جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
نگاهی به سند راهبرد امنیت ملی 2021 روسیه
ایوان تیموفیو در تحلیلی که اندیشکده شورای روابط بینالملل روسیه منتشر کرد، نوشت: بر اساس این سند، ارزشهای روسیه هدف حمله آمریکا و متحدانش، شرکتهای فراملی و همچنین سازمانهای غیرانتفاعی، غیردولتی، مذهبی، افراطی و تروریستی خارجی قرار دارد. اگر درگذشته تروریسم و افراطگرایی، به هر نحوی، از موضوع «غرب» جدا در نظر گرفته شده بود، اکنون آنها تهدیدهایی از همان نوع محسوب میشوند.
گذار از رویارویی با غرب به حوزه ارزشها یک مرحله جدید در تفکر راهبردی روسیه است. درگذشته اینگونه رویارویی بیشتر در راستای مقولههای مادی (دفاعی، اقتصادی) در نظر گرفته میشد، اما اکنون بهوضوح به یک سطح ایدئولوژیک واردشده است. چرا این گذار صورت گرفت؟ روسیه در این الگوی جدید با چه مشکلاتی روبرو خواهد شد و نقاط قوت و ضعف این رویکرد چیست؟
ارزشهای محوری پیشنهاد شده در راهبرد جدید با مشکلات مفهومی مختلفی روبرو خواهد شد. اولین مشکل به ارزشهایی مربوط است که در این راهبرد اعلامشده: دستورالعملهای معنوی و اخلاقی روسیه در رابطه با «غربگرایی» یا منشأ غربی دارند، یا دستکم با غرب بیگانه نیست. این سند از جمله به زندگی، عزت، حقوق و آزادیهای بشر، میهنپرستی، شهروندی، خدمت به میهن، آرمانهای اخلاقی متعالی، خانواده محکم، کار خلاقانه، اولویت معنویات بر مادیات، انسانگرایی، شفقت، جمعگرایی، کمک متقابل و احترام متقابل، حافظه تاریخی و تداوم نسلها اشاره میکند.
حقوق و آزادیها ارزشهایی روشنگرانه هستند که مهد آنها اروپای غربی بود. این در مورد میهنپرستی و شهروندی هم صدق میکند. انقلاب روشنگری، انقلاب فرانسه و بعد مجموعهای از دیگر انقلابها در اروپا راه را برای آنها باز کرد. انقلابهای روسیه هم با همان شعارها صورت گرفت اگرچه دولت امپراطوری روسیه میهنپرستی یکپارچه را وارد نظام ارزشهایش کرد. زندگی و منزلت ارزشهایی جهانی است که در بسیاری از کشورها در آمریکای شمالی و اروپا مشترک است.در غرب به دشواری میتوان جامعهای را یافت که ایدهآلهای اخلاق متعالی و ارزشهای خانواده را رها کرده باشد. کار خلاقانه، محور اخلاق اقتصادی غرب است. انسانگرایی یک مفهوم غربی است. بهطور کلی، این نظریه زیربنای نظریه سیاسی لیبرال با فرض ماهیت خلاق انسان و زندگی انسان به عنوان بالاترین ارزش است. شفقت،جمع گرایی، کمک متقابل و احترام متقابل همگی از ارزشهای جهانی هستند. عدالت هم همین طور است.
مشکل دوم مربوط به این واقعیت است که خود غرب بهشدت ناهمگن است. غرب شامل روشها و فرهنگهای بسیار است. بله، یک روایت مشترک وجود دارد که توسط سازمانهای امنیتی (ناتو)، آنهایی که یکپارچگی اقتصادی و سیاسی را ترویج میکنند (اتحادیه اروپا) و دولتهای مجزا ترویجشده است، اما در زیر این سطح، تنوع زیادی وجود دارد که نمیتوان آن را به یک مخرج مشترک تقلیل داد.
سرانجام، سومین جنبه مشکلساز، ویژگی خود جامعه روسیه است. ما حداقل از قرن هفدهم تاکنون، تحت نفوذ قدرتمند فرهنگی و تمدنی غرب بودهایم. بهعلاوه، استقبال از چنین نفوذی تصمیم عمدی نخبگان سیاسی بود. غربگرایی روسیه از رأس شروع شد و بیش از سه قرن با نوسانات خاصی توسط رهبران روس ترویج شد. ما سعی کردیم هسته اصلی تجربیات غربی را وام بگیریم.
آیا این بدان معناست که در کل در چنین جامعهای سنت غیرممکن است؟ البته که اینطور نیست. اما این نوعی متفاوت از سنت است. یک سنت مبتنی بر میهنپرستی، شهروندی و حفظ حافظه تاریخی ازنظر ساختاری تفاوت چندانی با الگوهای مشابه در بسیاری از کشورهای غربی ندارد. این بدان معناست که مخالفت با غرب در اینجا نیز بسیار ذهنی خواهد بود.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، روابط ما با غرب راه بهجایی نمیبرد. تناقضات سیاسی و تهدید نظامی ما را وادار خواهد کرد که دستکم تجربه غربی سازماندهی ارتش، صنعت و علم را در نظر بگیریم.
در آخر، مهمترین مسئله این است که ارزشها بهتنهایی از بروز درگیریهای سیاسی جلوگیری نمیکند. بهعنوانمثال، مردم روسیه و اوکراین ازنظر حوزههای ارزشی به یکدیگر نزدیک هستند. اما مسکو و کییف ازنظر سیاسی با یکدیگر مخالفاند. نمونههای مشابه زیادی وجود دارد. غرب مدرن به معنای واقعی کلمه بر روی استخوانها ساختهشده است. در روابط بینالملل به مدت چندین قرن، جنگ میان اعضای «جامعه متحد مسیحی» تقریباً یک روال عادی بود. صلح بلندمدت 76 سال گذشته ازنظر تاریخی یک استثنای غیرعادی است. نباید از ارزشهایی اینچنینی هراس داشت، بلکه باید از درگیریهای سیاسی ترسید که میتوانند از این ارزشها سوءاستفاده کنند. روسیه به یک مدرنیزهسازی نیاز دارد که رسیدن به آن بهنوبه خود بدون تعامل با جوامع غربی غیرممکن است. دقیقاً مانند 300 سال پیش، وام گرفتن تجربه خارجی و ترکیب آن با چشمانداز و اهداف راهبردی خود میتواند کلید بقای کشور باشد.
0 Comments