بازاندیشی در نگاه کلاسیک به استراتژی کلان
کمیته تحقیقاتی روسیه در تلگرام اعلام کرد: نتایج ابتدایی تحقیقات میتواند ماهیت برنامهریزی شده این اقدامات تروریستی، آمادهسازیهای دقیق و حمایت مالی از آنها را تایید کند. نتیجه همکاری با تروریستهای دستگیر شده، بررسی دستگاههای فنی ضبط شده و تحلیل اطلاعات تراکنشات مالی، شواهدی مبنی بر ارتباط با اتباع اوکراینی به دست آمده است.
دمیتری ترنین در تحلیلی که مرکز اندیشکده آمریکایی کارنگی در روسیه منتشر کرد، نوشت: دکترین بایدن که بهتازگی رونمایی شده است و از سیاستهای ایالاتمتحده پس از 11 سپتامبر برای ایجاد جوامع دیگر و دولتسازی در خارج از مرزهای آمریکا چشمپوشی کرده، نقطه عطفی در سیاست خارجی این کشور است. این دکترین بهویژه پس از خروج آمریکا از افغانستان، معنا پیدا میکند. درواقع، اقدامات رئیسجمهور بایدن اساساً فرایندهایی را که بیش از یک دهه در جریان بوده است، رسمی و نهایی میکند. باراک اوباما اولین کسی بود که متعهد شد به جنگهای دوقلوی آمریکا – در عراق و افغانستان – که در زمان جورج دبلیو بوش آغاز شده بود، پایان دهد. این دونالد ترامپ بود که با طالبان درباره خروج کامل ارتش ایالاتمتحده از افغانستان در سال 2021 به توافق رسید. اوباما و ترامپ نیز هر دو با روشهای بسیار متفاوت، سعی کردند توجه واشنگتن را به تقویت پایگاه داخلی تغییر دهند.
برای بقیه جهان مهم است که متناسب با تغییر سیاست خارجی ایالات متحده رفتار کنند. خروج آمریکا از افغانستان گرچه در مراحل پایانی اجرای آن، بهشدت با مشکل مواجه شد، اما از منظر راهبردی برای آمریکا تصمیم درستی بود. مورد افغانستان گرچه به معنای پایان ایالاتمتحده بهعنوان یک ابرقدرت جهانی نیست، اما نشانه افول نسبی و کند این جایگاه است. بعید است که وقایع افغانستان زلزلهای سیاسی در ایالاتمتحده ایجاد کند که منجر به سرنگونی بایدن شود. واشنگتن مشغول بازآزمایی مشارکت جهانی خود با تمرکز بیشتر بر تقویت پایگاه داخلی است. ایالاتمتحده از یک جنگ صلیبی جهانی تحت لوای دموکراسی دست کشیده و بهسوی دفاع فعال از ارزشهای لیبرال در داخل و مواضع غرب در خارج درحرکت است.
افغانستان زندهترین مثال در فهرست طولانی از استدلالهایی قرار دارد که کاخ سفید با آن بایدن را متقاعد کرد پیروزی جهانی لیبرال دموکراسی در آینده قابل پیشبینی امکانپذیر نیست. بر این اساس، ایجاد دولت – ملت در کشورهای مشکلساز برای آمریکا بیهوده است. نیروی نظامی ایالاتمتحده سلاح قدرتمندی است، اما دیگر در وهله نخست به کار گرفته نمیشود. تمرکز ژئوپلیتیک، ژئواکونومی، ایدئولوژیکی و استراتژیک سیاست خارجی ایالاتمتحده تغییر کرده است. چین اصلیترین رقیب – و به گفته برخی رقیب وجودی – آمریکاست و روسیه اخلالگر اصلی محسوب میشود. ایران، کره شمالی و مجموعهای از دیگر گروههای مخالف آمریکا، فهرست دشمنان این کشور را تکمیل میکنند. تغییرات آب و هوایی و همهگیری کرونا هم به اوج نگرانیهای امنیتی ایالاتمتحده دامن زده است. ازاینرو، مهمترین وظیفه سیاست خارجی دولت بایدن تقویت غرب به شکل جمعی و تحت رهبری ایالاتمتحده است.
رکود اقتصادی جهانی که در سال 2007 در ایالاتمتحده ایجاد شد، ضربهای به مدل اقتصادی و مالی ایجادشده توسط ایالاتمتحده وارد کرد. بحران شدید سیاسی داخلی 2016–2021 اعتماد بهنظام سیاسی ایالاتمتحده و ارزشهای نهفته آن را تضعیف کرد و فاجعه کرونا که ایالاتمتحده را بهشدت تحت تأثیر قرار داد، همه مسائل و شکافهای جدی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و شکافهایی را در جامعه و دولت آمریکا عیان کرده است. غفلت از پایگاه داخلی در حین انجام طرحهای پرهزینه همچون دولت–ملتسازی در خارج از کشور برای آمریکا هزینه داشته است. اکنون دولت بایدن با طرحهای توسعه زیرساختهای بزرگ و حمایت از طبقه متوسط آمریکایی تصمیم گرفته است جبران مافات کند.
بحرانهای داخلی آمریکا، برخی از مشکلات مشابه در کشورهای اروپایی و شکاف فزاینده بین ایالاتمتحده و متحدانش در دوران ریاست جمهوری ترامپ، این نگرانی را ایجاد کرده است که چین و روسیه میتوانند از این مسائل برای پایان دادن به سلطه آمریکا و حتی تضعیف ایالاتمتحده استفاده کنند.
بااینحال، مفاهیم دکترین بایدن چیست؟ ایالاتمتحده همچنان یک ابرقدرت با منابع عظیم است که اکنون تلاش دارد تا از این منابع برای تقویت خود استفاده کند. واشنگتن در سیاست خارجی از تصور خود بهعنوان یک هژمون جهانی عقبنشینی کرده تا جایگاه رزمی رهبری غرب را که هدف حمله قرار گرفته، به عهده بگیرد.
سلطه آمریکا در درون جبهه غرب در معرض خطر نیست. هیچیک از کشورهای غربی قادر نیستند که بهتنهایی یا تشکیل یک بلوک با دیگران جایگزینی برای رهبری ایالاتمتحده بیابند. نخبگان غربی و وابسته به آنها کاملاً در جبهه ایالاتمتحده هستند. چیزی که آنها از آن میترسند این است که ایالاتمتحده به درون خود عقبنشینی میکند. آنها باید بدانند حمایت آمریکا از شرکای خود در مناطقی که برای منافع ایالاتمتحده حیاتی تلقی نمیشوند، منوط به این منافع و شرایط مختلف است. درواقع این رویداد جدیدی نیست، کما اینکه آمریکا با برخی از رهبران متحد خود در خاورمیانه همچنین رفتاری داشته است.
درمجموع، دکترین بایدن تعهداتی را که واشنگتن دیگر امیدوارکننده و حتی پایدار نمیداند، از بین میبرد. منابع بیشتری را برای رسیدگی به مسائل فوری داخلی صرف میکند. به دنبال تحکیم جبهه غرب حول ایالاتمتحده است. تمرکز خود را بر چین و روسیه بهعنوان دشمنان اصلی آمریکا افزایش میدهد. موفقیت یا شکست در بازسازی آمریکا و نه افغانستان است که نهتنها میراث دولت بایدن، بلکه آینده خود ایالاتمتحده را تعیین میکند.
0 Comments