شورای راهبردی آنلاین – رصد: سیاست دولت ترامپ در خاورمیانه و بهویژه در قبال ایران دچار «مرگ مغزی» شده است. دولت ترامپ دارای هیچ راهبرد واقعی یا اهداف مشخص و برنامهای منسجم برای دستیابی به اهداف خود نیست. آمریکا تنها دارای یک نیروی نظامی سخت فاقد اهداف مشخص در دست یک رئیسجمهور دمدمیمزاج است.
استفان والت در یادداشتی که اندیشکده بلفر آن را منتشر کرد؛ نوشت: پس از قریب به 3 سال، رئیسجمهور دونالد ترامپ خطر جنگ با ایران را افزایش داده، ایران را به ازسرگیری تدریجی برنامه هستهای وادار کرده، عراق را به درخواست خروج آمریکا تحریک کرده، اعتبار و منطق آمریکا را زیر سؤال برده و متحدان اروپایی آمریکا را نگران کرده است. دولت ترامپ ترور مقامات خارجی را ابزار مشروع سیاست خارجی قلمداد میکند.
متأسفانه، این کوتهنظری آمریکا به خاورمیانه محدود نمیشود. دولت ترامپ چین را تنها رقیب احتمالی آمریکا در دهههای آینده میداند؛ اما جلوگیری از نفوذ و قدرت چین باید کمترین خطر و هزینه را برای آمریکا داشته باشد و آمریکا باید تا جای ممکن کشورهای بیشتری را با خود همراه سازد تا از دستیابی چین به موقعیت برتر در فنآوریهای تعیینکننده مانند محاسبات کوانتومی و هوش مصنوعی جلوگیری کند. بااینحال، ترامپ همکاری آسیا – پاسیفیک را کنار گذاشت و بهجای همراهی با قدرتهای اقتصادی مهم، بیشتر آنها را به جنگ تجاری تهدید کرده و خود بهتنهایی به مقابله تجاری با چین مبادرت کرده است.
بهطور خلاصه، اگرچه دولت ترامپ به چالش چین بهعنوان مهمترین دستور کار سیاست خارجی آمریکا واقف بوده است، اما سیاستهایی را دنبال کرده که حداکثر مزایا را برای چین به ارمغان آورده است.
ترامپ رویکرد واقعی خود را با کره شمالی نیز به نمایش گذاشت. ابتدا کره شمالی را با «آتش و خشم» تهدید کرد و سپس در اولین دیدار خود با کیم جونگ اون، گول وعدههای توخالی کیم را خورد. درنتیجه، هیچ موفقیتی در روابط آمریکا با کره شمالی به دست نیامد، بهطوریکه برنامه هستهای کره ادامه یافت و موجب بیاعتمادی به منطق آمریکا شد. از سوی دیگر، ترامپ سه سال گذشته را به توهین و تحقیر متحدان اصلی اروپایی آمریکا سپری کرده و آنها را به خروج آمریکا از ناتو تهدید کرده است.
اخیراً، ترامپ بهجای بازگشت به رویکرد توازن قوا در خاورمیانه (که آمریکا از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد بهطور موفقیتآمیز اتخاذ کرده بود) به کشورهای وابسته و ثروتمند منطقه و مشاوران جنگطلب امکان داده است تا وی را به پرتگاه جنگ با ایران بکشانند.
باوجود بحرانهایی که آمریکا تاکنون در سیاست خارجی با آن مواجه بوده، اما بیشتر هزینههای ناشی از سیاست خارجی خود را به دوش دیگران گذاشته و از طرف دیگر، شهروندان آمریکایی توجه زیادی به سیاستهای دولتشان در آنسوی مرزها ندارند و همین موضوع باعث شده تا سیاستگذاران آمریکایی تحتفشار کمتری برای توجیه و توضیح دستاوردها و یا شکستهای خود در سیاست خارجی برای شهروندان باشند.
جالب است که امروز موقعیت برتر قابلتوجه آمریکا بخشی از مشکل محسوب میشود. ازآنجاییکه آمریکا بسیار قدرتمند، ثروتمند و دارای امنیت است، پیامدهای اقدامات خود را غالباً درک نمیکند و هیچ رقیب هموزنی وجود ندارد که از اشتباهات آمریکا فوراً بهرهبرداری کند. به همین خاطر مردم امریکا به اقدامات دولت در خارج از این کشور و رویدادهای خارج چندان توجهی نشان نمیدهند. آمریکاییها همواره خود را الگوی دیگران قلمداد کرده و پیروزی در جنگ جهانی دوم مایه تقویت این اعتقاد شده است که آمریکا همان فرمول جادویی برای موفقیت در جهان معاصر است.
ویژگیهای اصلی نظام دموکراتیک آمریکا نیز ارائه و اجرای یک سیاست امنیت ملی و سیاست خارجی منسجم را دشوار کرده است، بهویژه که هیچ خطری برای تمرکز روی آن وجود نداشته و نظم و انضباط در سیاست خارجی را تحمیل نمیکند. وقتی عمده مردم بیتفاوت هستند، فرایند سیاسی نیز توسط لابیهای داخلی و خارجی و نقش محوری پول تعیین میشود.
نهادهای مسئول ارائه و اجرای سیاست خارجی، معمولاً از تجارب گذشته یاد میگیرند؛ اما امروزه در تشکیلات سیاست خارجی آمریکا مسئولیتپذیری چندانی مشاهده نمیشود. ایدههای نادرست علیرغم اثبات مکرر نادرستی آنها درگذشته، در حال اجرا هستند و افراد دارای ایده صحیح در حاشیه ماندهاند. اکنون در واشنگتنپست، نیویورکتایمز و والاستریت ژورنال، نویسندههای حامی جنگ عراق زیاد شدهاند اما تصویر کسانی که بهدرستی این جنگ را یک فاجعه پیشبینی کرده بودند، به چشم نمیخورد.
نتایج اقدامات آمریکا واقعاً اهمیتی ندارد. تنها چیزی که برای رهبران آمریکا مهم است، نحوه نمایش این اقدامات در تلویزیون و توییتر و یا حوزههای انتخابیهای است که مردم آن بهجای آگاهی و رهبری شایسته، بیشتر به سرگرمی علاقهمند هستند.
اگرچه آمریکا بهواسطه قدرت ممکن است بتواند برای مدتی این مسیر را طی کند، اما ادامه این مسیر برای آمریکا برای همیشه ممکن نخواهد بود و به از دست رفتن فرصتها منجر خواهد شد.
0 Comments