شورای راهبردی آنلاین – رصد: هدف واقعی واشنگتن از معامله قرن، تسهیل اشتیاق اسرائیل به بلعیدن میزان حداکثری از زمینهای فلسطینیها با اسکان تعداد حداقل مردم فلسطین در سرزمین فلسطین است.
زها حسن در مطلبی که بنیاد کارنگی آن را منتشر ساخت، نوشت: طرح ترامپ به دنبال تثبیت برتری مردمی بر مردم دیگر است. در جهانی که ملیگرایی قومی روبه تزاید است، طرح ترامپ به نام «معامله قرن» به «شرم قرن» تبدیل خواهد شد.
هر فردی که به سیاست دونالد ترامپ در خصوص اسرائیل در سه سال گذشته توجه میکند، از محتوای برنامه دولتش برای فلسطین موسوم به معامله قرن متعجب نمیشود. با این حال بسیاری در شوک بهسر میبرند.
نقشه برشخوردهِ منطقه فلسطین بین دریای مدیترانه و رود اردن به شکل پنیر سوئیسی نشان از درونبوم ساختن آن برای فلسطینیها است که به شکل جالبی شبیه بانتوستان[1] زمان آپارتاید در آفریقای جنوبی است.
زمین های پیشنهادی برای واگذاری به فلسطینیان نزدیک منطقه دفن زباله های هسته ای؟!
در حقیقت نقشه درونبوم برای فلسطین به سادگی بازتاب وضعیت تلخ موجود است، همانگونه که امروز در کرانه باختری شرایط اینگونه است. واگذاری بخش دیگری از سرزمین اشغالی به فلسطینیها برای ایجاد درونبومی دیگر در نگاه اول ممکن است سخاوتمندانه به نظر آید، اما اینگونه نیست چراکه این نواحی در بالای منطقهای قرار دارد که زبالههای هستهای در آنجا دفن میشود.
در راستای تصاحب حداکثری و غصب سرزمین فلسطینیها، دو طرف در کاخ سفید برای رونمایی از برنامه به اصطلاح معامله قرن حضور داشتند: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و بنی گانتس، رهبر مخالفان دولت.
نیازی به حضور هیچ یک از فلسطینیها در این مراسم نبود، چراکه برنامه به اصطلاح معامله قرن در عمل یادداشت تفاهمی بین آمریکا و اسرائیل است برای اینکه به چه میزان سرزمین فلسطین را به خود ضمیمه سازند.
برنامه ترامپ جلوی اشتهای اسرائیل را برای تصاحب سرزمینهای بیشتری از فلسطینیها نمیگیرد. این امر به این دلیل است که قبل از اینکه فلسطینیها حتی بتوانند امیدوار به داشتن دولت خاص خود باشند، باید اعلام کنند که فلسطین اشغالی بزرگ در چارچوب برنامه ترامپ یک کشور یهودی است.
زمانی که فلسطینیها مرزهای گسترشیافته فلسطین اشغالی را شناسایی کنند، اعلامیه یادشده را صادر کنند و دیگر معیارهای غیرقابل دستیابی، ازجمله خاتمه دادن به تمامی مقاومت در برابر ظلم و ستم اسرائیلیها را تامین کنند در آن صورت میتوانند مذاکرات را آغاز کنند. فقط در آن صورت آمریکا از تعیین سرزمین برای دولت فلسطینی آینده حمایت خواهد کرد.
صرفنظر از اینکه فلسطینیها برنامه ترامپ را میپذیرند یا نه، اینک اسرائیل حمایت آمریکا را برای منضم ساختن بخش اعظم کرانه باختری به خود دارد، همراه با این وعده که آمریکا دستاندازی و اشغال آن نواحی توسط اسرائیل را شناسایی سیاسی خواهد کرد. از این رو، راهی برای فهم برنامه ترامپ یا پی بردن به نقشه مفهومی پیوستشده وجود ندارد، مگر اینکه این برنامه را آپارتاید بنامیم که توسط آمریکا طراحی و تایید شده است.
واکنش بزدلانه جامعه بین المللی به طرح معامله قرن
تاکنون واکنش جامعه بینالمللی بزدلانه بوده است. اتحادیه اروپا و همینطور برخی کشورهای عربی حمایت خود را از راه حل تشکیل دو دولت مورد تاکید قرار دادند. دمکراتها انتقادیتر ظاهر شدهاند و برنامه ترامپ برای سرزمینهای اشغالی را تلاشی برای تاثیرگذاری بر انتخابات برشمردهاند.
وضعیت سرزمینهای اشغالی بیانگر آن است که هیچکس به مشکل اصلی توجهی نمیکند. آنچه توافق سازش بین فلسطین و اسرائیل را به توهمی تبدیل ساخته است، فقدان تعامل فعالانه آمریکا با هر دو طرف یا عدم مذاکرات دوجانبه کافی نیست. هرگز توافق صلحی وجود نداشته است، چرا که اسرائیل با حمایت آمریکا مایل به پرداختن به ریشه منازعه نیست.
گستاخی رژیم صهیونیستی به خاطر بی توجهی در دهه های اخیر به ریشه منازعه یعنی جابه جایی اجباری و آواره سازی انبوه فلسطینیان
ریشه منازعه به جابجایی اجباری و آوارهسازی انبوه فلسطینیها و غصب سرزمین آنها بر میگردد که از سال 1949 آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. شکست آمریکا برای مجبور ساختن اسرائیل جهت پذیرش مسئولیت فلسطینیهای آوارهشده و پایان دادن به بیدولت ماندن فلسطینیها، اسرائیل را برای استمرار استعمارگری فعلی بیپروا و گستاخ ساخته است.
به انقیاد درآوردن فلسطینیها و نادیده گرفتن حقوق و انسانیت آنها با دولت ترامپ آغاز نشد. پارامترهای برنامه سازش بیل کلینتون بیتفاوتی مشابهی را به تصویر کشید، وقتی که وی از فلسطینیها خواست بخشهایی از بیتالمقدس را به اشغالگران بدهند و دست از انتظار خود برای بازگشت فلسطینیهای آواره به سرزمین اصلی و مادریشان بکشند.
همینطور، جرج دبلیو بوش دغدغهای برای حقوق فلسطینیها نداشت، وقتی که به شکل مکتوب به آریل شارون تضمین داد که آمریکا از اسرائیل انتظار ندارد به طور کامل از سرزمینهای اشغالی عقبنشینی کند. بوش تغییرات جمعیتی ناشی از شهرکسازی را قبول نکرد و اعلام داشت که همه آوارگان فلسطینی باید در سرزمین تحت اداره دولت فلسطینی و نه در سرزمین مادری و تاریخیشان اسکان داده شوند.
اوباما پا از این فراتر گذاشت، وقتی که اعلام داشت همه میدانند صلح پایدار شامل دو دولت برای دو مردم خواهد بود: اسرائیل برای یهودیها و دولت فلسطین برای فلسطینیها.
دولت اوباما فکر میکرد با حمایت از چنین پارامتری، اسرائیل متقاعد میشود و دست از توسعه اشغالگری و شهرکسازی میکشد، اما در عمل عکس این امر اتفاق افتاد و شهرکسازی در هشت سال ریاست جمهوری اوباما سرعت گرفت.
چنین شرایطی همراه با فضایی که در دولت ترامپ ایجاد شد، چراغ سبزی به کِنِست داد تا در جولای 2018، شبهقانونی وضع کند که به یهودیها تضمین دهد از حق انحصاری برای تعیین سرنوشت در هر کجایی از سرزمینهای اشغالی که اسرائیل تصمیم بگیرد، برخوردار هستند.
با این وضعیت، طرح ترامپ مستلزم آن است که فلسطینیها اول اسرائیل را به عنوان یک دولت یهودی شناسایی کنند، حتی قبل از اینکه آمریکا به فکر تعیین سرزمینی برای دولت آتی فلسطین باشد. این امر نه تنها شیوهای برای پایان دادن به ادعاهای بازگشت آوارگان فلسطینی است، بلکه مشروعیت بخشیدن به غصب سرزمین فلسطینیها توسط یهودیها نیز میباشد. به علاوه، این امر گشودن مسیری برای آوارهسازی شهروندان فلسطینی مقیم سرزمینهای اشغالی در آینده نیز هست. طرح ترامپ اشاره به امکان واگذاری جوامعی در سرزمینهای اشغالی به دولت آتی فلسطین دارد که دارای تراکم جمعیتی بالایی است.
[1] – بانتوستان منطقهای بود که طبق سیاست آپارتاید برای ساکنان سیاهپوست آفریقای جنوبی در نظر گرفته شده بود.
0 Comments