شورای راهبردی آنلاین – رصد: جو بایدن پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر وعده خود برای تعامل با متحدان آمریکا، بهویژه برای مقابله با ظهور فزاینده چین، تأکید کرده است. وی در نطق آغاز به کار خود نیز قول «تقویت ائتلافها» را داده و انتظارات را بیشازپیش بالا برده است.
وبسایت اندیشکده بریتانیایی چتم هاوس در یادداشتی نوشت: ساز موافق از هر دو طرف آتلانتیک ظاهراً ماه عسلی را نوید میدهد که در آن، اتحادیه اروپا و آمریکا، برخلاف مرزهای بسته بینالمللی و مبارزه انفرادی برای تأمین تجهیزات پزشکی لازم برای مقابله با همهگیری کرونا ویروس و رکود اقتصادی ناشی از آن، صلح و همکاری را محور اقدام جمعی خود قرار خواهند داد. واشنگتن و پایتختهای اروپا در خصوص دشواری راه پیش رو تردیدی ندارند و هر دو طرف بر زمینههای مشترک تأکید کردهاند.
بااینحال، به نظر میرسد که تنها چند هفته پس از انتخاب بایدن، آرامش ناشی از بازگشت فوری آمریکا به همکاری و گفتگو با اقدام غیرمنتظره اتحادیه اروپا به سر رسیده است. اتحادیه اروپا بهطور غیرمنتظرهای از توافق سطح بالا (توافق جامع سرمایهگذاری) با چین خبر داده و بسیاری را در دولت آمریکا مات و مبهوت ساخته است. درست چند روز قبل از اعلام این توافق، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، از شرکای اروپایی آمریکا درخواست کرده بود ابتدا در مورد نگرانیهای مشترک در خصوص رفتارهای اقتصادی چین به مشورت بپردازند، اما این درخواست شنیده نشد.
این توافق، دسترسی شرکتهای اروپایی به بازار چین، توجه به آزادی سرمایهگذاری، حذف محدودیتهای کمی، مقررات جلوگیری از انتقال اجباری فناوری و ضوابط جدید در خصوص رفتار شرکتهای دولتی چینی را در برمیگیرد.
این توافق که باعجله در روزهای پایانی ریاست آلمان بر اتحادیه اروپا منعقد شده است، با مخالفت بخشهای متعدد اروپا مواجه خواهد بود. میزان وابستگی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به چین متفاوت است بهطوریکه بسیاری از آنها روابط فراآتلانتیک را ترجیح میدهند، اما نیروهای سیاسی قابلتوجهی نیز روابط با چین را ترجیح میدهند و تعهدات اتحادیه اروپا در حقوق بشر و حقوق کارگر را زیر سؤال بردهاند.
ازلحاظ حقوقی، این توافق به خاطر مخالفتها احتمالاً هرگز عملی نخواهد شد، اما به لحاظ سیاسی اهمیت چشمگیری دارد و بیانگر دو مسئله است: دوراهی پیش روی اروپا در تلاش برای تعریف نقش بینالمللی فعال برای خود و چالش بازسازی ائتلافهای آمریکا که بهواسطه برگزیت و ریاست جمهوری چهارساله دونالد ترامپ دچار چنددستگی شده است.
انتخاب دشوار
سیاستهای مغایر با تعاملگرایی دولت ترامپ اتحادیه اروپا را به انتخاب گزینههای سخت در برابر چین سوق داد. بروکسل نگران از ماهیت سرمایهگذاری چین توأم با دیپلماسی «گرگ مبارز» تهاجمی شی جین پینگ، به دنبال راهی برای دوری از رویارویی چین-آمریکا بود که دولت ترامپ در سطح جنگ تعرفهای آغاز کرده بود.
سیاستمداران اروپا توافق با چین را چنین توجیه کردهاند که برای جلوگیری از تاکتیکهای «تفرقه بینداز و حکومت کن» که پکن با موفقیت در اروپا دنبال میکرد و برای دسترسی هرچه بهتر شرکتهای اروپایی به بازار چین، اتخاذ یک موضع مشترک با منافع مشترک در میان اعضای این اتحادیه ضروری بود.
بااینحال، از منظر روابط فراآتلانتیک، این انتخاب اتحادیه اروپا صرفاً یک زمانبندی نامناسب نیست. بروکسل در صورت مشورت با واشنگتن، میتوانست از شرایط بهتری برای مذاکره برخوردار باشد؛ اما اتحادیه اروپا با انعقاد این توافق خواسته است پیشدستی و از فشار آمریکا بر این اتحادیه جلوگیری کند.
گذشته از این تعبیر و تفسیرها، واضح است که این توافق بیانگر رویکرد اتحادیه اروپا در روابط با چین و مسیری است که این اتحادیه در آینده دنبال خواهد کرد. سال 2019، اتحادیه اروپا چین را شریکی برای همکاری، رقیبی اقتصادی و حریفی سیستماتیک ترسیم کرده و به دنبال رویکردی عملگرایانه و انعطافپذیر بر اساس منافع و ارزشهای این اتحادیه بوده است. دولت ترامپ و برگزیت دو عاملی بود که اتحادیه اروپا را به مسیر تلاش راهبردی در راستای منافع خویش یعنی تجارت و سرمایهگذاری سوق داد. در یک فضای بینالمللی که ابزار اقتصادی و مالی برای دستاوردهای سیاست خارجی مورداستفاده قرار میگیرد و روابط تجاری به سلاحی علیه شرکا تبدیل میشود (چیزی که ترامپ بدان مبادرت میکرد و انگلیس با رأی به خروج از اتحادیه اروپا انجام داد)، اتحادیه اروپا نیز به خود آمده و ابزار اقتصادی خود را یک دارایی سیاسی در نظر گرفت.
آزمون آینده
به نظر میرسد که ژئوپلیتیک اتحادیه اروپا با تأیید اولویت اقتصاد، تظاهر به حفظ ارزشهای خود را کنار گذاشته است. این پارادوکس، توانایی اتحادیه اروپا در ایجاد شراکت با دموکراسیهای نوظهور در مناطق دیگر جهان را تحتالشعاع قرار داده و قدرت نرم یا نفوذ این اتحادیه را محدود خواهد کرد.
اواسط 2019، اتحادیه اروپا دستور کار راهبردی جدیدی منتشر کرد که از بلندپروازی آن در استفاده از «نفوذ خود برای رهبری فعالیتها در برابر چالشهای جهانی» حکایت میکرد. در این خصوص، همهگیری کرونا ویروس اولین تست لیتموس برای این اتحادیه محسوب میشود. این در حالی است که رفتار فعلی غرب در تأمین واکسن، به قول رئیس سازمان بهداشت جهانی، «شکست اخلاقی فاجعه باری» است که صرفاً به طولانی شدن این همهگیری میانجامد.
و در آخر اینکه، برنامه تأمین جهانی واکسن (کواکس) نیازمند اراده و اقدام سیاسی است و دولت بایدن هم میخواهد بدان بپیوندد. این برنامه، برای نفوذ در نیمکره جنوبی جهان تعیینکننده بوده و میتواند مسیر (شرق یا غرب) بسیاری از کشورها را در آینده شکل دهد.
0 Comments