أحدث المقالات

دیدار وزیر خارجه کشورمان با گوترش

حسین  امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در ادامه رایزنی‌ها و ملاقات‌های دیپلماتیک خود در نیویورک، با آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد دیدار و گفتگو کرد. 

Loading

افتادن ترامپ در دام افعانستان

۱۳۹۶/۰۶/۰۶ | موضوعات

شورای راهبردی آنلاین- رسانه ها:رمی اوردان، تحلیلگر روزنامه لوموند فرانسه بااشاره به راهبرد جدید ترامپ درافغانستان می نویسد تغییر موضع رئیس جمهور آمریکا که قصد دارد مداخله نظامی را در خاک افغانستان ادامه دهد، کشورش را به جنگی بی پایان بکشاند

احتمال دارد تغییر موضع رئیس جمهور آمریکا که اعلام کرد قصد دارد مداخله نظامی را در خاک افغانستان ادامه دهد، کشورش را به جنگی بی پایان بکشاند، در حالی که مبارزه با نیروهای جهادی با جنگ متعارف تفاوت دارد.
زمانی که نیروهایی برای مدت های طولانی به جنگ و برای کشته شدن اعزام می شود، دشوار است که نبردی را بپذیریم که هیچ گاه با پیروزی پایان نمی یابد، نبردی که می تواند یک دام باشد، یک دور باطل باشد. نبردی که می تواند پوچ و بیهوده باشد.
پس از باراک اوباما، دونالد ترامپ دومین رئیس جمهور منتخب آمریکا است که وعده متوقف کردن مداخلات نظامی – به استثنای عملیاتی که هدف آن به ویژه نیروهای جهادی است که آمریکا را تهدید می کنند – و بازگرداندن نیروها به آمریکا را داده بود. با وجود این، او به تازگی دستور داد تلاش برای جنگ بر ضد طالبان را ادامه خواهد داد.
طرح ترامپ که بیست و یکم ماه اوت در فورت مایر (در ویرجینیا) ارائه شد، عمداً مبهم است تا اطلاعات تاکتیکی در اختیار دشمن قرار نگیرد. موضوع اصلی این است که ترامپ به ژنرال هایش اجازه می دهد تا برای به دست آوردن «پیروزی» تعریف نشده، هزاران سرباز را به افغاانستان اعزام کند تا نیروهای کنونی ٨ هزار و چهار صد نفری را (که سه برابر عناصر مزدور شرکت های خصوصی تحت حمایت آمریکا هستند) تقویت کند تا دو مأموریت یعنی آموزش ارتش افغانستان و مبارزه با تروریسم را ادامه دهند.
جنگ بی پایان
این طرح ادامه تعهدی است که استراتژیست های آمریکایی نیز خودشان آن را «جنگ بی پایان» نامیده اند، که از این پس طولانی ترین – شانزده سال – جنگ در تاریخ آمریکا است.
این راهبرد با سرباز کمتر و بدون برنامه زمانی شبیه به راهبرد اوباما است. رئیس جمهور دمکرات نیز با مداخله طولانی در افغانستان مخالف بود. او وعده داده بود فشار دیپلماتیک را بر پاکستان که مأمن طالبان بود، افزایش دهد. در نهایت ژنرال هایش وی را متقاعد ساختند که راهبرد خروج از میدان نبرد از طریق تقویت نظامی تحقق می یابد و امکان تضعیف دشمن و بدون پیمان تسلیم، آنها را به میز مذاکره می کشاند. در سال ٢٠١١ قبل از انتقال کنترل سرزمین به دولت افغانستان، سربازان آمریکایی به بالاترین سطح خود بالغ بر یک صد هزار نیرو رسیدند.
نتیجه آن یک شکست نمایشی است. اکنون شورشیان طالبان ۶٠ درصد سرزمین افغانستان را کنترل می کنند و سال های اخیر شاهد افزایش «عملیات جهادی» طالبان در کنار القاعده بودیم. از سوی دیگر، حتی داعش، رقیب القاعده، توانست در سرزمین افغانستان مستقر شود.
از دو احتمال یکی عقب نشینی نظامی آمریکا و دیگری آغاز گفتگوهای دیپلماتیک بین کابل، آمریکا، طالبان و قدرت های منطقه ای است. نخستین احتمال را بسیار مخاطره آمیز و دومین احتمال را زودهنگام می دانند، زیرا در هر دو مورد طالبان بیش از حد قوی به نظر می رسد و بعید است گزینه ای را بپذیرد با منافع واشنگتن سازگار باشد.
علاوه بر این، در صورت دست نیافتن به پیروزی نظامی و پایان نیافتن جنگ، مذاکره تنها شیوه قطعی است. مشکل این است که هیچ چیز حاکی از این نیست که ترامپ بتواند با همان راهبرد و سربازان کمتر بهتر از پیشینیان خود عمل کند. همه چیز تصور عکس آن را نشان می دهد.
اشتباه اصلی
در واقع آیا مشکل واقعی این نیست که هیچکس هنوز به اشتباه اصلی اذعان نکرده است؟ آیا این جنگ از نخستین روز غیرقانونی و بیهوده نبود؟
«نخستین جنگ افغانستان» را که مجاهدین افغان پس از یازدهم سپتامبر از اکتبر تا دسامبر ٢٠٠١ بر ضد دولت طالبان و القاعده به پیش بردند، قانونی بود و در طول چند هفته با کمک آمریکا که به حمله هوایی و نفوذ حدود صد کلاه سبزها و نیروهای سازمان سیا بدون تصرف و اشغال افغانستان محدود بود، پیروز شدند.
اما «دومین جنگ افغانستان» که مبتنی بر استقرار نیروی متعارف آمریکا و ناتو از سال ٢٠٠٢ در کشوری که از زمان فرار اسامه بن لادن و یارانش در شانزدهم دسامبر ٢٠٠١ به پاکستان، دیگر هیچ دشمن واقعی برای نبرد با آن وجود نداشت، یک فاجعه بود. برای افغان ها که کشته، مجروح، با خشونت به قتل رسیده و مجبور به تبعید شده بودند، این جنگ یک فاجعه محسوب می شد. و نیز برای آمریکا و درک جهان از مبارزه با نیروهای جهادی فاجعه بود.
مقابله واقعی با هدف مورد نظر
با وجود این، واشنگتن با شکست ها در طول شانزده سال، تجربه کافی را به دست آورد تا بداند که جنگ با نیروهای جهادی با شیوه های اطلاعاتی و پلیسی و با نیروهای ویژه، با احتیاط یا حتی به طور مخفیانه تحقق می یابد.
و زمانی که یک گروه جهادی از نظر نظامی کنترل سرزمینی را به دست می آورند (افغانستان در سال ٢٠٠١، شمال مالی در سال ٢٠١٢-٢٠١٣ قلمروی داعش در سوریه و عراق از سال ٢٠١٣-٢٠١۴ تا کنون) و اگر نیروهای محلی قادر به کنترل آن نباشند و در نتیجه لازم باشد برای تصرف دوباره آن نیرو وارد کرد، هیچ نیازی به تصرف یا اشغال این کشور نیست. در مورد افغانستان پس از پیروزی مجاهدین در سال ٢٠٠١ نیز چنین اقدامی لازم نبود.

منبع: اداره کل رسانه های خارجی وزارت فرهنگ وارشاداسلامی 

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *