جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
نگاهی به توازن نظامی 2014؛ ضعف در رویارویی با چالشهای پیشبینی نشده
فاطمه محروق – دانشجوی دکتری روابط بینالملل
سال 2013 جنگ در مالی و تهدید نظامی علیه سوریه در واکنش به استفاده شدن از سلاح شیمیایی، چالش پیش روی جامعه بینالمللی را در خصوص برنامههای دفاعی مربوط به رویدادهای پیشبینی نشده برجسته کرد. به همین خاطر، تغییر نسبی توازن قدرت نظامی به سمت آسیا و تنشهای خاورمیانه از جمله جنگ داخلی در سوریه در صدر تحلیلهای سالنامه توازن نظامی 2014 قرار گرفت.
با وجود افزایش توانمندیهای نظامی بیشتر دولتهای آسیایی به دلیل تنشهای ناشی از تغییر توازن نظامی در این منطقه و برنامه بیشتر دولتهای خاورمیانه برای تدارک و خرید قابل توجه تسلیحات، بودجه دفاعی در غرب همچنان به کاهش خود ادامه داد و حکومتها با الزامات سیاستگذاری برای متوازن کردن ضرورتهای مالی با اولویتها و خطرات راهبردی مواجه شدند. به این دلیل و دلایل دیگر، سال 2014 سالی مهم برای بسیاری از نیروهای مسلح در کشورهای مختلف جهان به منظور درک پویاییهای امنیتی محیط بینالملل بود.
در این سال، پس از 13 سال جنگ در افغانستان و دو سال پس از خروج نهایی از عراق، تفکر نظامی در غرب تحت تأثیر طیفی از الزامات قرار گرفته است. بخشی از این الزامات ریشه در رکود مالی داشته و مابقی برآمده از تمایل به پشت سر گذاشتن دشوارترین جنبههای آن تجربیات نظامی است.
از این رو، مفاهیمی مشابه با «انقلاب در امور نظامی» دهه 1990 در ایالات متحده که در آن از فناوری نظامی پیشرفته به عنوان ابزاری برای رسیدن به درجه بالایی از قاطعیت در جنگ صحبت به میان میآید، دوباره در لباس جدیدی همانند «نبرد هوایی- دریایی» مطرح شد. در این تفکر در آینده، درگیریهای مسلحانه باید با سرعت بیشتر، ارزانتر و کارآمدتر یا حداقل بدون حضور نظامی درازمدت صورت گیرد.
تردیدی وجود ندارد که فناوریهای به سرعت در حال توسعه، بر نوسازی نظامی کنشگران دولتی و غیردولتی تأثیر میگذارد. با این حال، انتظار بیش از اندازه از فناوریها ممکن است باعث شود آمادگی پاسخ به تهدیدات امنیتی یا انطباق یافتن با اقدامات متقابل دشمن، برای پیشگیری از منازعه، نامناسب یا ضعیف باشد. به همین دلیل ملاحظه تداومها و نیز تغییرات پیشبینی شده در اولویتهای ژئوپلیتیک، تهدیدات امنیت بینالملل و قابلیتهای نظامی برای توسعه راهبرد و توانمندی نظامی و دفاعی آمریکا در کانون توجه قرار گرفته است.
از اواخر 2011 سیاست دفاعی ایالات متحده با اعلام «توازنبخشی دوباره به سوی آسیا-اقیانوسیه» به تغییر در اولویتهای راهبردیاش معطوف شده است. به نظر می رسد روندهایی مثل رشد مداوم چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و نظامی، تنشهایش بر سر ادعاهای سرزمینی در شمال شرقی و جنوب شرقی آسیا، افزایش رقابت بر سر منابع، توسعه سلاحهای هستهای کره شمالی و رفتار مکرر تحریکآمیزش دلایل توجه ایالات متحده به این منطقه را تشکیل میدهد.
با این حال، استفاده از سلاحهای شیمیایی در جنگ داخلی سوریه، تداوم تهدیدات برآمده از منطقه خاورمیانه برای امنیت بینالملل را برجسته ساخت. جنگ داخلی سوریه یکی از چند منازعه به همپیوسته تلقی میشود که در نتیجه به اصطلاح بهار عربی پدیدار شد و پیشبینیناپذیری محیط امنیتی این منطقه را برجسته کرد.
با وجود تفاوت پویاییهای محلی در تمامی این درگیریها، گروههای تروریستی، افراطگرایان و نیروهای نیابتی، این تفاوتها را همچون فرصت تلقی کرده و از حکمرانی ضعیف، بسیج جوانان محروم و تشدید درگیریهای اجتماعی برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرند.
با این حال، به دلیل ماهیت به همپیوسته منازعات نوین، مشکلات و تحولات یک منطقه با مشکلات در دیگر مناطق پیوند دارد. از این رو، مشکلات امنیتی در خاورمیانه ممکن است توازنبخشی دوباره به سوی آسیا-اقیانوسیه را کُند کرده و فروپاشی امنیتی در افغانستان بعد از 2014 میتواند تهدیداتی را در ماورای منطقه آسیای مرکزی و جنوبی در پی داشته باشد. این به همپیوستگی ایجاب می کند که نگاه به مشکلات امنیتی همچون تروریسم فراملی از دریچه کلی باشد و در همین حال به واقعیتهای محلی حساس باقی بماند.
بازگشت بسیاری از نیروهای نظامی خارجی از افغانستان و پایان مأموریت مبارزه ایساف (ISAF) به این معناست که تنها ایالات متحده نبود که پایان این مبارزه را «نقطه عطف راهبردی» تلقی کرد تا از آن به عنوان فرصتی برای ارزیابی مجدد ساختار نیروها، نقشها و داراییهایش و برای توازن بخشی مجدد به سوی آسیا-اقیانوسیه استفاده کند.
بازتاب مشابهی را هم در میان نیروهای مسلحی شاهد بودیم که در جنگ افغانستان و عراق شرکت کردند. هزینه دفاعی در کشورهای اروپایی درست زمانی کاهش یافت که جهتیابی مجدد سیاست دفاعی آمریکا به سمت آسیا-اقیانوسیه سهم بیشتری از این بار را برای امنیت بینالمللی بر دوش آنها گذاشت. بنابراین آنها با از دست دادن نفوذ و توانمندیهای خود روبرو میشوند. با این حال، برآیندهای حاصل از تلاشهای نهادی همچون حداکثرسازی ارزش برآمده از بودجههای دفاعی از طریق همکاری نزدیکتر، چندان رضایتبخش نبوده است.
«ابتکار عمل دفاع هوشمند» و «نظام ادغام و اشتراک توانمندیهای نظامی» که هر دو برای افزایش همکاری و سیاستهای دفاعی مشترک و نظاممند میان دولتهای عضو طراحی شدند، به دلیل پیشرفت اندک همچنان محل تردید است.
با وجود اینکه اهمیت بالای این اقدامات از سوی سیاستگذاران دفاعی دولتهای عضو مورد تأیید قرار گرفته، با این حال، کل هزینههای دفاعی اروپا بر حسب شرایط واقعی از سال 2010 به این سو به طور میانگین، هر ساله با 2.5 درصد رو به کاهش بوده است. در نتیجه یافتن منابع برای توانمندیهای نظامی دشوارتر شده و با توجه به توانمندیهای آینده، ضرورت رسیدن به همکاری مؤثرتر اهمیت بالایی خواهد یافت.
پیامد دیگر جنگ افغانستان و عراق این بود که دولتهای غربی درباره مداخله، محتاطانهتر عمل میکنند. این مسئله به وضوح بر رأی پارلمان بریتانیا در مورد سوریه در 29 اوت 2013 تأثیر داشت. اما دیگر کشورها ممکن است به شکل متفاوتی از این جنگها درس گرفته باشند.
به عنوان مثال، دولتهای آسیایی به خاطر ناامنی فراگیر منطقهای در آسیا-اقیانوسیه و وضعیت مالی مثبتتر به شدت روی نیروهای مسلح خود سرمایهگذاری کردهاند، زیرا ممکن است به این درگیریها بیشتر بر حسب آموختههای نظامی خاصِ مرتبط با تاکتیکها و تواناییهای مطلوب نگریسته شود تا پرسشهای گستردهتر درباره استفاده از آنها.
این مسئله همچنین ممکن است درباره دولتها در خاورمیانه و شمال آفریقا نیز صادق باشد. دفاع موشکی اولویت اول دولتهای خاورمیانه باقی میماند. دولتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مثل قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی پیشرفتهترین سامانههای دفاعی موشکی و هوایی ساخت غرب را خریده یا در حال خریدشان هستند. این سامانهها همچنان جزیی از ملزومات مورد نیاز آنها خواهد بود و در برخی موارد منافع نظامی غربی در منطقه را پیش میبرد.
علاوه بر خاورمیانه و آسیا، دیگر مناطق نیز در حال توسعه و خرید پیشرفتهترین سلاحهای غربی هستند. گرچه میزان و پیچیدگی این تسلیحات به بودجه، برنامههای دفاعی و جاهطلبیهای فنی و تدارکاتی بستگی دارد. به عنوان مثال، دولتهای آمریکای لاتین و آفریقا در حال خرید تجهیزات پیشرفتهتر هستند.
روسیه هم در حالی که کاستیهایی در توانمندی صنعت دفاعی خود دارد، از قدمت طولانی در پژوهش و توسعه سلاحهای پیچیده برخوردار و قادر به تولید و فروش سلاحهای هدایتشونده قوی مانند اونیکس، باسشن، کالیبر و S-350/S-400 و همچنین هواپیمای جنگده سوخویِ تی 50 است.
از سوی دیگر، تأکید لازم بر تهدیدات فراملی در راهبردهای دفاعی غربی با کاهش تأکید بر آمادگی برای نبرد بین دولتها همراه شده است. در میان برخی نیروهای مسلح غربی که در این سالها عملیاتهایی را داشتند، اولویتهای مأموریت حاکی از تمرکز بیشتر بر مهارتهای مرتبط با عملیات ضدشورش و در برخی موارد به ضرر مهارتهای مبارزه مرتبط با مانورهای تسلیحاتی ترکیبی است.
در حالی که تمرکز میتوانست بر درگیری بین دولتی باشد، بحران مالی ژانویه 2013 نشان داد که نیروهای مسلح غرب نیازمند حفظ آمادگی برای نبردهای غیردولتی هستند. با وجود اهمیت این مسئله در جنگهای نوین، شاید بزرگترین تهدید از سوی دولت-ملتها که می تواند شکاف و گسستی عمده در محیط امنیتی معاصر ایجاد کند، تکثیر سلاحهای هستهای، شیمیایی و بیولوژیک و همچنین تهدیدات امنیت سایبری دولتهاست.
تهدیدات ناشی از اقدامات گروهها و شبکههای تروریستی همچنان در زمره مهمترین تهدیدات امنیت بینالملل به شمار میرود. استفاده آنها از فناوری برای این اقدامات، تفاوتشان را با گروههای مشابهشان در گذشته بازتاب میدهد. ائتلاف بین این گروهها و سازمانهای تبهکاری بینالمللی به پیچیدگی و خطر این مسئله میافزاید.
قاچاق مواد مخدر، اسلحه، پول و انسان، گروههای شورشی و جنایتکار را تقویت میکند و به تضعیف دولت در منطقه تداوم میبخشد. همچنین بخشی از این تهدیدات در ارتباط بین دولتهای دشمن و گروههای تروریستی نهفته است. خطرناکترین گروههای تروریستی و مسلح از بهشتهای امن در دورن مرزهای دولت- ملتها بهره برده و کمکهای مستقیم از حکومتهایی دریافت میکنند که آنها را سلاحهای سیاست خارجی خود میانگارند. این گونه رابطههای نظامی به امنیت و تهدیدات فراملی برآمده از سرزمین خود دامن میزنند.
در مجموع، به دلیل ماهیت و درهمتنیدگی جنگهای نوین، توانمندیهای نظامی و دفاعی در اولویت راهبردی کشورهای مختلف جهان، چه به صورت انفرادی و چه در قالب همکاری و ائتلاف، قرار میگیرد. فناوریهای نظامی پیشرفته به دلایلی همچون موانع فنی کمتر برای ثبت، افزایش کاربرد فناوریهای دوگانه و تمایل دولتها برای فروش چنین فناوریهایی تکثیر مییابند. این فناوریها از جمله مثل سامانههای بدون سرنشین، شامل توانمندیهایی است که تا پیش از این در انحصار نیروهای مسلح غربی بود.
با این حال، تبدیل تجهیزات به توانمندی واقعی – از جمله در فضای سایبر و فضای ماورای جو – موضوع مهم دیگری است و دولتهای غیرغربی هنوز طیف کاملی از توانمندیهای عملیاتی از جمله مهارتهای نظامی فردی و آموزشی را ندارند. با وجود این، نیروهای مسلح در بیشتر مناطق به تدریج در حال قدرتمند شدن هستند.
0 Comments