جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
آثار رقابت آمریکا و چین بر توسعه بینالمللی
مینشین پی در تحلیلی که اندیشکده بروکینگز منتشر کرد، نوشت: وقوع درگیری راهبردی برای هر دو کشور، رویدادی پرهزینه خواهد بود. چنین رویدادی شاید حتی برای چین هم فاجعه بار باشد؛ کشوری که در آن مجموعهای از یک رژیم تندروی لنینیستی بر سر کار است و احیای مکتبی با رهبری شخصیتمحور را پیگیری میکند؛ و در این کشور، تاخیر در اصلاحات اقتصادی در حال خارج کردن چین از مسیر خود در حالی است که پکن میکوشد به اقتصادی با درآمدی بالا تبدیل شود.
این مناقشه در حالت گستردهتر خسارات ثانویه فراوانی در سراسر جهان برجای خواهد گذاشت. رقابت راهبردی با حاصل جمع صفر میان آمریکا و چین علاوه بر برچیدن زنجیره تامین کارآمد برای جهان و احتمالا استانداردهای فنآوری، میتواند مقابله با وضعیت اضطراری آب و هوایی را (عمدتا به این خاطر که سیاستگذاران هر کشور، دیگری را تهدید موجودیتی برای خودشان میبینند) برای بشریت غیرممکن کند. در عین حال سرعت کاهش فقر به اندازه قابل توجهی کاهش خواهد داشت، زیرا تجزیه اقتصاد جهانی، رشد جهانی را کاهش خواهد داد.
برخلاف جنگ سرد، رقابت راهبردی در حال ظهور میان آمریکا و چین رقابتی میان ایدئولوژیهای در حال مبارزه نخواهد بود. آنطور که اخیرا در واشنگتن و پکن بیان شده، این رقابت، رقابتی بر سر استیلا یا قدرت جهانی خواهد بود. همچنین رقابت آمریکا و چین، برخلاف جنگ سرد، بعید است به لحاظ جغرافیایی کل جهان را درگیر کند. آسیا با توجه به اولویت راهبردی که چین برای منطقه خود قائل است، عرصه اصلی رقابت امنیتی و اقتصادی علیه آمریکا خواهد بود.
در حال حاضر امید کمی وجود دارد که بتوان از وقوع یک جنگ سرد با حاصل جمع صفر و پرهزینه جلوگیری کرد. دو عامل علت این امر است. اول، عمدتا نخبگان عامل وخامت سریع روابط دوجانبه بودهاند و خوشبختانه، این استنباط که دو کشور به سمت یک مناقشه بلندمدت بیپایان پیش میروند، تا حد زیادی به نخبگان محدود بوده است. با توجه به اینکه نخبگان هیچ کدام از این دو کشور نتوانستهاند حمایت مردمی را برای یک مناقشه پرهزینه و بیانتها به دست آورند، همچنان امکان تنش زدایی وجود دارد؛ اگرچه این امکان بسیار کم است. دوم، با توجه به تقریبا قطعی بودن پیامدهای ناخواسته و خسارات ثانویه، این احتمال نیز وجود دارد که دو کشور متوجه شوند هزینههای رو به رشد یک رویارویی بیپایان بیشتر از مزایای ژئوپلیتیک مفروض آن باشد. شاید هر دو کشور تحت فشار جامعه بینالمللی و گروههای ذینفع داخلی، تنشزدایی را برگزینند و زمینه بهتری برای همکاری متقابل پیدا کنند.
در هر صورت، گرایشهای کنونی در روابط دوجانبه نشانههای معدودی از تنشزدایی را به دست میدهد و بدتر اینکه سیاستهایی که همین حالا هم وجود دارند، مثل تصمیم واشنگتن برای قرار دادن شرکت هوآوی در «فهرست موجودیت» (اقدامی با هدف فلج کردن این غول ارتباطات راه دور چین)، پیامدهای برگشتناپذیری دارد. این تلویحا بدان معناست که در کل، چشماندازهای همکاری میان آمریکا و چین در زمینه توسعه احتمالا ضعیف است و به خصوص در آسیای جنوب شرقی، آسیای میانه و آسیای جنوبی کم خواهد بود. علت این امر آنست که هر یک از این دو کشور در آن نواحی اهداف ژئوپلیتیک خود را به برنامههای همکاری به توسعه پیوند خواهد زد و به برنامههای دیگری برای توسعه با تردید فراوان نگاه خواهد کرد.
در عین حال، برای باقی نقاط جهان، چشماندازهای همکاری آمریکا و چین برای توسعه اگرچه عالی نیست، اما در عین حال کاملا تاریک هم نیست.
در تمامی احتمالات، چشماندازهای همکاری به شدت بستگی دارد به: (1) حساسیت ژئوپلیتیک مسائل خاص، (2) اهمیت ژئوپلیتیک کشورهای مربوطه، (3) منافع هم پوشاننده، (4) حزبی که قوه مجریه آمریکا را کنترل میکند.
1. حساسیت ژئوپلیتیک مسائل خاص
احتمال همکاری میان آمریکا و چین در زمینه توسعه در صورتی بیشتر خواهد بود که مسائل مربوطه به لحاظ ژئوپلیتیک حساس نباشد. بهترین مثال مراقبتهای بهداشتی و بیماریهای واگیر است. همکاری در ارتقای مراقبتهای بهداشتی و مبارزه با بیماریهای واگیر عملا برای هیچ کدام از کشورها در زمینه از دست رفتن امنیت یا نفوذ ژئوپلیتیک هزینهای در بر ندارد. به دلایل مشابه یک مسئله تسکیندهنده دیگر برای همکاری میان آمریکا و چین در زمینه توسعه حفاظت زیست محیطی (نظیر آب آشامیدنی پاکیزه) است. در هر صورت، اگر مشاهده شود که مسائل خاصی از اهمیت ژئوپلیتیک خاص برخوردارند، در مورد آنها رقابت و نه همکاری غالب خواهد شد. یک مثال روشن برای این موضوع «ابتکار کمربند و جاده» چین است. حتی اگر قرار باشد این ابتکار دوباره طراحی شود و بیشتر یک برنامه کمک به توسعه باشد و نه یک ابتکار ژئوپلیتیک، احتمالا مخالفت آمریکا همچنان پابرجا خواهد بود، زیرا آمریکاییها این ابتکار را تلاش در لفافه چین برای گسترش نفوذ ژئوپلیتیک پکن میدانند. عرصه فنآوری نیز عمدتا عرصه رقابتی خواهد بود؛ زیرا دربرگیرنده استانداردها و امنیت است. انتظار میرود ارتقای فنآوریها توسط چین که شاید به لحاظ فنآوری نامرغوب باشد، اما برای کشورهای در حال توسعه مقرون به صرفه و رقابتی است، با فشار شدید آمریکا روبرو شود. به این دلیل که پذیرش استانداردهای چین احتمالا به ضرر استیلای فنآوری آمریکا و باعث از دست رفتن امنیت است.
2. اهمیت ژئوپلیتیک کشورهای مربوطه
در کل، آمریکا و چین به احتمال خیلی زیاد در کشورهایی همکاری خواهند داشت که از اهمیت امنیتی و اقتصادی ناچیزی برخوردارند. به لحاظ جغرافیایی، همکاری در کشورهایی از احتمال بیشتری برخوردار است که در جایی دور از آسیا و آمریکای شمالی واقع شدهاند. حتی با وجودی که منافع امنیتی چین در آمریکای لاتین به لحاظ ماهیت ثانویه هستند، اما مطمئنا فعالیتهای چین در حیاط خلوت آمریکا اقدامی غیردوستانه و بنابراین ناخوشایند محسوب خواهد شد. از لحاظ امنیتی، کشورهای واقع در نزدیکی نقاط محصور در خشکی، مانند آنهایی که در مسیرهای تجاری اصلی واقعند، عرصه رقابت آمریکا و چین و نه عرصه همکاری این دو کشور خواهند بود. به علاوه، آمریکا و چین، به احتمال خیلی زیاد، در برنامههای خود برای کمک به توسعه در کشورهایی که دارای کالاهای راهبردی نظیر نفت و گاز طبیعی (منابع انرژی مهم برای چین)، یا مواد معدنی کمیاب (مانند کبالت) هستند به جای همکاری با یکدیگر، با هم به رقابت خواهند پرداخت.
3. منافع همپوشاننده
احتمال زیادی دارد آمریکا و چین در کشورهایی که در آنها منافع مشترکی مثل امنیت، ثبات و سرمایهگذاری دارند، در زمینه کمک به توسعه همکاری کنند. مثلا افغانستان؛ حتی با وجودی که رقابت آمریکا و چین در آسیای جنوبی یک قاعده و نه یک استثناء خواهد بود، افغانستان کشوری است که احتمالا آمریکا و چین در آنجا از منافعی همپوشاننده برخوردار هستند. هر دو کشور به دلایلی مختلف میخواهند شاهد افغانستانی با ثبات باشند. واشنگتن مشتاق است به جنگ طولانی مدتش در آنجا خاتمه دهد و رژیمی را برجای گذارد که بتواند در آنجا حکومت کند، در حالی که چین نیازمند ثبات در کشوری است که در مجاورت منطقه ناآرام شینجیانگ واقع شده است. اگر رژیمی که بعد از دوران مناقشه در افغانستان برجای میماند، در برابر هر دو کشور بیطرف باشد، احتمال همکاری از رقابت بیشتر خواهد بود. یک احتمال دیگر برای همکاری میتواند سومالی باشد؛ کشوری که ثبات در آن میتواند ایمنی کشتیرانی تجاری را بهبود بخشد (اگرچه همکاری به میزان بی طرفی دولت این کشور در رابطه با رقابت راهبردی آمریکا –چین نیز بستگی دارد). سومین مجموعه گزینهها میتواند سودان و سودان جنوبی باشد. برای آمریکا پایان خشونت فرقهای و حفاظت از حقوق بشر در این دو کشور جنگ زده منافع مهمی هستند در حالی که چین باید از سرمایهگذاریهای گستردهاش در حوزه انرژی در هر دو کشور حفاظت کند.
همچنین احتمال زیادی وجود دارد که آمریکا و چین در تلاش برای ارتقای اقتصاد کم کربن و حفاظت از اقیانوس ها منافع هم پوشانندهای داشته باشند (البته در دولتهای جمهوری خواه راستگرا غیر قابل تصور است). عمده علت آن این موضوع است که ایفای یک نقش مثبت در این عرصههای غیر امنیتی، سرمایه سیاسی بینالمللی ارزشمندی را به دست میدهد در حالی که خطر هیچ گونه فقدانی را در زمینه امنیت ملی در برندارد.
4.حزبی که قوه مجریه آمریکا را کنترل میکند
احتمال این که دولتهای جمهوریخواه در زمینه کمک به توسعه، کالاهای عمومی جهانی و تغییرات اقلیمی با چین همکاری کنند، از احتمال همکاری دولتهای دموکراتیک کمتر است، زیرا به لحاظ سنتی برای منافع امنیتی بیشتر از کمک به توسعه اولویت قائلند و به صراحت با اقدام جمعی بینالمللی در خصوص اقتصاد کم کربن و تغییرات اقلیمی مخالف بودهاند. به علاوه، سیاستگذاران جمهوریخواه تمایل دارند جهان را از منظر مجموع صفر مشاهده کنند و به احتمال زیاد فعالیتهای چین در زمینه توسعه را برای منافع آمریکا مضر میدانند. یک موضوع مهمتر این است که با توجه به این که در دهههای پیش رو کمک به توسعه مبتنی بر تغییرات اقلیمی خواهد بود که برای حزب جمهوری خواه تابو محسوب میشود، همکاری با چین در زمینه تغییرات اقلیمی برای یک دولت جمهوری خواه امری غیرقابل تصور خواهد بود. برعکس، دولتهای دموکراتیک به احتمال زیاد با چین در جایی همکاری خواهند کرد که به مسائلی مانند تغییرات اقلیمی و کاهش فقر که از نظر آنها مهم است، مربوط شود.
نتیجه
مبحث بالا نشان میدهد که حوزههای بالقوهای برای همکاری میان آمریکا و چین در زمینه توسعه وجود دارد، اگرچه احتمالا محدود است. علاوه بر چهار عامل محدودکنندهای که در بالا شناسایی شد، باید آگاه باشیم که رقابت راهبردی این دو کشور نیز شکل و محتوای همکاری آنها را به شدت محدود خواهد کرد. به احتمال زیاد همکاری آنها به تبادل اطلاعات، خودداری از دوباره کاری و محدود کردن اقدامات مانعتراشانه محدود خواهد بود.
موضوعی که دانستن آن در این مرحله دشوار است، این است که آیا نتیجه نهایی رقابت راهبردی آمریکا-چین برای توسعه سودمند خواهد بود یا مخرب؟ استدلالهایی در حمایت از هر دو مورد وجود دارد. از یک سو، این رقابت ممکن است مشوقی باشد تا هر دو طرف منابع بیشتری را برای کمک به توسعه به ویژه در حوزهها یا مسائلی اختصاص دهند که به لحاظ راهبردی مهم در نظر گرفته میشود. از سوی دیگر تزریق اهداف راهبردی ژئوپلیتیک به فعالیتهای مربوط به توسعه احتمالا به پروژههایی منجر میشود که ارزش آنها به لحاظ توسعه نامعلوم است، زیرا معیار انتخاب، معیاری ژئوپلیتیکی و نه یک معیار اقتصادی و اجتماعی خواهد بود. به علاوه، رقابت راهبردی آمریکا-چین احتمالا درجه شفافیت را کاهش خواهد داد (زیرا هر دو طرف میخواهند نیات و برنامههای خود را به صورت محرمانه محافظت کنند) و به نفع نخبگان حاکم در کشورهای هدف خواهد بود.
در سیاستهای واشنگتن و پکن در زمینه کمک به توسعه هر اتفاقی رخ دهد، کشورهای در حال توسعه مانند سایر نقاط جهان میان این دو غول اقتصادی گرفتار خواهند شد که درگیر همزیستی خصمانه و رقابت ژئوپلیتیک غیر قابل مصالحه هستند. این بدون تردید بزرگترین تراژدی ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم است. با این حال به نظر میرسد این مسیر، مسیری است که جهان در حال هدایت به سوی آن است.
0 Comments