شورای راهبردی آنلاین-رصد: سقوط دمشق نشاندهندهی تغییری با ابعاد تاریخی است. سوریه که زمانی نماد بازگشت روسیه به صحنه جهانی بود، اکنون به وضوح شکنندگی اتحادهایی که بر اساس اجبار و مصلحت ساخته شده بودند، به نمایش گذاشته است.
عمادالدین بدیع در تحلیلی که در وب سایت اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» منتشر شد، نوشت: بشار اسد، که سالها تحت حمایت روسیه بود، نتوانست در برابر فشار مخالفتهای داخلی و تغییر راهبردهای خارجی مقاومت کند. این فروپاشی برای مسکو یک عقبنشینی محسوب میشود، بلکه فرصتی برای تطابق دادن دوباره خود با شرایط است. نیروها و تجهیزات روسیه اکنون به سمت جنوب دریای مدیترانه حرکت کردهاند تا حضور خود را در شرق لیبی تقویت کنند. این تغییر راهبردی نشاندهندهی تلاش روسیه برای حفظ نفوذ خود در منطقه است.
خلیفه حفتر، فرمانده ارتش ملی لیبی به عنوان یک بازیگر کلیدی در این تغییر نقش دارد. او که به حمایت روسیه وابسته است، در حال حاضر در سیرنائیکا مستقر و منتظر فرصتهای جدید است. غرب نیز تلاش میکند با جلب توجه اعضای خانواده حفتر، مانع از تقویت پایگاه روسیه در مدیترانه شود. این تغییرات، یعنی حرکت از ویرانههای دمشق اسد به سوی لیبی حفتر، نشاندهندهی منطق عمیقتر سیاست خارجی روسیه است: مساله این نیست که یک نیروی نیابتی جایگزین دیگری شود، بلکه موضوع تداوم نفوذ در منطقه است. اقدامات روسیه در سوریه نه فقط برای مقاومت در برابر غرب، بلکه با هدف کسب منافع ملموس صورت گرفت. انتقال نیروهای روسیه به لیبی در سال ۲۰۱۹ برای حمایت از حمله حفتر به طرابلس، تمرینی آرام برای تغییر راهبردی گستردهتر امروز بود.
شباهت اسد و حفتر فراتر از شدت وابستگی آنها به حمایت روسیه است. هر دو چهرههای اقتدارگرایی هستند که حاضرند استقلال حاکمیت خود را برای بقایشان معامله کنند. اسد برای روسیه پایگاهی در برابر جناح شرقی ناتو و سکویی برای آزمایش تواناییهای نظامی ارائه کرد. حفتر نیز فرصتی مشابه را برای مختل کردن منافع غرب و گسترش نفوذ روسیه در آفریقا فراهم میکند. هر دو مورد نشاندهندهی خطرات رویکرد معاملهگرایانه روسیه هستند. آنها بیشتر ابزار هستند تا متحد و قدرت ظاهریشان شکنندگی عمیق آنها را پنهان میکند.
غفلت غرب در دوران گذار لیبی، به روسیه و ترکیه اجازه داد تا نفوذ خود را افزایش دهند. با این وجود، واشنگتن اکنون تلاش میکند تا حفتر را از چنگال مسکو بیرون آورد. این راهبرد نشاندهندهی درک نادرست آنها از پویاییهای منطقه و توانایی ذینفعان غربی برای جایگزین کردن چیزی است که مسکو به حفتر ارائه میدهد. حفتر به دلیل وابستگی شدید به حمایت نظامی، لجستیکی و مالی روسیه، که غرب نه آمادگی ارائه آن را دارد و نه به آن مجهز است، نمیتواند تغییری در وفاداری خود ایجاد کند. قدرت حفتر مستقل نیست، بلکه وابسته به شرایطی است که کرملین دیکته میکند.
نگاه کرملین به حفتر به عنوان یک ببر کاغذی غیرقابل اعتماد، بر عدم تقارن در رابطه آنها تاکید میکند. در حالی که حفتر خود را ناجی لیبی میداند، روسیه او را ابزاری برای بلندپروازیهای گستردهتر میبیند. در حمله ناموفق حفتر به طرابلس در سال ۲۰۱۹، عوامل واگنر به طور تاکتیکی عقبنشینی کردند و نیروهای او را در معرض شکستهای سنگین قرار دادند. اولویت روسیه پیروزی حفتر نبود، بلکه تضمین داراییهای راهبردی بود. مسکو با تقویت حضور در پایگاههای کلیدی لیبی، وابستگی حفتر به روسیه را عمیقتر کرد.
پس از شکست سال ۲۰۲۰ در طرابلس، وابستگی حفتر به روسیه به سطح جدیدی رسید. او که با کمبود منابع مالی مواجه شده بود، به تواناییهای پیشرفته نظامی واگنر روی آورد. این حمایت به حفتر اجازه داد تا نیروهای خود را بازسازی و مخالفتها را سرکوب کند. با این حال، این وابستگی شکنندگی قدرت او را نشان میدهد.
پسران حفتر روابطی با چندین پایتخت خارجی، از جمله مسکو، برقرار کردهاند و از این ارتباطات برای تقویت جایگاه خانواده استفاده میکنند.
در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴، خانواده حفتر با صادرات مجدد محصولات سوختی تصفیهشده روسیه که به عنوان محصولات لیبی برچسبگذاری شده بود، به دور زدن تحریمهای غرب کمک کردند. این طرح بر نفوذ حفتر بر شرکت ملی نفت لیبی متکی بود. خانواده حفتر با همکاری دولت مستقر در طرابلس، شرکت ملی نفت را به ابزاری برای کنترل جناحی و سود غیرقانونی تبدیل کردند. این اقدامات فساد را عمیقتر و شکنندگی نهادی لیبی را تشدید کرد.
نفوذ فزاینده مسکو بر خانواده حفتر، باعث شده است نقشی کلیدی در بقا و نفوذ این خانواده به عنوان یک دودمان سیاسی داشته باشد. روسیه با کنترل داراییهای نظامی حیاتی و شبکههای لجستیکی، نفوذ قابل توجهی در آینده ارتش ملی لیبی دارد. این وابستگی پارادوکس بلندپروازیهای حفتر را نشان میدهد: تحکیم قدرت از طریق پیوندهای خانوادگی، او را بیشتر به مسکو وابسته میکند.
درسهایی برای غرب
حماقت غرب در تعامل با حفتر در ارزیابی غلطش از نفوذ و قدرت او نهفته است. فرض واشنگتن این است که حفتر میتواند در برابر مسکو بایستد، اما این فرض وابستگی اساسی او به حامیان خارجی را نادیده میگیرد. حتی متحدان حفتر، مانند امارات و مصر، اکنون به او واقعبینانهتر نگاه میکنند و تنها تا زمانی از او حمایت میکنند که به منافعشان خدمت کند. برای روسیه، فایده حفتر در وابستگی است، نه وفاداری.
اگر غرب بخواهد به طور مؤثر در برابر مسکو بایستد، باید تلاشهای واکنشی خود برای «دور کردن» چهرههای تأثیرگذار از روسیه را کنار بگذارد و محدودیتهای نفوذ خود را در منطقهای که به طور مداوم در آن شکست خورده است، بپذیرد. غرب باید به جای دنبال کردن اتحادهای زودگذر با چهرههایی مانند حفتر، بر رفع ضعفهای ساختاری که لیبی را مستعد بهرهبرداری خارجی میکند، متمرکز شود. در این خصوص تقویت حکومت، تقویت تابآوری اقتصادی و حمایت از راهحلهای سیاسی فراگیر از اهمیت بالایی برخوردار است.
شکست در سوریه و لیبی بر خطرات غفلت از مداخله زودهنگام و یک راهبرد منسجم تاکید میکند. غرب برای جلوگیری از تکرار این اشتباهات، باید یاد بگیرد که قاطعانه عمل کند و ثبات را بر فرصتطلبی اولویت دهد. این تنها یک مسئله منطقهای نیست، بلکه نماد یک رقابت گستردهتر بر سر اصولی است که در سالهای آینده نظم جهانی را تعریف خواهند کرد.
0 Comments