جدیدترین مطالب

أحدث المقالات

آمریکا بازنده فاز اول توافق تجاری با چین

جفری گرتز در یادداشتی که وب سایت اندیشکده بروکینگز آن را منتشر کرد؛ نوشت: تلاش ترامپ برای تغییر رفتار چین با همان محدودیتهایی مواجه است که دولت قبلی آمریکا با آنها مواجه بود. با این حال، شواهد چندانی از یک راهبرد بلندمدت به چشم نمیخورد. در دو دهه منتهی به انتخاب ترامپ، روسای جمهور آمریکا در تعامل با چین از یک رویکرد دو حزبی مشابهی پیروی میکردند. آمریکا از همکاری اقتصادی با چین استقبال کرده و معتقد بود که این امر برای آمریکا دستاوردهای واقعی اقتصادی خواهد داشت و در نهایت چین را به سوی اقتصاد بازار محور سوق خواهد داد.
هنگامی که اقدامات چین باب میل آمریکا نبود، آمریکا برای تغییر رفتار چین، دو اهرم اصلی در اختیار داشت. نخست، اقدامات متقابل دیپلماتیک نظیر تکرار گفتگوهای اقتصادی و راهبردی و دوم، شکایت علیه چین در سازمان تجارت جهانی.
تا انتخابات 2016، کاستیهای این رویکرد آمریکا آشکار شد. اگرچه سیاست تعاملی آمریکا برای مصرفکنندگان و برخی شرکتهای آمریکایی منافع قابل توجهی داشت اما کارگران آمریکا در این دستاورد همیشه شریک نبودند. همچنین، اهرمهای سیاسی که دولت آمریکا برای تغییر رفتار چین به آنها متکی بود، کاربردشان محدود شده بود. دیگر این توصیههای آمریکا برای چین متقاعد کننده نبود که سیاستهای بازار محور در حقیقت در راستای منافع خود چین هم است. همچنین، ابزار سیاستمداران آمریکا برای فشار بر چین یا توافق با آن، محدود شده بود.
اگرچه چین در نهایت از قوانین سازمان تجارت جهانی پیروی کرده است اما پیگرد انحراف چین از این قوانین، از طریق پارامترهای قوانین تجارت جهانی همواره به بازی «موش را بکش» شبیه بوده است. چین با حذف یک مانع تجاری یا یارانه موافقت میکند اما تا زمانی که مدل اقتصادی کلی این کشور بر سیاست صنعتی ریشه دار و راهبرد بلندمدت واردات محصولات پیشرفته متکی است، پیگیری اصلاحات تجاری به صورت موردی سودی نخواهد داشت.
به همین دلیل، وعده ترامپ به اصلاح اساسی سیاست [آمریکا در قبال] چین مورد استقبال مخاطبان صاحب قدرت در واشنگتن قرار گرفت. مسلما لزوم بازنگری در سیاست مربوط به چین، تنها وعده انتخاباتی ترامپ بود که سیاستمداران هر دو حزب شدیدا از آن حمایت میکردند.
با این حال، درخواست «سختگیری» بر چین نمیتواند جایگزین یک راهبرد واقعی باشد. از ابتدا، سیاست ترامپ در قبال چین به واسطه عدم توانایی در حل و فصل اساسی تنش ها، بینتیجه بوده است. آیا «سختگیری» به معنای فشار بر چین است تا اقتصاد خود را آزاد سازد و وابستگی متقابل اقتصادی آمریکا – چین افزایش یابد؟ این امر ممکن است تغییر در تاکتیکهای رویکردهای قبلی آمریکا باشد، اما هدف نهایی محسوب نمیشود.
همچنین، آیا «سختگیری» بر چین به معنای جدایی برخی ابعاد یکپارچه اقتصاد چین و آمریکاست؟ دولت ترامپ پیامهای متناقضی میدهد بهطوریکه گاهی به دسترسی هرچه بیشتر شرکتهای آمریکایی به بازار چین اصرار میورزد و گاهی هم دستور خروج شرکتهای آمریکایی از چین را صادر میکند. ترامپ در مورد تعرفهها به تفاهم رسیده است اما ظاهرا هیچ راهبرد روشنی برای توجیه این تفاهم ندارد.
فاز اول توافق تجاری کمکی به سردرگمی دولت ترامپ نکرده است. بخش اصلی این توافق عبارت است از اینکه چین حدود 200 میلیارد دلار از آمریکا کالا و خدمات خریداری خواهد کرد. در عوض، آمریکا برخی از تعرفههای جدید را که ترامپ قبلا وضع کرده است، معلق خواهد ساخت. با این حال، این تجدید نظر در مدیریت تجارت، سرانجام باعث افزایش اهرمهای چین در برابر آمریکا خواهد شد. تا زمانی که صادرات آمریکا به تمایل سیاستمداران چین وابسته باشد، احتمال تغییر تمایل سیاستمداران چین، به عنوان تهدیدی پنهان همواره بر روابط تجاری آمریکا-چین سایه خواهد انداخت.
از همه مهمتر، این توافق به هیچ یک از اصلاحات ساختاری سیاست صنعتی برنامه «ساخت چین 2025»، و نفوذ دولت در اقتصاد، دست نیافته است که سیاستمداران آمریکا به دنبال آن بوده اند. تجارب قبلی نشان میدهد که خواستههای دیپلماتیک آمریکا و محدودیتهای تجاری سازمان تجارت جهانی، هیچکدام چین را به کنار گذاشتن این جنبههای اصلی مدل اقتصادی خویش سوق نخواهد داد. همچنین، فاز اول توافق نیز حاکی از آن است که تعرفههای تهاجمی هم قادر به این کار نیست.
دولت ترامپ همچنان اصرار میورزد که این مسائل دشوار در فاز دوم توافق حل و فصل خواهند شد اما این امر بعید به نظر میرسد زیرا سیاستمداران آمریکا هر تاکتیکی اتخاذ کنند، توانایی شان در تغییر رفتار چین محدود است. واشنگتن نیازمند راهبردی است که با چین همانگونه که هست برخورد کند نه آنگونه که واشنگتن از آن انتظار دارد. با این وجود، از اجرای چنین برنامهای در دولت ترامپ شواهد چندانی به چشم نمیخورد.
در عین حال که «جنگ تجاری» چین-آمریکا فروکش میکند، «جنگ فن آوری» در کانون توجه قرار میگیرد و واشنگتن برای جلوگیری از کنترل هواوی بر شبکههای 5 جی جهان، اقدامات
مبتکرانه و تهاجمی بیشتری طراحی میکند.
یکبار دیگر، پاسخ آمریکا به چین، متناقض و بیهدف بوده و با عقب نشینی شرکتهای آمریکایی و متحدان غربی مواجه شده است. رویکرد آمریکا از نظر راهبردی، سردرگم است، اما باید اولویت اصلی برنده انتخابات آینده باشد.
0 Comments