جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
دستور ترامپ برای ترور سردار سلیمانی
ارتکاب جنایت جنگی و آشفتگی در سیاست خارجی آمریکا
جاناتان استیونسون در مقالهای که بر روی وب سایت موسسه بینالمللی مطالعات راهبردی (IISS) منتشر شد، نوشت: ترور سردار قاسم سلیمانی و چهار تن دیگر در بغداد منطق راهبردی چندانی برای آمریکا نداشت. از برخی جهات مهمترین موضوع در خصوص این ترور این است که شکست سیاستگذاری خارجی آمریکا به تصویر میکشد.
دونالد ترامپ مستقیماً دستور این حمله را داد و به خودش زحمت نداد با مقامات کنگره دراینباره مشورت کند. انگیزه فوری ترامپ، مانند دیگر دستورات نظامی او، احتمالاً شوکه کردن مخاطب داخلی لیبرال، تداعی حس قدرت برای خودش و تأکید بر قدرت اجرایی با رفتن سراغ کانالهای عادی تصمیمگیری بود.
در روند تصمیمگیری شورای امنیت ملی بین سازمانی که کارکنان شورای امنیت ملی باید بر آن نظارت داشته باشد، چنین نگرانیهایی مطرح و تشریح شده و موردبحث قرار گرفته و اجماعی در رابطه بااطلاع دادن اقدامات رئیسجمهور حاصلشده است. به نظر نمیرسد که در اینجا چنین روندی طی شده باشد.
پنتاگون خیلی راحت ادعا کرد که به سلیمانی حمله شد زیرا سپاه پاسداران در حال طراحی حملاتی به اهداف آمریکایی در منطقه بود؛ اما اگر یک روند بین سازمانی مناسب طی میشد احتمالاً جامعه اطلاعاتی اشاره میکرد که «گردن زدن» ابزاری غیرقابل اتکا برای بازدارندگی بهویژه وقتی است که سازمان مربوطه سپاه پاسداران است که بخش جداییناپذیر از دولتی مستعد با عمق قابلتوجهی از استعداد فرماندهی است.
بهعلاوه ممکن بود وزارت امور خارجه اشاره کند که سردار سلیمانی شخصیتی قدرتمند و محترم است و وقتی هدف، چنین مقام عالیرتبه و ارزشمندی باشد، هممیهنان او احتمالاً هدف گرفتن او را ترور آشکار در نظر خواهند گرفت. وزارت امور خارجه احتمالاً تأکید میکرد که ترور، کاسوس بلی (اعلانجنگ) آشکار یا تحریک به جنگ محسوب میشود.
وزارت دادگستری استدلال کرده است که کشتن هدفمند با ترور که از مدتها قبل با دستور اجرایی تجویزشده، متمایز است؛ دیگر آژانسهای دولتی ممکن بود بگویند که استنباط مهم است و احتمالاً پاسخ رهبر ایران را به این حمله مهلک پیشبینی میکردند: «با رفتن او به حول و قوهی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهی دیشب آلودند.»
شورای امنیت ملی بدون تردید از جامعه اطلاعاتی ارزیابی مفصل پاسخهای احتمالی ایران را درخواست میکرد. تحلیلگران بر اجتنابناپذیر بودن حملات مهلک علیه آمریکاییها و منافع آمریکا تأکید میکردند.
یک شورای امنیت ملی کارآمد حتماً میپرسید: آیا این حمله باسیاست خارجی کلی دولت تناسب دارد؟
وزارت امور خارجه تأکید میکرد که هدف اصلی سیاست دولت در قبال ایران ازجمله خروج از برجام متوقف کردن فعالیتهای منطقهای ایران است و سازمان اطلاعات مرکزی میگفت که از سر راه برداشتن این سردار میانهروهای ایرانی را از هرگونه راه گریز برای رسیدن به یک مصالحه محروم میکند؛ بنابراین به این نتیجه میرسید که ترور یک قهرمان ملی امیدها را برای اینکه رویکرد «فشار حداکثری» ترامپ ایرانیها را به مذاکره دوباره درباره توافق هستهای وادار کند، به باد خواهد داد.
اگر یک مقام عالیرتبه برجسته در وزارت امور خارجه بود -قبلاً تعدادشان زیاد بود اما حالا بسیار اندک شده است- ممکن بود این تصویر راهبردی بزرگ را به تصویر بکشد که نقش اصلی ترامپ در سیاست خارجی آمریکا این بوده است که توجهات را دوباره بر رقابت قدرت بزرگ جلب کند.
یک مقام رازدار هم احتمالاً اشاره میکرد که عملیات نظامی احساسی میتواند تلاشی منفعت طلبانه برای انحراف توجهات از استیضاح و نیز نمونهای از انگ حکومت مستبد خودشیفته باشد که مجلس نمایندگان با آن رئیسجمهور را استیضاح میکند.
به نظر میرسد که در این جریان هیچیک از این نکات با دقت بررسی نشد و این نشاندهنده عملکرد ناقص و وخیم شدن روند امنیت ملی در دولت ترامپ است. ترور سردار سلیمانی خارج از یک بافت سیاسی منسجم و فاقد تعمق کافی درباره پیامدهای راهبردی کوتاه یا بلندمدت آن بود. اقدام ترامپ یک اقدام محاسبهشده برای مدفون کردن مشکلات سیاسی داخلی او بود. علت دقیق آن اقدام هر چه که باشد، خود اقدام غیرقابلبازگشت است و پیامدهایی جدی به دنبال خواهد داشت. دقیقاً به همین دلیل این کار نیازمند شور و مشورتی نظاممند بود که بهوضوح انجام نشد.
0 Comments