جدیدترین مطالب

Loading

أحدث المقالات

ابوعبیده: پاسخ ایران معادلات دشمن را به هم ریخت

تهران- ایرنا- سخنگوی گردان‌های شهید عزالدین القسام شاخه نظامی جنبش حماس امروز (سه شنبه) تأکید کرد که پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی در اندازه و ماهیت خود، قواعد جدیدی وضع کرد و محاسبات دشمن را به هم ریخت.

Loading

دلیل شکست راهبرد ترامپ در قبال ایران

۱۳۹۶/۱۰/۱۰ | موضوعات

شورای راهبردی آنلاین – ترجمه: راهبرد ترامپ ظاهرا سیاست بازی با آتش است، یعنی راندن قایق با این امید که طرف مقابل قدرت ریسک پذیری کمتری داشته و قبل از واژگون شدن قایق تسلیم خواهد شد.

 سحر نوروززاده، رید پائولی و مهسا روحی در یادداشتی که وب‌سایت اندیشکده نشنال اینترست آن را منتشر کرد؛ نوشتند: اگرچه طیفی از گزینه های قانونی و اجرایی هنوز پابرجا هستند، اما روزنه کنگره برای تحمیل مجدد تحریم های لغو شده تحت برنامه توافق هسته ای (برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام) بسته شده است. شمارش معکوس شصت روزه برای اعمال مجدد تحریم ها در 13 اکتبر و هنگامی آغاز شد که رئیس جمهور ترامپ راهبرد جامع خود در قبال ایران را اعلام کرده و در آن، عدم صدور گواهی تایید توافق هسته ای به کنگره را گنجاند. اهداف این «چشم انداز راهبردی کامل» یا راهبرد عبارت بود از «مقابله با فعالیت بی ثبات کننده ایران، «مسدود کردن راه های تامین مالی تروریسم توسط این نظام»، «جلوگیری از گسترش تسلیحات موشکی نظام» و «جلوگیری از تمام مسیرهای دسترسی به سلاح هسته ای».

ترامپ بر ابزار قهری نظیر تحریم ها و تهدیدها، از جمله تهدید به فسخ  برجام درصوت عدم انجام «اصلاح»آن، تمرکز کرده و به مردم ایران متوسل شده است که حاکی از اقدامات احتمالی برای تغییر نظام در ایران است. این راهبرد به دنبال آن است که ایران را به تغییر سیاست های خود و متحدان اروپایی اش وادار سازد تا با رویکرد آمریکا همگام شود.

ما این راهبرد را از چشم انداز «تئوری قدرت چانه زنی» (یکی از شالوده های سیاست خارجی آمریکا) مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه رسیدیم که این راهبرد فاقد مولفه های اصلی موفقیت است. برای مثال، این راهبرد به شدت بر تهدیدها متکی بوده، نقش مشوق ها و تضمین های قانونی را نادیده گرفته، اهداف نامعینی تعیین کرده، و از تعامل دیپلماتیکی غافل شده است.

گروگانگیری توافق هسته ای

در روابط بین الملل، دیپلماسی زور عبارت است از تهدید طرف مقابل برای تاثیر گذاری در تصمیم گیری آن. تهدیدها بیانگر مجازاتی هستند که به دنبال عدم خرسندی از پاسخ به درخواست های خاص، اعمال می شوند. اکثر مردم به ارزش تهدیدهای معتبر پی برده اند. با این حال، ترامپ در تهدید به لغو برجام، فراموش کرده است که فشار موفقیت آمیز نیازمند تعهدات قابل قبولی است مبنی بر اینکه موافقت طرف مقابل با درخواست ها، به خویشتن داری متقابل منجر خواهد شد.

همان طور که یک دیپلمات یا «معامله گر» خوب می داند، و به قول معروف توماس شلینگ، برنده جایزه نوبل، گفتن «ایست وگرنه شلیک می کنم» بدون اشاره به اینکه «اگر بایستید شلیک نخواهم کرد»، هیچ ارتباطی برقرار نمی سازد. ترامپ آشکارا تمایل خود به پاره کردن این «توافق بد» را اعلام کرده و هیچ تعهد معتبری برای عدم لغو آن، حتی در صورت آمادگی ایران به توافق های مضاعف، باقی نگذاشته است. این همان فشار ضعیف است. تهدیدهای بدون تعهدات معتبر، صرفا قلدری است (که عملی شدن یا نشدن آن نکبت می آورد) و امیدی به موفقیت آن نیست.

همچنین، تضمین ها و تعهدات از مشوق ها یا «هویج»، که دولت ها را به توافق سیاسی و پایبندی به آن تشویق می کند، متمایز بوده و متمم چانه زنی قهری هستند. راهبرد ترامپ در قبال ایران نیز به همان میزان فاقد اصل موسوم به عرضه « بیشتر برای بیشتر» است تا با مشوق های مضاعف، برجام را تقویت کند.

سیاستمداران غالبا از درک وسعت ابزارهای فشار تحت اختیار خود ناتوان هستند. با این وجود، در مورد روابط ایران و آمریکا، مولفه های فشار موفقیت آمیز علیه دولت ترامپ عمل می کنند.

تضمین های قانونی و تکمیل موفقیت در قبال ایران

برجام حاصل سال ها دیپلماسی زور کشورهای 1+5 و اتحادیه اروپا با ایران بوده است. تهدیدهای معتبر ضروری بودند؛ اما تعهدات و مشوق های معتبر نیز ضرورت داشتند. خطر تحریم های چندجانبه فزاینده و مداوم اهرم مهمی در اختیار می گذاشت و تهدید حملات هوایی یکجانبه، به مذاکرات قوت می بخشید. همزمان، ایران در محاسبات خود برای پایبندی به شرایط مورد تاکید توافق هسته ای، به این نتیجه رسید که در قبال این پایبندی، از تضمین های معتبری (بر اساس متن برجام) برخوردار خواهد شد. این تضمین ها عبارت بودند از لغو تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای و آسوده خاطر شدن ایران از تهدید قریب الوقوع اقدام نظامی احتمالی آمریکا (یا اسرائیل) علیه تاسیسات هسته ای ایران تا زمانی که توافق هسته ای پابرجا باشد. همچنین، حفظ برنامه غنی سازی غیرنظامی به عنوان یک مشوق در محاسبات ایران نقش عمده ای ایفا کرد.

به نظر می رسد که دولت اوباما از اهمیت نقش تضمین های قانونی در موافقت ایران با محدودیت های هسته ای آگاه بوده است. به عنوان مثال، دولت اوباما به این نتیجه رسید که تحریم ها نیازمند تعامل بین المللی زیادی هستند تا به عنوان تهدیدی جدی محسوب شوند؛ به همین ترتیب، تلاش های مشابهی لازم است تا تضمین شود که لغو تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای نیز معتبر خواهد بود. این تلاش ها شامل تعامل مستمر مقامات آمریکا با تجارت و بانک های بین المللی برای تصریح میزان تجارت مشروع با ایران و توضیح باقی تحریم های غیر هسته ای می شد. اگرچه برخی از سیاست های ایران همچنان مانع سرمایه گذاری خارجی در این کشور بود، اما این تحریم ها از اعتبار اقدامات قهرآمیز آمریکا حکایت می کرد.

برعکس، دولت ترامپ نه تنها گفتگو برای تصریح لغو تحریم ها را متوقف کرد، بلکه ترامپ به طور گسترده ای تجارت با ایران را منع کرده و به خروج از برجام تهدید می کرد – همه این ها علیرغم تایید تداوم پایبندی ایران به برجام اتفاق افتاد. این تحولات باعث شد که ایران آمریکا را به نقض مفادی از برجام متهم کند که به تلاش صادقانه برای «حفظ برجام» و جلوگیری از «اختلال» در لغو تحریم های هسته ای اشاره می کنند. با توجه به این عوامل، راهبرد جدید ترامپ در قبال ایران ظاهرا در آزمون تضمین های قانونی شکست خواهد خورد.

بازتعریف تغییر نظام

دولت ترامپ، از جمله در اظهارت رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه، و جیم متیس، وزیر دفاع، دوباره تهدید تغییر نظام را پیش کشیده و تمایل خود برای «تغییر» حکومت ایران را آشکارا بیان کرده اند.

بعید است که تهران واقعا از تهدید تهاجم زمینی به سبک عراق بیمناک باشد. ایران تصور می کند که موقعیت منطقه ای آن از زمان سال 2003 تقویت شده و توانایی هایش برای بازدارندگی از طریق توسل به جنگ نامتقارن افزایش یافته است. علاوه بر این، بروز بی ثباتی و تصور خستگی آمریکا در خاورمیانه، گزینه نیروی نظامی را غیرمحتمل می سازد. با این وجود، اظهارات مربوط به تغییر نظام باعث تشدید بیم و نگرانی ایران از بقای نظام شد. این اهداف نامشخص، فضای چانه زنی موثر را مسدود کرده و به محدودیت های سیاسی داخلی در ایران دامن زد و مانع تعامل رهبری ایران با غرب شد. گذشته از این، تغییر نظام هدفی نامعین (تهدید وجودی) است که توانایی آمریکا در ارائه تضمین های معتبر برای رسیدن به توافق، را به تحلیل می برد.

راهبرد ناقص

مطابق سیاست خارجی « نخست آمریکا»ی ترامپ، دولت وی «از دیپلماسی استقبال کرده» و حتی با «دشمنان بالقوه» همکاری خواهد کرد تا «دوست» آمریکا شوند. با این حال، ترامپ ضمن ارائه راهبرد خود در قبال ایران در 13 اکتبر در « اتاق پذیرش دیپلماتیک» کاخ سفید، به طور عجیبی از «دیپلماسی» و «گفتگو» با ایران حرفی نزد. وی حتی نتوانست از «توافق بهتر» صحبت کند. برخلاف گزارش های مربوط به تلاش انفرادی دولت ترامپ، هیچ نشانه ای وجود ندارد که دولت وی برای ایجاد کانال های ارتباطی با ایران در سطح بالا در راهبرد جدید خود برنامه ریزی کرده است. همچنین، اقدامات دولت وی جایی برای این تعاملات باقی نمی گذارد. در عوض، سیاست خارجی ترامپ و فلسفه معامله وی، ظاهرا بر محور تهدید چرخیده و منتظر تسلیم و سرسپردگی طرف مقابل است.

راهبرد ترامپ ظاهرا سیاست بازی با آتش است، یعنی راندن قایق با این امید که طرف مقابل قدرت ریسک پذیری کمتری داشته و قبل از واژگون شدن قایق تسلیم خواهد شد.  این موضوع با توجه به احتمال «خروج ایران از این قایق» و پیوستن به دیگر طرفین برجام، خطرناک است. متحدان آمریکا برای مدتی طولانی در نگرانی های آمریکا در مورد برخی از سیاست های ایران، سهیم بوده اند، اما اکنون رویکرد ترامپ را رد می کنند. در عوض، این متحدان آمریکا حمایت خود را از توافق هسته ای اعلام کرده و بین فشار و تعامل برای حل مسائل باقیمانده با ایران تعادل ایجاد می کنند. این موارد به همراه اهداف نامشخص ترامپ حاکی از آن است که تصور همگامی ایران، یا متحدان نزدیک آمریکا در موضوع توافق هسته ای با آمریکا دشوار است.

درحالیکه روزنه شصت روزه برای «وضع مجدد» تحریم ها بسته شده است، کنگره و دولت آمریکا با پرسش های زیادی مواجه هستند. اگر ترامپ هدف «اصلاح» برجام ، مهار توسعه موشک های بالستیک ایران، یا کنترل فعالیت و نفوذ منطقه ای آن را جدی بگیرد، وی و کنگره باید اهمیت حفظ تضمین های معتبر را درک کرده، از تهدیدهای نامعتبر خودداری ورزیده، و در مواقع مناسب مشوق هایی ارائه کنند. در صورت عدم تغییر، راهبرد ترامپ  شدیدا ناقص بوده و احتمالا موقعیت چانه زنی آمریکا را در آینده تقویت نکرده بلکه تضعیف خواهد کرد.

0 Comments

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *