جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
برجام و کاهش اهمیت خاورمیانه برای واشنگتن
اندرو گاثورپ در یادداشتی که بر روی وبسایت موسسه امور بینالملل استرالیا قرار گرفت، نوشت: ماجراهای اخیر در خاورمیانه از ماه مه سال گذشته و زمانی آغاز شده بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد کشورش از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج میشود. ترامپ بدون اشاره به هیچ مدرکی دال بر قصور تهران در رعایت هدف این معامله اعلام کرد که آمریکا دیگر خود را ملزم به رعایت برجام نمیداند. در عوض سیاست «فشار حداکثری» برای واداشتن ایران به دادن امتیازات بیشتر به واشنگتن آغاز شد. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا در یک سخنرانی فهرستی از 12 خواسته را مطرح کرد.
مقابلهبهمثل ایران کمی بعدازآن آغاز شد. تهران اعلام کرد که دیگر خود را ملزم به رعایت این معامله نمیداند و غنیسازی اورانیوم خود را تقویت و سیاستهای منطقهای خود را پیگیری کرد. آمریکا در پاسخ هیچ کاری نکرد. ترامپ حتی حمله برنامهریزیشده به ایران را دقایقی قبل از انجام آن لغو کرد.
چه چیزی باعث این انفعال از طرف رئیسجمهوری شد که تهدید کرده بود دشمنانش را با آتش و خشم بهطور کامل از بین میبرد؟ دو توضیح برای این پرسش وجود دارد که یکی مختص ترامپ است و دیگری به تحولات بزرگتری در سیاست خارجی آمریکا اشاره دارد که احتمالا بعد از دولت او هم ادامه خواهد داشت.
تصمیم ترامپ به خروج از معامله با ایران نتیجه دو عاملی بود که بخش عمده سیاست خارجی او را شکل داده است. اول، اعتماد فوقالعاده او به استعدادهای خودش بهعنوان یک «معاملهگر» و دوم، تمایل او به تهییج پایگاه اجتماعیاش بود.
از مدتها قبل اعتقاد راسخ راستگراها این بود که برجام نشانگر صرفنظر کردن از منافع آمریکا و متحدانش بوده است. حتی درحالیکه تشخیص اکثریت جامعه راهبردی آمریکا این بود که توافقی هرچند محدود دستکم حرکت ایران بهسوی برنامه هستهای را کند کرده است اما بسیاری از سیاستمداران محافظهکار فقط تسلیم کامل ایران را خواستار بودند. برای رئیسجمهوری که مشتاق است تمامی اقدامات سلف خود را انکار کند و قدرت معاملهگری خودش را به نمایش بگذارد، خروج از این معامله اجتنابناپذیر بود.
شاید چیزی که باعث تعجب بیشتر است این باشد که ترامپ از خروج برجام تاکنون، از کشیده شدن به چرخه تشدید تنشها خودداری کرده است. او و آنهایی که تحسینش کردهاند اصلاً نمیدانند چطور سیاست فشار حداکثری را به یک توافق جدید تبدیل کنند و ظاهراً تمایل کمی به انجام این کاردارند. ترامپ همانطور که قبلاً بهوضوح گفته بود، قصد ندارد برای افزایش فشار از نیروی نظامی استفاده کند. ظاهراً برنامه ترامپ این است که برنامهای نداشته باشد و بگذارد وقایع به هرجایی که میخواهند کشیده شوند.
وقتی به این مسیر نگاه کنیم، روشن میشود که ترامپ مانند سیاستمداران انگلیسی حامی خروج در همهپرسی برگزیت، یک توافق بینالمللی را بدون داشتن ایدهای واقعگرایانه درباره اینکه چه چیزی میتواند جایگزین آن شود، از هم درید. و توانایی او برای این کار در رابطه با ایران حقیقتی عمیقتر را در خصوص جایگاه خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا آشکار میکند: خاورمیانه دیگر مانند گذشته اهمیت ندارد.
سیاست خارجی مدرن آمریکا در خاورمیانه مبتنی بر این ایده بوده است که جریان آزاد نفت از این منطقه از منافع حیاتی امنیت ملی آمریکا است. از زمانی که جیمی کارتر در سال 1980 گفت که آمریکا با هرگونه تلاش یک قدرت برای استیلا بر خاورمیانه بهطور نظامی مقاومت خواهد کرد، این حقیقت اساسی نقش بزرگی در سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه داشته است. حتی منشأ جنگ با تروریسم، گلایههای اسامه بنلادن از حضور سربازان آمریکایی در خاورمیانه است؛ سربازانی که در درجه اول اگر زیر ماسههای اعراب چیزی جز ماسه نبود در آنجا حضور نداشتند.
اما در دهه گذشته از اهمیت این نفت برای واشنگتن کاسته شده است. در سال 2018 آمریکا بیشتر از هر کشور دیگری در جهان نفت تولید کرد؛ آمریکا 18 درصد تولید جهانی را در مقابل 12 درصد تولید عربستان، 11 درصد تولید روسیه و پنج درصد تولید کانادا داشت. درنتیجه واردات آمریکا از عربستان در سال 2018 کاهشی بیسابقه داشت. همچنان یک بازار جهانی نفت وجود دارد و معنایش این است که نوسانات قیمت بر روی همه تأثیرگذار است و آمریکا هم همچنان به میزان قابلتوجهی نفت از عربستان وارد میکند اما انقلاب در شکست هیدرولیکی باعث شد که آمریکا به هدفش برای استقلال درزمینه انرژی نزدیکتر شود. آمریکا در حال حاضر کمی کمتر از مصرف سالانه خود انرژی تولید میکند.
باعث تعجب نیست اگر این تحولات در بلندمدت آمریکا را از خاورمیانه رها کند. این به انگیزههای ضد مداخله گرایانه راستیهای ترامپی و نیز چپیهای حزب دموکرات که هر دو از هزینههای بالا و مزایای پایین سیاست خارجی اخیر آمریکا در خاورمیانه خسته شدهاند، پاسخ میدهد.
از سوی دیگر منطقی است که باور کنیم ایران به تنظیم اقداماتش تا کمتر از سطحی ادامه میدهد که باعث اختلال بزرگ در بازار بینالمللی نفت بشود. آمریکا میتواند و شاید اقدامات تحریکآمیز کوچکی را نادیده بگیرد که هزینه آن در اختلال بازار بسیار کمتر از هزینههای یک جنگ تمامعیار است اما اگر این تحریکات خودشان باعث بروز اختلال کافی شوند آنگاه منطق خودداری از جنگ دیگر وجود نخواهد داشت. اختلال اساسی همچنین به متحدان آمریکا صدمه میزند و شاید باعث شود آنها از ایران انتقاد کنند درحالیکه تاکنون اغلب آنها در درجه اول دولت ترامپ را برای تصمیم به خروج از توافق با ایران مقصر میدانند.
0 Comments