد، با هدف بهرهبرداریهای داخلی برای امانوئل مکرون و توازن مواضع دولت فرانسه بین یهودیان و مسلمانان داخل این کشور و نیز مسیحیان لبنان است.
افول عصر امپریالیسم؛ انگیزه فزاینده کشورها و جوامع مختلف به پاسداری از فرهنگ و ارزشهای خود
مارک لئونارد، رئیس شورای روابط خارجی اروپا در تحلیلی که روی پایگاه اینترنتی این اندیشکده منتشر شد، نوشت: بحران اوکراین نشان میدهد که اتحادیه اروپا مشکل قدرت دارد. در حالی که خلاء قدرت سخت آن اخیراً در مرکز توجه قرار گرفته است، کاستیهای فلسفی و سیاسی آن نگرانی بزرگتری است. به هر حال، با توجه به سیاست موسوم به نقطه عطف سیاست خارجی آلمان، بحث عضویت فنلاند و سوئد در ناتو و حجم تعهدات اروپایی برای بازآرایی تسلیحاتی، اروپا احتمالاً بعد از آمریکا، بیشترین میزان منابع را برای تخصیص به بخش نظامی در اختیار خواهد داشت؛ اما حتی در این صورت هم این اتحادیه با مشکل قدرت نرم مواجه خواهد بود.
اروپا محل سر بر آوردن دو طرح هویتسازی است که هر دو عمیقاً برای بقیه جهان بیگانه هستند. هر کدام از این دو طرح هویتساز در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه نمود داشتند؛ جایی که امانوئل مکرون، رئیس جمهور فعلی، مارین لوپن، ملیگرای راست افراطی را در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شکست داد.
مکرون این انتخابات را به عنوان انتخابی در مورد اینکه فرانسه – و اروپا – میخواهند چه نوع تمدنی باشند، تعریف کرد. او کشورش را به عنوان تجسم نهایی فضیلت مدنی روشنگرانه تصویر نمود. برای او، پروژه اروپایی تلاشی گسترده برای فراتر رفتن از تاریخ خونین این قاره از ناسیونالیسم، امپریالیسم و نسل کشی است. اتحادیه اروپا قرار است هویت جدید اروپایی را بر اساس اصول مدنی مانند حقوق بینالملل (علیه «قدرت مشروعیتساز است»)، دموکراسی لیبرال (علیه اکثریتگرایی پوپولیستی)، حریم خصوصی (علیه «سرمایهداری تحت نظارت»)، و حقوق بشر (علیه نظام تحت نظارت) تحکیم نماید.
این پروژه دلالت بر نوع جدیدی از میهن پرستی دارد و تا اینجا مخالفت را از جانب کسانی برانگیخته است که معتقدند جهانی شدن و یکپارچگی اروپایی، ثروت، فرهنگ و موقعیت آنها را تهدید میکند. لوپن خود را به عنوان تریبون این نسخه جدید و قدیمی هویت اروپایی معرفی میکند. او با توصیف مکرون به عنوان یک عامل مرگ جهانی که فرانسه و اروپا را به سوی خودکشی فرهنگی سوق خواهد داد، مدعی است که نماینده کشاورزان و کارگران فراموش شدهای است که منافعشان به نفع نخبگان اقتصادی و پناهندگان به حاشیه رفته است.
پویایی ساختاری نظام انتخاباتی فرانسه رابطه دیالکتیکی بین این دو نسخه از هویت اروپایی را تشدید کرده است، به طوری که رقابت سنتی بین چپ میانه و راست میانه، جای خود را به رویارویی بین ملیگرایی قومی مسیحی و میهنپرستی بینالمللیگرایی مدنی داده است. اما اینگونه نیست که این وضعیت فقط خاص فرانسه باشد. شکافهای مشابهی در سراسر اروپا دیده میشود. جنبشهای «بازپس گرفتن کنترل» رأیدهندگان را علیه فضای باز و بینالمللیگرایی که زیربنای هویت جدید اروپایی است، بسیج کردهاند.
جنگ فرهنگی داخلی اروپا قدرت نرم این قاره را تحلیل برده است. اتحادیه اروپا مایل است که خود را نماینده دموکراسی بداند، با این حال بسیاری از بزرگترین دموکراسیهای جهان – برزیل، هند، اندونزی و آفریقای جنوبی – در مورد اوکراین، تمایلی به ایستادن در کنار آن ندارند. هویتهای متخاصم اروپا هر کدام به این عدم جذابیت جهانی کمک کردهاند.
مشکل راست افراطی اروپایی آشکار است. علیرغم توسل لوپن به دین و ارزشهای سنتی، بیگانههراسی، اسلامهراسی و برتری ضمنی سفیدپوستان، بخش بزرگی از جمعیت جهان، به ویژه 1.9 میلیارد مسلمان جهان را از این خط فکری بیگانه کرده است. شگفتآورتر این است که تلاشهای بینالمللیگرایان مانند مکرون برای توسعه هویت مدنی گاهی اوقات جذابیت اروپا را در بسیاری از نقاط جهان کاهش داده است. نسخه او از اروپا برپایه برابری جنسیتی، حقوق اقلیتها و اقدامات زیستمحیطی حمایت میکند، اما همچنین به طور فزایندهای مایل است قدرت حاکمیتی را تابع الزامات بازارها و اصول و نهادهای فراملی کند.
این اولویتهای جدید طبیعتاً متهم به اتخاذ رویکرد ریاکارانه است. بسیاری از کشورهای اروپایی که در جریان بحران پناهجویان سوری در سال 2015 درهای خود را به روی آنها بستند، اکنون استقبال گرم و بیپایانی از پناهندگان بلوند و چشمآبی که از اوکراین فرار میکنند، انجام میدهند. همانطور که بسیاری از شرکتکنندگان در مجمع امسال دوحه خاطرنشان کردند، تعهد غرب به اصل حاکمیت در اوکراین پس از سالها گشتزنی پهپادهای غربی در آسمانهای پاکستان و افغانستان تا حدودی پوچ است. آیا اینها همان کشورهایی نبودند که مرزهای بینالمللی را در کوزوو تغییر دادند، معمر قذافی را در لیبی سرنگون و به عراق حمله کردند؟ علاوه بر این، اروپا پس از قرنها تجاوز به اقصی نقاط سیاره زمین، اکنون تصمیم گرفته است خود را به عنوان قهرمان کاهش تغییرات اقلیمی و حفاظت از محیط زیست معرفی کند؟
بدتر از همه روشی است که اروپاییها تمایل دارند از آن طریق تجارب خود را جهانی کنند و اغلب تصور میکنند آنچه برای آنها مناسب است برای دیگران نیز مناسب است (برای نمونه، مدل گسترش اتحادیه اروپا کشورهای دیگر را ملزم میکند یک کتاب قوانین 80 هزار صفحهای را تصویب کنند). به دلایل مختلف تاریخی، اکثر جوامع اروپایی تعادلی بین دموکراسی اکثریتی، حقوق اقلیتها و مالکیت خصوصی را پذیرفته اند و ما اکنون این بسته اصول را به عنوان مفروض در نظر میگیریم؛ اما همانطور که بهار عربی نشان داد، مردم در مناطق دیگر جهان ممکن است حق رای را بدون احساس نیاز به یک بسته کامل انتخاب کنند. کسانی که علیه رژیمهای خودکامه قیام کردند به دنبال رهایی خود بودند، نه تقلید از غرب.
به نظر میرسد که جهان از عصر امپریالیسم به دوران استعمارزدایی در حال حرکت است. در اولی، موفقیت مدل اقتصادی سرمایهداری و فناوریهای ارتباطی جدید به گسترش ایدهها و ارزشهای غربی در سراسر جهان کمک کرد، اما اکنون، کشورها و جوامع به طور فزایندهای میخواهند ارزشها و فرهنگ خود را پاس بدارند.
این تغییر پارادایم پیامدهای عمیقی برای همه، به ویژه برای اروپا دارد. قدرتهایی که میخواهند پیشرفت کنند، باید ایده «دوستدار استقلال حاکمیت» قدرت نرم را بپذیرند. در صورت عدم موفقیت، ما اروپاییها همیشه متهم به استفاده از هنجارها و استانداردهای خود برای دفاع از امتیازات سفیدپوستان خواهیم بود. ما همچنان با پروژه جدید استعمارزدایی مخالف خواهیم بود و در نتیجه با بسیاری از جامعه بینالملل فاصله خواهیم داشت.
0 Comments