جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
اروپای پساکرونا؛ ایجاد شکافهای شمالی – جنوبی و شرقی – غربی در اتحادیه اروپا
تیموتی گارتن اش در یادداشتی که شورای روابط خارجی اروپا آن را منتشر کرد، نوشت: با توجه به اینکه آمریکا، بزرگترین دموکراسی جهان و چین، به عنوان بزرگترین دولت اقتدارگرای جهان، یکدیگر را در شیوع ویروس کرونا متهم میکنند، پرسیدن این سوال از اروپاییها جالب خواهد بود که از نظر آنها کدام نظام در مبارزه با همهگیری بهتر عمل میکند.
این دو یافته متناقض، اما تکاندهنده نشان میدهد که خروج از یک وضعیت فوقالعاده پزشکی و مواجه شدن با پیامدهای اقتصادی و سیاسی متعاقب این همهگیری چقدر خطرناک است. این لحظه تاریخی چه تاثیری برای اروپا و جهان در پی خواهد داشت؟ این لحظه تاریخی ممکن است ما را به بهترین یا بدترین دوره سوق دهد. تا این اواخر، پیشنهاد «درآمد پایه همگانی» غالبا دست نیافتنی و آرمانگرایانه به نظر میرسید. با این حال، در طول قرنطینه مقابله با همهگیری، بسیاری از کشورهای توسعهیافته، برای بخش بزرگی از جمعیت (مسلما نه برای همه) چیزی شبیه به آن را اجرا کردند. وزیر اقتصاد اسپانیا اظهار کرد که «حداقل درآمد ضروری» ممکن است در نظام این کشور به یک ابزار دائمی تبدیل شود. بنابراین به نظر میرسد که زمان درآمد پایه همگانی یا نسخهای از آن فرا رسیده است.
یکی از مولفههای احتمالی این است که در آینده، بشر یکی از بزرگترین بحرانهای پس از جنگ جهانی دوم را به بزرگترین فرصت تبدیل کند. ما باید به حل و فصل نابرابری فزاینده (هم اقتصادی و هم فرهنگی) بپردازیم که شالودههای لیبرال دموکراسیهای تثبیت شده نظیر آمریکا و انگلیس را به تحلیل میبرد. ما در طول تعطیلات، راهی متفاوت آموخته و یاد گرفتیم که از خانه و بدون مسافرتهای غیرضروری کار کنیم. آسمان صاف و هوای پاک را ارج نهادیم و برای حل تغییرات اقلیمی و کیفیت زندگی جدیتر شدیم. ما پس از رفع خطر پزشکی، زحمات بخش سلامت را فراموش نمیکنیم و همزمان میدانیم که تهدیدات جهانی نظیر این ویروس و تغییرات اقلیمی مستلزم همکاری بینالمللی بیشتری است.
رویای فوق ممکن است یک کابوس نیز باشد. احتمال دارد که دوره پساکرونا به دوره بازسازی دموکراتیک اجتماعی و لیبرال پس از 1945 شبیه نباشد و مثل دوره پس از جنگ جهانی اول باشد. احساسات ملیگرایانه که در دونالد ترامپ و شی جین پینگ مشهود است، ممکن است تشدید شود. این سیاست «به گدایی انداختن همسایه»، رکود پساکروناویروس را به رکودی بزرگ تبدیل خواهد کرد و نابرابری به جای اینکه کاهش یابد، هم بین جوامع و هم بین کشورها، افزایش خواهد یافت.
در اروپا، کشورهای شمالی ثروتمند نظیر آلمان و هلند لزومی به همبستگی با اقتصاد آسیب دیده اعضای جنوبی منطقه یورو احساس نمیکنند. به جای آن، این کشورها محدودیت کمکها را با بحران اتحادیه اروپا توجیه میکنند تا منابع دولتی را به صنایع کلیدی خود تزریق کنند. از این رو، شکاف بین کشورهای شمالی و جنوبی منطقه یورو تشدید میشود. در عرض چند سال، پوپولیستی نظیر ماتئو سالوینی، یا کسی بدتر از آن (چنین احتمالی هست) در ایتالیا به قدرت میرسد و همه بدبختیهای این کشور را به فقدان همبستگی در اروپای شمالی نسبت میدهد – بدهی دولتی این کشور اکنون به 160 درصد تولید ناخالص داخلی آن بالغ میشود.
از سوی دیگر، در نیمه شرقی این قاره، مجارستان همچنان یک کشور دیکتاتوری است که در آن، قدرت اضطراری موقت ویکتور اوربان بهطور مشکوکی دائمی میشود. لهستان نیز دنبالهرو مجارستان شده است. اتحادیه اروپا دیگر جامعه دموکراسیها نیست و در راستای دو محور شمال-جنوب و شرق-غرب شکاف برداشته و به تدریج تضعیف و تجزیه میشود. این کشورهای عضو اتحادیه اروپا (اگر به عهده خودشان گذاشته شود) قادر به تامین شغل کافی، امنیت اجتماعی و آینده پایدار برای جوانان خود نخواهند بود و این جوانان، همان طور که ذکر شد، راه حل را در دیکتاتوری دنبال میکنند. گرایش اروپا به آمریکا کمتر و به چین بیشتر شده است.
با فرا رسیدن سال 2030، احتمالا ما دارای این جهنم یا آن بهشت نخواهیم بود، بلکه نسخهای از برزخ انسانی معمولی خواهیم داشت. با این حال، نزدیکی ما به بهشت یا جهنم کاملا به خودمان، یعنی به آمریکاییها، چینیها، روسیها، هندیها و… بستگی دارد؛ اما این امر در اروپا به اروپاییها وابسته است. در نظرسنجی مذکور، سقوط دیوار برلین سازندهترین و برگزیت بدترین لحظه تاریخی اروپا ذکر شده است، اما شاید لحظه تاریخی کرونا ویروس حاضر هر دوی آنها را تحت الشعاع قرار دهد.
0 Comments