جدیدترین مطالب
اشتباه محاسبات در روابط با همسایگان را جدی بگیریم
أحدث المقالات
بیاعتمادی متقابل و راهبرد آمریکا و چین در قبال یکدیگر
رابرت دی. بلکویل در مطلبی که شورای روابط خارجی آمریکا منتشر ساخت، نوشت: سرخوردگی آمریکا نسبت به چین افزایش یافته است. تغییری در نگرش آمریکا نسبت به چین بروز کرده و آن تغییر این است که از دید واشنگتن، چین در خارج از مرزهایش تهاجمیتر شده است.
واشنگتن پنج دهه برتری داشته و در تلاش است این برتری را حفظ کند و پکن با الهام از زوال بینالمللی آمریکا، با اجرای راهبرد کلان به دنبال کسب برتری است.
واشنگتن باید بپذیرد که در آینده قابل پیشبینی و با توجه به ابعاد چشمگیر ظهور قدرت چین، آمریکا دیگر گزینهای برای برتری گسترده در آسیا ندارد.
نه آمریکا نه چین مفاهیمی تدوین نکردهاند که چگونه در نظامهای منطقهای و جهانی اقدام کنند که هیچ کشوری برتری نداشته باشد. اگر این دو کشور به شکل احمقانه به دنبال کسب برتری در منطقه هند و اقیانوسیه باشند و منافع حیاتی طرف مقابل را در نظر نگیرند، مسیر برای تقابل مستمر باز بوده و شاید شدت یابد و به درگیری نظامی منتهی شود.
حتی اگر اهداف دو کشور چین و آمریکا همچون مصالحه بر سر موضوعات کماهمیتتر، حصول فهم گسترده بر سر اینکه منافع حیاتی هر یک کدام است، حل مشکلات تجاری فعلی، جلوگیری از شعارهای دو دولت علیه یکدیگر، گسترش همکاری در زمینه حکمرانی جهانی و پرهیز از سیاست تغییر رژیم در کلام و در عمل محقق شود، باز هم هر یک، طرف دیگر را دشمن قلمداد خواهد کرد.
دو کشور چین و آمریکا دارای تاریخ، فرهنگ سیاسی و ارزشها، منافع ملی حیاتی، اهداف سیاست خارجی بلندمدت و دیدگاه داخلی و نظم جهانی متفاوتی هستند. بهعلاوه، هر دو کشور به دنبال کسب برتری در آسیا هستند و بعید است طرفین بهزودی به تعادل پایدار و باثبات در آسیا و در جهان دست یابند. بلکه برعکس، مناسبات واشنگتن – پکن در دهههای پیشرو شکننده باقیمانده و متأثر از اشتباه محاسباتی خواهد بود.
راهبرد کلان چین در قبال آمریکا
هیچ کشوری در تاریخ جهان به میزان سرعت چین با سطح دسترسی منطقهای و جهانی ظهور و پیشرفت نداشته است. ظهور قدرت چین خیرهکننده بوده است. به گفته نخستوزیر سنگاپور، جابجایی توازن جهانی توسط چین به میزانی است که جهان باید موازنه جدیدی پیدا کند. نمیتوانیم ادعا کنیم که چین یک بازیگر بزرگ است، بلکه بزرگترین کنشگر در تاریخ جهان است. در چنین بستری چین به دنبال مؤلفههای ذیل است:
- جایگزین آمریکا شدن بهعنوان قدرت برتر در آسیا.
- تضعیف و نهایتاً فروپاشی نظام اتحاد آمریکایی در آسیا
- تضعیف اعتماد کشورهای آسیایی به اعتبار و قدرت آمریکا
- استفاده از قدرت اقتصادی برای نزدیک ساختن کشورهای آسیایی به اولویتهای ژئوپلیتیکی خود
- افزایش ظرفیت و قدرت نظامی خود برای تقویت بازدارندگی در برابر مداخله نظامی آمریکا در منطقه
- ایجاد تردید در الگوی سیاسی، اقتصادی و مدنی آمریکا
راهبرد کلان آمریکا در قبال چین
استراتژی آمریکا در قبال چین همانند راهبرد واشنگتن در قبال مسکو، جلوگیری از ظهور یک رقیب جهانی است. چین از یک جامعه فقیر به دومین اقتصاد جهان تبدیل شده است. حتی به باور گلدمن ساچ چین به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شده است. این کشور همانند آمریکا ماهواره به فضا پرتاب میکند. فرهنگ آنها قدمت چهار هزار ساله دارد و با جمعیت بالای یک میلیارد نفر دارای استعدادهای زیادی هستند. هدف چین این است که به بزرگترین قدرت دنیا تبدیل شود.
دولتهای متوالی در واشنگتن صحبت از مشارکت راهبردی با چین میکنند و راهبرد تعامل و مهار را در قبال این کشور دنبال میکنند و نیات چین را بهدرستی درک نکردهاند. فهم نادرست آمریکا از اهداف چین در دو دهه گذشته، یکی از سه اشتباه مخرب سیاست خارجی آمریکا از زمان پایان جنگ جهانی دوم است. دو اشتباه دیگر لشکرکشی آمریکا به ویتنام (1965) و عراق (2003) بوده است. با توجه پیامدهای راهبردی خطرناک ظهور قدرت چین، ناکامی طولانیمدت سیاست آمریکا در قبال این کشور میتواند به بزرگترین نقصان سیاست خارجی آمریکا در هفت دهه گذشته تبدیل شود.
از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، آمریکا وارد مرحله چهارم از مناسباتش با چین شده است. در مرحله اول، تصمیم مائو تسه تونگ برای ورود به جنگ با آمریکا در سال 1950 در کره بود که موجب یک دوره طولانی از دشمنی میان طرفین شد. مرحله دوم شاهد برقراری مناسبات در دوره ریچارد نیکسون برای مهار بهتر تهدید شوروی سابق و نیز کمک به پایان شرافتمندانه جنگ ویتنام بود. در مرحله سوم واشنگتن به دنبال ترغیب چین برای پیوستن به جامعه بینالمللی بود. در حال حاضر در مرحله چهارم آمریکا به دنبال هضم مؤلفههای تهاجمی نمایش قدرت چین و انجام اقدامات آغازین برای رسیدگی به این امر است.
ترامپ در بیانیههای عمومی خود به چالشهای بیشمار ظهور قدرت چین برای آمریکا اشاره میکند. دولت ترامپ دیدگاه انتقادی نسبت به چین دارد، اما فاقد راهبرد کلان و جامع و نیز فاقد برنامه کاری منسجم برای اجرای چنین راهبردی است. ترامپ بهشخصه در مهمترین بخش از کار تغییر مسیر داده و مجدداً به موضوع چین و شی جین پینگ و نیز توئیتهای منفی مستمر خود در خصوص رهبری چین بازگشت.
چنانچه آمریکا اقدامات منسجم و گامهای درست برمیداشت، مناسبات چین و آمریکا به روابط خصمانه تبدیل نمیشد. تلاشهای آمریکا برای ادغام چین در نظم بینالمللی لیبرال موجب بروز تهدیدهای جدید علیه آمریکا شد. رهبران آمریکا و متحدان این کشور در آسیا نیازمند یک راهبرد بزرگ جدید در قبال چین هستند تا جلوی موقعیت و نفوذ روبهزوال آمریکا در آسیا را بگیرند، میان متحدان واشنگتن و چین موازنه ایجاد کنند و دیالوگ راهبردی با پکن برقرار نمایند.
با توجه به واقعیات دنیای جهانیشده امروز، استراتژی جدید آمریکا در قبال چین نباید بر پایه سیاست مهار همانند سیاست مهار شوروی سابق تدوین شود. آمریکا در راهبرد جدید باید تلاش همهجانبهای برای محدودسازی خطرات توسعه سیاسی، اقتصادی، فناورانه و نظامی چین به عمل آورد. توسعه سیاسی، اقتصادی، فناورانه و نظامی چین تهدیدی برای منافع منطقهای و جهانی آمریکا به شمار میرود.
0 Comments