شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: لیبی اکنون به میدان رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. تعدد کانون های قدرت و بازیگران داخلی بحران لیبی، تعدد منافع در حوزه کشورهای همسایه و در محیط بینالملل وضعیت پیچیدهای را برای این کشور رقم زده است.
جعفر قنادباشی- کارشناس مسائل غرب آسیا
هرچند که رسانههای غربی در گزارشهای خود درخصوص درگیریهای سه ماه گذشته در لیبی از پیشرفتها و موفقیتهای نیروهای تحت فرمان ژنرال حفتر سخن میگویند و در حمایت از وی از پیشرفتهایی که در قسمتهای جنوبی و شرق طرابلس بدست آورده گزارش میدهند ولیکن واقعیت آن است که نیروهای تحت فرمان ژنرال حفتر به هیچ وجه در موقعیت مناسبی قرار ندارند و به نوعی با بنبستی ناگشودنی مواجه شدهاند، چنانکه کشورهای غربی به ویژه فرانسه ناگزیر شدهاند تا به طور آشکارا محمولههای تسلیحاتی تازهای را در اختیار نیروهای ژنرال حفتر قرار دهند.
علاوه بر آن امارات و عربستان نیز با ارسال محمولههای جدیدی از تسلیحات سنگین و نیمه سنگین به ناگزیر پشتیبانی خود را از تهاجمات حفتر آشکارتر ساختهاند. این در حالی است که گفته میشود واحدهایی از ارتش مصر به خصوص واحدهایی از نیروی هوایی این کشور با هدف جلوگیری از شکست نیروهای حفتر به طور مکرر نیروهای وی را مورد پشتیبانی قرار میدهند و با هدف قرار دادن مواضع نیروهای تحت فرمان دولت وفاق ملی از ژنرال حفتر حمایت میکند.
به این ترتیب میتوان گفت که اصلیترین عامل شفافتر شدن وابستگیهای ژنرال حفتر به ارتجاع منطقه و غرب، نگرانیهایی است که به دنبال بهبنبست رسیدن نیروهای وی در دنیای غرب و منطقه پدید آمده است.
در چنین شرایطی است که حامیان دولت وفاق ملی به ریاست آقای فائز سراج یعنی حکومتهای قطر و ترکیه نیز در اقدامی مشابه به ارسال محمولههای تسلیحاتی تازهای برای نیروهای دولت وفاق ملی مبادرت کرده و برخلاف گذشته به طور علنی با حامیان ژنرال حفتر وارد یک نبرد غیرمستقیم شدهاند؛ نبردی که میتوان آن را به درستی جنگی نیابتی یا وکالتی نامید؛ بدین صورت که درگیریهای حاضر در لیبی را برخلاف تبلیغات رایج نمیتوان درگیری بین دو گروه لیبیایی تلقی کرد.
بلکه درحقیقت این کشورهای مرتجع (امارات و عربستان) هستند که بنابر گرایشهای ضداخوانی خود (مخالفت و ضدیت ایدئولوژیک و سیاسی با جماعت اخوان المسلمین) میکوشند تا اصلیترین حکومتهای حامی اخوانالمسلمین را به چالش بکشند و توان عملیاتی آنها را در شمال آفریقا به شدت تضعیف کنند.
این تلاش آنها در حالی جنبه عملیاتی یافته است که درگیریهای سه ماه گذشته در لیبی، مهمترین حرکت جماعت اخوان المسلمین در مقطع حاضر تلقی شده و به عنوان تنها جبههای است که در دوره فترت کنونی فعال محسوب میشود.
بنابراین آنچه در لیبی میگذرد درواقع به یک تعبیر نبردی میان گرایشهای اخوانی و گرایشهای وهابی است. ولیکن تنشها در لیبی به تعبیر درستتر جنگی وکالتی میان قدرتهای غربی است که دو جناح فعال در عرصه لیبی را در مناقشات سیطرهطلبانه برای تصاحب منابع غنی نفت لیبی به کار گرفتهاند و هزینههای چنین نبرد مهمی را از طریق درآمدهای نفتی عربستان و امارات از یک سو و درآمدهای نفتی قطر و برخی از قابلیتهای ترکیه از سوی دیگر تامین میکنند.
بخشی از این درگیریها نیز شرکتهای بزرگ تسلیحاتی را به موازات شرکتهای بزرگ نفتی منتفع میسازد. به ویژه آنکه بنا به برخی از تحلیلها، با فروکش کردن دامنه جنگها در یمن، دنیای غرب برای فروش تسلیحات بیشتر و همچنین جلوگیری از گسترش نهضتهای اسلامی به درگیریهای جاری در لیبی چشم دوخته و میکوشد تا لیبی را به مرکزی برای به چالش کشیدن کلیه حرکتهای اسلامی در شمال آفریقا تبدیل کند.
لیبی اکنون به میدان رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. تعدد کانون های قدرت و بازیگران داخلی بحران لیبی، تعدد منافع در حوزه کشورهای همسایه و در محیط بینالملل وضعیت پیچیدهای را برای این کشور رقم زده است. از طرف دیگر بهنظر میرسد که سازمان ملل هم توان و قدرت پایان دادن به این درگیریها را ندارد و شاید هم تمایلی به این امر ندارد، چرا که مصلحت قدرتهای بزرگ در ادامه جنگ فرسایشی در این کشور نهفته است که با کمک به یکی از طرفهای درگیر باعث طولانی شدن جنگ داخلی در لیبی شدهاند.
0 Comments