جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
راهبرد نظامی آمریکا در افغانستان
مایکل هانلون در یادداشتی که وبسایت اندیشکده بروکینگز آمریکا آن را منتشر کرد؛ نوشت: مارک اسپر، وزیر دفاع آمریکا، اخیراً اعلام کرده است که تعداد نیروهای آمریکا در افغانستان تا پایان نوامبر به کمتر از 5 هزار نفر کاهش خواهد یافت. اگر اتفاقی در حوزه سیاست افغانستان روی ندهد، این رقم برای آینده قابل پیشبینی مطلوب است. حتی دولت بعدی آمریکا ممکن است شعار «5 هزار برای 5 سال» اتخاذ کند تا تعهد خود به این مأموریت ناامیدکننده را نشان داده و از هدر رفتن انرژی رئیسجمهور و کنگره آمریکا در بررسی دائمی سیاست افغانستان اجتناب کند.
استقرار 5 هزار نیرو در افغانستان نسبت به سطح فعلی 7 هزار یا تقریباً 10 هزار در دوران اوباما، کاهش قابلتوجهی محسوب میشود. این تعداد بسیار کمتر از 100 هزار نیروی آمریکایی در حمله به افغانستان به فرماندهی ژنرال دیوید پترائوس و سپس ژنرال جان الن در سال 12-2011 است. این تعداد نیرو، بیشباهت به تعداد نیروهای آمریکایی مستقر در پایگاههای منطقهای نظیر عراق، قطر، کویت، بحرین و جیبوتی نیست.
بسیاری احتمالاً انتقاد خواهند کرد که با این سیاست، «جنگهای بیپایان» ادامه خواهد یافت؛ اما مأموریتی با هدف آموزش افغانها و انجام عملیات ضد تروریستی با هزینه سالانه تا 15 میلیارد دلار و 10 تا 20 کشته با دهههای قبل قابلمقایسه نیست که سالانه بیش از 500 کشته و بالغبر 100 میلیارد دلار برای آمریکا هزینه داشت. همچنین، این گزینه بهتر از آن است که نیروهای آمریکا را بهطور کامل از افغانستان تخلیه کرد و خطر حملات افراطگرایان پنهانشده در هند و کشمیر را بپذیریم.
گفتگوهای صلح بین طالبان و دولت رئیسجمهور اشرف غنی، با نمایندگی فراگیر جامعه مدنی و سیاسی افغانستان، احتمالاً روزی به این نتیجه میرسد که به جنگ پایان داده و امکان خروج کامل نیروهای آمریکا را فراهم سازد. این هدفی ارزشمند است و برای دستیابی به آن گامهای کوچکی برداشتهشده است. جلسه «لویه جرگه» مشورتی افغانستان، اشرف غنی را به آزادی آخرین گروه زندانیان طالبان قادر ساخت که طبق توافق 29 فوریه آمریکا- طالبان قرار بود امسال آزاد شوند. اکنون گفتگوهای واقعی صلح احتمالاً آغاز خواهند شد. بااینحال، برای رسیدن به هر نوع توافق، با توجه به طرفین این گفتگوها، راه طولانی در پیش است؛ هر دو طرف معتقدند که زمان به نفع آنها بوده و مشروعیت با آنهاست. همچنین، دیدگاه آنها در خصوص ادغام نیروهای امنیتی و نحوه تقسیم قدرت و آینده کشور بسیار متفاوت است. آمریکا نباید با ناسازگاری احتمالی طالبان در این گفتگوهای صلح کنار بیاید. چنین امری اشتباه بوده و پاکستان را برای بهرهبرداری از شرایط جدید طالبان وسوسه خواهد کرد.
برخی معتقدند که میتوان از تروریسم در افغانستان و پیرامون آن بدون توافق صلح و بدون حضور نظامی میدانی آمریکا، جلوگیری کرد، حتی اگر خروج آمریکا به جنگ داخلی تمامعیار و یا پیروزی طالبان منجر شود. طبق گفته آنها، حضور القاعده یا داعش در خاک افغانستان را میتوان با حملات دوربرد یا حمله از کشتیهای مستقر در اقیانوس هند مدیریت کرد. بر اساس استدلال آنها، گروههایی از قبیل القاعده و داعش در آینده افغانستان منافعی نداشته و بنابراین تمایلی به ایجاد پایگاه در افغانستان نخواهند داشت؛ اما چنین استدلالی تاریخ و بهطورکلی، قدرت جغرافیایی جنبشهای افراطی جهانی را نادیده میگیرد.
قبل از 2014 کمتر کسی فکر میکرد که خلافت داعش در عراق و سوریه شکل بگیرد اما ناگهان شکل گرفت. همچنین، این استدلالها از چگونگی دستیابی به اطلاعات ضد تروریستی آگاهی کافی ندارند که معمولاً از طریق همکاری با شرکا بر روی زمین حاصل میشود. همچنین، این استدلالها به دوری و ناهمواری جغرافیایی هند و کشمیر واقف نیستند.
آمریکا با برخورداری از 5000 نیرو (و تعدادی غیرنظامی و پیمانکار) در افغانستان، میتواند سه پایگاه هوایی عمده و کانونهایی برای عملیات اطلاعاتی، قدرت هوایی و نیروی ویژه را حفظ کند؛ ازجمله در بگرام در مرکز این کشور و نزدیک کابل، نزدیک قندهار در جنوب و شاید اطراف خوست یا جلالآباد در شرق. همچنین، آمریکا میتواند در کابل آموزش و مشاوره نظامی را ادامه دهد تا برای انجام جنگ علیه افراطگرایی به ارتش و پلیس افغانستان کمک کند.
علیرغم شکستها و هزینههای گزاف، مأموریت افغانستان یک مأموریت کاملاً شکستخورده نیست. در حال حاضر، دولت افغانستان همه شهرهای بزرگ و متوسط را در کنترل خود دارد. علاوه بر این، آمریکا بار دیگر موردحمله گروهی قرار نگرفته است که حمله خود را از داخل مرزهای افغانستان طراحی و سازماندهی کرده باشد. اینها دستاوردهایی هستند که حفظ آنها حتی به قیمت هزینه برای خزانهداری آمریکا، صرف انرژی سیاسی و تلفات جانی تا حد معقول، ارزشمند است.
0 Comments