جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
سند همکاری ۲۵ ساله با چین و منافع ملی ایران
با تدقیق کردن بر سند موجود منتشرشده در خرداد ۹۹ میتوان اینگونه استنباط نمود که مهمترین حوزه متأثر از این سند، حوزه اقتصادی-انرژی خواهد بود. از یکسو، ایران نیازمند سرمایهگذاری بهویژه در زیرساختهاست و از دیگر سو، چین نیازمند امنیت انرژی موردنیاز خود است. به یاد داشته باشیم که ایران یگانه کشوری است که میتواند دسترسی استراتژیک چین به منابع انرژی خلیجفارس را از راه زمین فراهم سازد و چین را از وابستگی آسیبپذیر به چشم اسفندیار خود—یعنی تنگه مالاکا—بی نیاز سازد. همچنین، ایران یگانه کشور نفتخیز آسیای غربی است که سیاستهای مستقل انرژی خود را دنبال میکند.
دیگر حوزهها نیز همچون حوزههای علمی و فناوری متأثر از این سند همکاری خواهند بود. در متن سند بارها به همکاریهای علمی در فناوریهای نوین، بهویژه نانوفنّاوری، اشاره شده است. بااینحال، تقلیل اینگونه همکاریها تنها به این حوزه پذیرش ناپذیر خواهد بود. کشوری همچون ایران نیازمند تزریق دانش در حوزه زیرساخت، لجستیک و راهآهن برای ایفای نقش مهم در مسیر راه ابریشم نوین است.
اگرچه این دستاوردها مهم هستند، بااینحال گمان میرود که نبود ذهنیت استراتژیک ظرفیتهای این سند را سطحی خواهد ساخت. این فقدان را میتوان در درک روند برآمده از پیامدهای ناخواسته رقابت قدرت میان چین و آمریکا در سطح بینالملل دید که مجموعهای از تهدیدات و فرصتهای مهم، خواسته و ناخواسته، برای ایران خواهد داشت. سیاست آمریکای بایدن در برابر چین همسو با سیاست ترامپ علیه پکن خواهد بود هرچند که بایدن میکوشد رویکردی چندجانبه به همراه متحدان اروپایی خود داشته باشد. آمریکا توان اعمال فشار بر «کمربند (Belt)» زمینی را نخواهد داشت و به دنبال طرحهای پیشین خود، همچو «ابتکار عمل راه ابریشم نوین» (NSRI) برای پیوند آسیای میانه به هند از طریق افغانستان که خط لوله تاپی (ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند) و راه لاجورد یا دالان لاپیس-لازولی باقیمانده آن هستند، نمیرود. در عوض، کاملاً بر روی «جاده (Road)» دریایی تمرکز میکند و چین را در آنجا زیر فشار قرار خواهد داد. پنتاگون در دوران ترامپ برای نخستین بار فرماندهی آسیا-پاسیفیک را با اقیانوس هند ترکیب کرده و فرماندهی ایندو-پاسیفیک را برای مهار چین در اقیانوس آرام و اقیانوس هند به راه انداخت. بایدن نیز این تغییر را پذیرفته و حتی میکوشد که اتحاد چهارگانه موسوم به «کواد» شامل آمریکا-هند-ژاپن-استرالیا را نیرومندتر سازد. اینهمه، نشاندهنده آن است که سیاست آمریکا در سالهای پیش رو را میباید اینگونه دید: «کمربند را رها کن، جاده را زیر فشار قرار ده (Leave the Belt, Press the Road)». این بدین معناست که کمربند زمینی راه ابریشم از فشار امریکا مصون خواهد بود، اما راه ابریشم دریایی کاملاً زیر فشار قرار خواهد گرفت. کوتاه اینکه تلاش پکن برای راهاندازی و پیشبرد راه ابریشم نوین را باید در رقابت پکن-واشینگتن در حوزه اقتصادی رقابتی در «سطح» دید. در «عمق» اما راه ابریشم نوین نبرد ژئوپلیتیکی میان چین و امریکا برای چیرگی جهانی در سده ۲۱ میلادی خواهد بود.
چین تاکنون کوشیده است که سیاستهای خود را در آسیای غربی بر پایه موازنه مثبت با طرفهای درگیر تنش در این منطقه حفظ کند. پکن روابط اقتصادی نزدیک با آنکارا و شیخنشینهای خلیجفارس بنا کرده است. همچنین به دلیل نیاز مبرم آن به فنّاوری نوین، همکاریهای روزافزونی را با رژیم صهیونیستی در پیشگرفته است. بااینحال، به دلیل پیامدهای ناخواسته سیاست مهار چین توسط آمریکا و فشار بایدن بر متحدان خاورمیانهای خود در دست شستن از پکن، روابط تهران-پکن بیشازپیش از رابطهای اقتصادی به رابطهای استراتژیک سوق داده خواهد شد. بهبیاندیگر، آمریکا ناخواسته بانی شکلگیری همراهی (و نه اتحاد) استراتژیک شیر و اژدها خواهد شد.
با چنین روندی در رقابت قدرت میان چین و آمریکا، ایران میباید سیاستهای خود را برای پریدن بر گنجینه فرصتها و جهیدن از مانع تهدیدها پیریزی کند. اگر راه ابریشم دریایی چین زیر ضرب قرار بگیرد، پس میباید در گزینش بندرهای اختصاصی به چین به هوش باشیم. هندوستان با کلان استراتژی خود، مائوسام (MAOSAM)، سودای برپایی پیوندهای اقتصادی با شرکای تجاری باستانی بر پایه ایجاد جهان اقیانوس هند با محوریت خود را دارد. این حوزه دربردارنده آفریقای شرقی و جنوب ایران و سریلانکا و آسیای جنوب شرقی است. با این نگاه، میتوان دریافت که حضور هند در چابهار نخستین گام برای تحقق استراتژی مائوسام و راهاندازی «جاده کتان» خود برای دسترسی به افغانستان و آسیای میانه از طریق چابهار و مقابله با زنجیره مروارید چین و پیوند با کریدور اقتصادی شمال-جنوب است. اینجاست که دلیل اصلی این امر که چابهار تنها نقطهای در ایران است که از تحریمهای امریکا معاف بوده را باید دریافت! اگر چنین است آنگاه حضور چین در چابهار اگر به خروج هند بینجامد امری دوراندیشانه نخواهد بود چراکه یگانه بندر اقیانوسی ایران را به تحریم میکشاند. پس چهبهتر است که چین را به سرمایهگذاری در جاسک (و نه در چابهار) برانگیخت. مطمئناً چین نیز ترجیح میدهد که جایگاه بازرگانی خود را در بندری برپا کند که به تنگه هرمز، این شاهراه حیاتی انرژی، نزدیکتر باشد؛ و یا دستکم، حضور همزمان دهلی و پکن را در چابهار هوشمندانه مدیریت نماییم.
کوتاه اینکه ایران بدون تلاش برای جا انداختن خود بهعنوان گرانیگاه راه ابریشم نوین نمیتواند به دستاوردهای استراتژیک توافقنامه رسد. مجموعهای از توافقهای صادراتی-وارداتی با قولهای حمایت سیاسی در نبود «راهی پیونددهنده» میان این دو تمدن دیرین دیرپا نخواهد بود. تنها با داشتن ذهنیتی استراتژیک میتوان چشمانداز تأثیر این سند به سود منافع ملی ایران را عینیت بخشید.
0 Comments