جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
درسهای افغانستان برای ناتو
جان مانزا در گزارشی که در وب سایت اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک منتشر شد، نوشت: من به عنوان دستیار دبیرکل ناتو در امور عملیات، مسئول نوشتن درسهای ائتلاف از افغانستان در اواخر سال 2021 بودم؛ اگرچه این سند همچنان محرمانه باقی میماند، اما درسهای کلیدی آن اینگونه نیستند.
اولاً، ناتو در یک مکان راهبردی بیربط علیه دشمنی اشتباه جنگید. ثانیاً، متحدان مقیاس و دامنه مأموریت را به سطحی بسیار فراتر از سطح راهبردی مورد نظر گسترش دادند. ثالثاً، ناتو به دنبال ایجاد نیروهای امنیتی بود که اصلا با فرهنگ و ظرفیت فناوری افغانستان سازگاری نداشت. در نهایت، متحدان، خودشان و افکار عمومی را درباره شرایط میدانی فریب دادند. آمریکا و متحدانش باید دلایل شکست در افغانستان را بررسی کنند.
درس شماره 1: دشمنان خود را با دقت انتخاب کنید
افغانستان کشوری محصور در خشکی و فقیر است که اهمیت راهبردی اندکی برای آمریکا یا هر متحد دیگری دارد و هرگز برای آمریکا یا متحدان ناتو نفع حیاتی نداشته است. میتوان درک کرد که چرا آمریکا بعد از 11 سپتامبر در افغانستان درگیر شد. آمریکا به گونهای به مسئله افغانستان پرداخت که گویی یکی از اولویتهای مهم امنیت ملی است، در حالی که پس از اقدام علیه طالبان در سال 2001، تنها تعداد انگشت شماری از گروههای تروریستی بینالمللی در افغانستان باقی ماندند که آنها هم قادر به اقدام هماهنگ علیه آمریکا، دوستان یا متحدانش نبودند. طالبان یک سازمان تروریستی بینالمللی نبود و علاقهای به حمله به کشورهای خارجی نداشت، بلکه یک راهبرد شورشی درازمدت را دنبال میکرد که برای از بین بردن مهاجمان خارجی، شکست نیروهای دولتی و بازپسگیری کنترل کشور طراحی شده بود.
دشمن واقعی در افغانستان تروریستهای بینالمللی بودند. همانطور که کشته شدن ایمن الظواهری نشان داد، آمریکا و متحدانش میتوانستند بدون اشغال و تلاش برای بازسازی افغانستان، با گروههایی مانند القاعده بجنگند. اگر صرفا بر مختل کردن تروریستهای بینالمللی در افغانستان متمرکز میشدند، این ماموریت میتوانست کوچک باقی بماند. یک نیروی کوچک ضد تروریسم ناتو که توسط یک نیروی کماندوی افغان حمایت میشد، احتمالاً از عهده این کار برمیآمد.
درس شماره 2: روی هدف متمرکز شوید
رهبران غربی با نادیده گرفتن تجارب بریتانیا و روسیه تلاش کردند تا افغانستان را از کشوری که به طور سنتی به شکل قبیلهای اداره میشد و سابقه یک قدرت متمرکز را نداشت به یک دموکراسی تبدیل کنند که از کابل اداره میشد.
ناتو در سال 2003 شروع به دنبال کردن اهداف غیرواقعی در افغانستان کرد. اهداف و دامنه قلمرو مأموریت را گسترش داد. صدها میلیارد دلار در نهایت برای حمایت از دولتی نالایق و فاسد، در مکانی که برای منافع حیاتی آمریکا و متحدانش اهمیتی نداشت، مصرف شد.
درس شماره 3: یک ارتش دستآموز ایجاد نکنید
چرا نیروی امنیتی افغانستان اینقدر سریع فروپاشید؟ پاسخ روشن است: آنها بر اساس مدل نظامی آمریکا و ناتو ایجاد شده بودند که از نظر فرهنگی با جامعه افغانستان هماهنگ نبود. جنگجویان افغان در نسلهای گذشته هم بریتانیا و هم شوروی را شکست دادند، اما آمریکا با بیتوجهی به نقاط قوت و ضعف این جنگجویان کوهستانی، آنها را مجبور کرد تا در قالب مد نظر خودش جای گیرند. نیروهای افغان باید عمدتاً جنگجویانی متحرک و پیاده نظام باشند که در میان مردم زندگی میکنند و بر حداقل تدارکات تکیه دارند. پیاده نظامی که آمریکا و ناتو آموزش داده و تجهیز کرده بودند، برخلاف طالبان، برای شرکت در نبرد تنبهتن آمادگی نداشت.
در طول جنگ، ژنرالهای فاسد افغان با غارت دستمزد، مواد غذایی و مهمات نیروهای نظامی، قدرت رزمی نیروهای خود را از بین بردند. نیروهای محلی با رهبری ضعیف و رها شده توسط رهبران خود، تسلیم جنگجویان با انگیزه طالبان شدند که ضمن تکیه بر سنتهای فرهنگی-نظامی خود، زیر بار بروکراسی تحمیلی خارجیها نرفتند و خود را محدود نکردند.
درس چهارم: حقایق سخت را بگویید
یک اصل بدیهی قدیمی وجود دارد که میگوید «جنگ آنقدر مهم است که نمیتوان آن را به ژنرالها واگذار کرد» و منطقی است: ژنرالهای ناتو آنقدر به درگیری نزدیک بودند که نمیتوانستند به طور عینی درباره جنگ فکر کنند. برای آنها، جنگ شخصی بود، نیروهایشان را در میدان نبرد از دست داده بودند و اگر اتحاد به سادگی کنار میرفت، بدنام میشدند.
در نتیجه، گزارشهای میدانی اغلب بیش از حد خوشبینانه بود. رهبران غیرنظامی در واشنگتن نیز سزاوار سرزنش هستند، زیرا بسیاری از منصوبان سیاسی در وزارتهای امور خارجه و دفاع بیش از آنکه نگران بیان حقیقت در مورد عدم پیشرفت در افغانستان باشند، نگران محافظت از بخت انتخاب مجدد رئیس جمهور مستقر بودند.
گامهای کوچک
در حالی که هیچ دو جنگی هرگز یکسان نیستند، درسهای جبهههای ضد شورش و تلاشها اخیر برای بازسازی کشورهای گرفتار درگیری یا در حال شکست، تقریباً جهانی است.
ماموریت کنونی ائتلاف در عراق نمونه خوبی برای درک این مفهوم است که چگونه میتوان این مداخلات را به شکلی سبک و پایدارتر انجام داد. مأموریت ناتو در عراق بر توسعه ظرفیت در ارتش عراق متمرکز است. آگاهانه از درگیر شدن در تلاشهای پرهزینه و وقتگیر بازسازی و توسعه و همچنین مداخله در امور دولتی عراق اجتناب میکند.
با در نظر گرفتن این موضوع، درس واقعی افغانستان این است که در واقع، متحدان میتوانند ماموریتهایی را در مکانهایی دشوار که از نظر راهبردی حیاتی نیستند، انجام دهند، اما مقیاس و دامنه این ماموریتها باید متناسب با اهمیت راهبردی نسبی کشور میزبان برای منافع متحدان باشد. در مورد ماموریت ناتو در عراق، این به معنای کمک به نیروهای محلی است تا داعش و سایر تروریستها را از پناهگاهی که از آنجا میتوانند اروپا و آمریکا را هدف بگیرند، محروم کنند.
برخورداری از این ارزیابی مهم است، زیرا در دور جدید رقابت قدرتهای بزرگ، ناتو نمیتواند منابع گرانبها را در مکانهایی خرج کند که برای منافع اصلی آن اهمیتی ندارد.
0 Comments