جدیدترین مطالب
عوامل موثر در تصمیم روسیه برای مداخله نظامی در سوریه
ساموئل چاراپ، الینا تریگر و ادوارد گیست در مطلبی که اندیشکده رند آن را منتشر ساخت، نوشتند: در این چارچوب، طرح این پرسش مهم است که آیا روسیه بار دیگر میتواند با مداخله نظامی در نواحی دور، آمریکا را غافلگیر نماید. موفقیت روسیه در جنگ سوریه پاسخ به این پرسش را ضروری میسازد، چراکه چنین موفقیتی میتواند مداخلات در جاهای دیگر را محتمل سازد.
مولفههای اولیه
زمانبندی تصمیم روسیه برای حضور نظامی در سوریه جهت فهم تصمیمگیری در مسکو بسیار مهم است. حمایت روسیه از دولت سوریه در جنگ داخلی این کشور به آغاز درگیری در سال 2011، برمیگردد، اما تصمیم به حضور در سوریه و استفاده از نیروی نظامی در بهار 2015، اتخاذ شد.
در می 2015، دولت اسلامی عراق و شامات شهر پالمیرا در سوریه را به تصرف درآورد و همزمان ائتلاف نیمبندی از گروههای افراطی جبههالنصره حمله به دولت سوریه را در شمال غرب این کشور آغاز کردند. این قبیل حملات از دید مقامات روسیه خوشیمن نبود.
حضور نظامی گسترده روسیه در سوریه بخشی از برنامههای اولیه روسیه نبود، چراکه همواره بر راهحلهای سیاسی و پرهیز از اقدام نظامی مستقیم تاکید داشت. اما با وخیمشدن وضعیت سوریه و ضرورت مقابله با گروههای افراطی، مقامات کرملین را مجاب به حضور نظامی در سوریه کرد، چراکه تسلط گروههای افراطی بر خاک سوریه به منزله پیروزی تروریسم فراملی و افزایش خطر تروریستی برای روسیه و تهدید امنیت ملی این کشور بوده و همچنین مشروعیتبخشی به سیاست غرب در زمینه تغییر نظام بود. از اینرو، این امر خطراتی را برای کشورهای پیرامونی روسیه ایجاد میکرد.
تهدیدات تروریستی
تسلط گروههای افراطی و تروریستی بر سوریه پیامدهای فاجعهباری برای امنیت منطقه و جهان بجای میگذاشت. کرملین درگیری سوریه را نبردی بین گروههای افراطی و یک دولت قانونی قلمداد میکرد. بعلاوه، مسکو بر این باور بود که تحولات سوریه شبیه تحولات لیبی است که رژیم قذافی با حمایت نظامی غرب سرنگون شد و نتیجه آن هرج و مرج و گسترش داعش بود. بعلاوه، روسیه اعتقاد داشت تسلط گروههای افراطی سنی بر سوریه محدود به مرزهای این کشور نخواهد بود.
والری گراسیموف، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح روسیه در خصوص دلایل حضور کشورش در سوریه چنین گفت: کمک به دولت قانونی سوریه توسط ما و ایران که با درخواست رسمی انجام شده، برای مقابله با گروههای افراطی بوده و اگر چنین اقدامی صورت نمیگرفت جهان شاهد استمرار گسترش گروههای تروریستی و سرریز شدن این گروههای خطرناک به کشورهای همسایه بود. بعلاوه، این گروهها دست به عملیات در منطقه قفقاز، آسیای مرکزی و ولگا میزدند و ناچار بودیم در سرزمین خودمان با آنها مبارزه کنیم.
گفتههای رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح روسیه بیانگر این امر است که مسکو ارتباط مستقیمی بین موفقیت گروههای افراطی و تروریستی در سوریه و تهدید تروریسم داخلی قائل بود.
روسیه منزلگاه بزرگترین جمعیت مسلمان بومی در اروپا است و حدود 16 میلیون نفر از جمعیت این کشور (معادل 11 تا 12 درصد از جمعیت روسیه) را مسلمانان بومی تشکیل میدهند. بعلاوه، روسیه با کشورهایی با اکثریت مسلمان در قفقاز و آسیای مرکزی هممرز است. روسیه دو جنگ برای شکست شورشیان اسلامگرای چچن انجام داده و با حملات تروریستی دهشتناکی، ازجمله در مسکو مواجه شدهاست. افراطیون روسیه ارتباطات طولانیمدت با گروههای سلفی و وهابی در خاورمیانه داشته و شورشیان چچن حمایت مستقیم از واحدهایی در خلیج فارس دریافت کردهاند.
ظهور داعش در سوریه و عراق برداشتهای روسیه از تهدید را برجسته ساخت. اعلام تشکیل خلافت توسط داعش دقیقاً نسخه مذهبی افراطیای بود که با اهداف اعلامشده از سوی برخی از جمعیت مسلمان ناراضی روسیه و کشورهای همسایه شباهت داشت. بعلاوه، هزاران نفر از جنگجویان روسزبان از روسیه و آسیای مرکزی و قفقاز به داعش یا دیگر گروههای جهادی پیوستند. پیروزی این قبیل گروههای افراطی و الهامبخشی بالقوه این امر برای مسلمانان روسیه یا بازگشت این جنگجویان قطعاً در تصمیم کرملین برای حضور در سوریه تاثیر زیادی داشت.
بعلاوه، برخی از مقامات روسیه نگران بودند که میدان نبرد سوریه افراطیون مسلمان روسیه را به شبکههای تروریستی بینالمللی متصل ساخته و آنها را با افراطیون دیگر بخشهای جمهوریهای شوروی سابق و فراتر از آن مرتبط میسازد که دیدگاههای ضدروسی دارند. از اینرو، پوتین به ضرورت دستیابی به ابتکار و مبارزه و نابودی تروریستها در سرزمینی تاکید کرد که این گروههای تروریستی به تصرف خود درآوردهاند نه اینکه منتظر مبارزه با آنها در خاک خود بود.
تغییر نظام؛ خطری برای روسیه
سقوط دولت قانونی سوریه توسط گروههای جهادی و افراطی تحت حمایت آمریکا و متحدانش پیامدهایی برای مسکو داشت. این امر رویه تغییر نظام را مشروعیت میبخشید که روسیه آن را تهدید مستقیم علیه امنیت ملی خود قلمداد میکند. بعلاوه، مقامات کرملین وضعیت سوریه را آخرین قسمت از تلاشهای طولانیمدت غرب برای سرنگونی دولتهایی میدیدند که از دستورات غرب پیروی نمیکردند. سرنگونی قذافی توسط ناتو، اشغال عراق توسط آمریکا، سرنگونی طالبان در افغانستان و بمباران صربستان توسط ناتو ازجمله موارد مد نظر کرملین میباشد.
کرملین همچنین انقلابهای رنگی در بسیاری از جمهوریهای شوروی سابق و بهار عربی را ابزارهایی برای پیشبرد اهداف آمریکا بدون استفاده از نیروی نظامی میدانست. روسیه این الگو از مداخلات غرب را تهدید اساسی علیه امنیت ملیاش قلمداد میکرد. از نظر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه تغییر نظام با حمایت غرب منبع اولیه بیثباتی در نظام بینالملل بودهاست.
پوتین در این خصوص چنین گفت: ” تحمیل کردن خواست سیاسی خود به دولتهای دیگر دقیقاً نتیجه عکس خواهد داد: تشدید درگیری به جای حل وفصل آن، نه تنها به ایجاد دولت مستقل و با ثبات منجر نمی شود بلکه، گسترش فزاینده هرج و مرج را به همراه خواهد داشت. بعلاوه، آنهایی که قصد داشتند دولتهای به زعم خود نامطلوب را سرنگون سازند، مسئول تبدیل کشورهای خاورمیانه به منطقه ناامنی هستند که این ناامنی کل نظام بینالملل را تهدید میکند”.
از سوی دیگر کرملین متقاعد شدهاست که غرب، بهویژه آمریکا از تاکتیکهای مشابه برای تضعیف (اگر نه سرنگونی) دولت روسیه و متحدانش در منطقه یا هم تضعیف و هم سرنگونی استفاده خواهد کرد. از اینرو، مسکو سیاست مقابله با تغییر نظام در سوریه را به عنوان دفاع پیشدستانه از دولت خود برگزیده است. روسیه میخواست مانع از موفقیت تاکتیکی شود که در نهایت میتوانست از این تاکتیک علیه دولت خودش مورد استفاده قرار گیرد.
از دید روسیه تلاشهای غرب برای سرنگون ساختن دولتهای غیردوست در جریان مداخله ناتو در لیبی در اکتبر سال 2011، به اوج خودش رسید. در مارس 2011، روسیه قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل برای حفاظت از جمعیت غیرنظامی لیبی را وتو نکرد. اما بسیاری در مسکو خشمگین شدند وقتی که از قطعنامه یادشده برای توجیه حمله به لیبی استفاده شد و در مقابل چشمان مسکو، ناتو نیروهای قذافی را بمباران کرد و پشتیبانی اساسی از شورشیان برای سرنگونی دولت قذافی به عمل آورد. این قسمت از تحولات مسکو را متقاعد ساخت که مداخله بشردوستانه به سادگی پوششی برای تغییر نظام بود. از اینرو، روسیه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره سوریه را وتو کرد. روسیه همراه با چین سه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه دولت سوریه را وتو کرد. نماینده دائم روسیه در سازمان ملل متحد در ارتباط با قطعنامههای یادشده چنین گفت: اگر این قطعنامهها مورد تصویب قرار میگرفت، مدل لیبی در سوریه تکرار میشد. به این دلیل ما موضع سختی در قبال این قطعنامهها اتخاذ کرده و آنها را در سه نوبت وتو کردیم.
برای پرهیز از آنچه که پوتین آن را سناریوی لیبی خواندهاست، جلوگیری از سرنگونی دولت مستقر و قانونی سوریه توسط گروههای شورشی با حمایت غرب یکی دیگر از اهداف مهم روسیه برای حضور در این کشور بودهاست.
وتوی قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد برای شکست گروههای شورشی و افراطی در سوریه کافی نبود و مسکو جنگجویان افراطی را گروههای نیابتی آمریکا و متحدانش در منطقه قلمداد میکرد. از اینرو در چنین شرایطی حضور نظامی روسیه در سوریه برای مقابله با تاکتیک تغییر نظام به امری ضروری تبدیل شد.
مولفه کلیدی دیگر در تصمیم روسیه برای حضور در سوریه در سال 2015، بیثمر بودن راهحل سیاسی و دیپلماتیک براساس شرایط مطلوب و مد نظر مسکو بود. اساساً تلاشهای صلحطلبانه سازمان ملل متحد متوقف شده و به بنبست رسیده بود. بعلاوه، روسیه دیپلماسی فعالی را در ماههای قبل از حضور نظامی در سوریه اتخاذ و چندین نشست در سطح معاون وزیر، وزیر و رئیس جمهور برگزار کرد. هیچ یک از تلاشهای سیاسی بیشمار نتیجه ملموسی نداشت و اوضاع سوریه روبه وخامت گذاشت.
تابستان 2015، تصمیمگیرندگان در مسکو به این باور رسیدند که دیپلماسی مورد آزمایش قرار گرفت و شکست خورد و ابزارهای غیرنظامی دیگر جایی در حل و فصل درگیری سوریه نداشت. در چنین شرایطی روسیه تصمیم به حضور در سوریه گرفت.
مولفههای ثانویه
الف) مزیت ژئوپلتیکی
تصمیم کرملین به حضور در سوریه تاحدودی ناشی از مزیتهای ژئوپلتیکی بود که رهبران روسیه باور داشتند که نتیجهبخش است. متعاقب الحاق شبهجزیره کریمه و جنگ در شرق اکراین، غرب تحریمهای دیپلماتیک و اقتصادی علیه روسیه وضع کرد. حضور در سوریه اهرم فشار روسیه علیه غرب را افزایش داد و روسیه به جایگاه اصلیاش در سیاست بینالملل بازگشت.
ب) مشروعیت بینالمللی
مسکو بطور مستمر از مداخلات غرب انتقاد کرده که این قبیل مداخلات مشروع نبوده و دستورالعمل سازمان ملل متحد یا دعوت دولت میزبان را ندارد که به عنوان نمونه میتوان به حمله آمریکا و غرب به عراق و کوزوو در این خصوص اشاره کرد. از اینرو، حضور روسیه در سوریه به دعوت رسمی یک دولت عضو سازمان ملل متحد انجام گرفت. همانطور که وزیر امور خارجه روسیه بکرات اعلام داشته عملیات واشنگتن در سوریه غیرمشروع است. مهمتر اینکه دعوت رسمی دولت سوریه از روسیه و نیز ایران، موضع مسکو را در خصوص مقابله با سیاست غرب برای تغییر نظام و حضور نظامی در سوریه تقویت کرد. مسکو برای حمایت و پشتیبانی از دولت مستقر و قانونی سوریه و اعمال حق حاکمیتی این دولت بر سرزمینش وارد این کشور شدهاست.
مولفههای نظامی
مولفههای نظامی زیادی در تصمیم روسیه به حضور در سوریه نقش داشت. در این چارچوب میتوان به هفت مولفه نظامی، ازجمله دسترسی هوایی به میدان نبرد، اجازه استفاده از بنادر و پایگاههای هوایی، امکان همکاری با نیروی زمینی کشور دوست، سابقه تاریخی ارتباطات دفاعی با سوریه، دسترسی آسان دریایی و منابع اطلاعاتی زمینی اشاره کرد. این مولفهها اتخاذ تصمیم به حضور در سوریه و حمایت از یک دولت قانونی را تسهیل کرد.
نتیجهگیری
روسیه قبل از اتخاذ تصمیم به حضور در سوریه جهت حمایت از دولت قانونی این کشور، همه ابزارهای سیاسی، دیپلماتیک و مسالمتآمیز را برای حل و فصل بحران سوریه بکار بست. از اینرو، حضور این کشور در سوریه یک شبه اتفاق نیفتاد و مسیر معمول را طی نمودهاست.
روسیه تلاش کردهاست حضور خود را در سوریه مشروعیت بینالمللی ببخشد و دعوت دولت قانونی سوریه از این کشور مشروعیت حضورش را تقویت کرده و موانع قانونی در این مسیر مشاهده نگردیدهاست.
بطورکلی حضور نظامی روسیه در سوریه از سال 2015، نتیجه مجموعهای از شرایط فوقالعاده بود و اینکه سناریوی غربی برای سرنگون ساختن دولت قانونی در کشورهای غیردوست مشروعیت بینالمللی پیدا نکند.
0 Comments