یاسر التمیمی در تحلیلی که مرکز مطالعات الجزیره منتشر کرد، نوشت: چه بسا توجه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به شرق آسیا به دو دلیل اصلی باز می گردد؛ دلیل اول مهار فشارهای سیاسی غرب به ویژه آمریکا پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و ادامه این فشارها پس از اشغال عراق و تا دوره ریاست اوباما و دلیل دوم فرصت رشد اقتصادهای شرق در نتیجه انتقال مرکزیت اقتصاد جهانی به سمت آسیا هم زمان با افزایش نیازهای انرژی.
در این روند کشورهای جنوب شرق آسیا به ویژه ژاپن، چین و کره جنوبی به مهمترین شریک اقتصادی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تبدیل شده اند، به شکلی که مثلث تجارت که اکثر آن بر نفت خام، گاز مایع و تولیدات پتروشیمی تمرکز دارد به ستوان فقرات روابط رو به رشد اقتصادی میان دو طرف تبدیل شده است.
عوامل رشد روابط
کشورهای جنوب شرق آسیا در دوره کنونی از اقتصادهای پویاتری در سطح جهانی برخوردارند؛ به شکلی که دارای بالاترین میانگین رشد اقتصادی می باشند و از بزرگترین اقتصادهای جهان به شمار می آیند، از این رو تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس در چهارچوب سیاست رویکرد به شرق خود به دنبال تحقق چندین هدف راهبردی می باشند که در ادامه به آن اشاره می شود :
۱- تضمین مشتری و خریداران همیشگی برای صادرات انرژی خود
۲- جست و جو به دنبال فرصت های سرمایه گذاری جدید چه در داخل بازارهای آسیایی و یا از طریق جذب سرمایه گذاری های خارجی و فن اوری های پیشرفته که به برنامه های تنوع اقتصادی در داخل کشورهای حاشیه خلیج فارس کمک می نماید.
۳- تضمین امنیت غذایی کشورهای حاشیه خلیج فارس از طریق دریافت همیشگی کالاها و تولیدات غذایی و یا از طریق سرمایه گذاری در بخش کشاورزی و غذایی برخی از کشورهای آسیایی
این درست است که کشورهای شورای همکاری با بیشتر کشورهای جنوب شرق آسیا از جمله چین ، ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، تایلند و تایوان همکاری می کنند اما در میان این کشورها ۳ کشور یعنی چین، ژاپن و کره جنوبی به چند دلیل مستحق روابط ویژه هستند که مهمترین دلایل بر اساس زیر میباشد:
– از نظر سیاسی چین از کشورهای دارای عضویت دائم در شورای امنیت می باشد و ژاپن نیز تلاش می کند به یک کرسی دائم در شورای امنیت دست یابد.
– از نظر اقتصادی این ۳ کشور دارای بزرگترین اقتصادهای جهان و بزرگترین شرکای تجاری کشورهای شورای همکاری خلیج فارس می باشند.
– در زمینه انرژی، ۳ کشور چین، ژاپن و کره جنوبی در سال ۲۰۱۶ از بزرگترین کشورهای وارد کننده نفت و گاز مایع از کشورهای حاشیه خلیج فارس (به ویژه عربستان و قطر) بوده و پیش بینی می شود کشور چین نیز در دو دهه آینده مصرف انرژی خود را افزایش دهد.
– از نظر نظامی پیش بینی می شود قدرت نظامی چین به شکل قابل ملاحظه ای در دهه های اینده افزایش یابد و ژاپن و کره جنوبی نیز نقش مهمی در این زمینه ایفا خواهند کرد.
افق های آینده؛ فرصت ها و چالش ها
کشورهای حاشیه خلیج فارس پیش بینی می کنند که منطقه آسیا در طول دو دهه آینده با رشد درخواست انرژی روبرو شود، به شکلی که انتظار می رود تا سال ۲۰۳۰چین، هند و کشورهای آ سه آن به عنوان طرف های اصلی رشد درخواست نفت و گاز طبیعی باقی بمانند. به عنوان مثال انتظار می رود واردات نفتی چین در پایان دهه آینده به روزانه بیش از ۱۲ میلیون بشکه افزایش یابد.
هم چنین پیش بینی می شود که تأثیر انجمن آ سه آن در دهه آینده به ویژه از سوی کشورهایی همچون اندونزی، فیلیپین و تایلند افزایش یابد. در حال حاضر کشورهای آ سه آن پس از هند و چین با داشتن بیش از ۶۴۰ میلون نفر جمعیت، سومین منطقه از نظر تعداد ساکنان به شمار می آید ونیز هفتمین اقتصاد بزرگ جهان و پنجمین محل سرمایه گذاری خارجی در سال ۲۰۱۶ بوده است. در این باره پیش بینی می شود این منطقه پس از چین، آمریکا و هند در سال ۲۰۳۰ به چهارمین اقتصاد جهان تبدیل شود.
آژانس جهانی انرژی پیش بینی می کند واردات نفتی کشورهای آ سه آن تا دو دهه آینده به حدود ۳.۴ میلون بشکه در روز برسد و در نتیجه واردات نفت این منطقه از ۲۱درصد به ۷۸ درصد تا سال ۲۰۴۰ برسد.
با وجود پیشینه خوش بینانه اما چند مسأله اصلی می تواند چالشی در برابر افزایش روابط کشورهای شورای همکاری و جنوب شرق آسیا باشد که در ادامه به آن اشاره می شود:
۱- رقابت نفت صخره ای : بر اساس پیش بینی آژانس بین المللی انرژی، آمریکا تا سال ۲۰۲۵ صادرات نفت خود را ۸۰ درصد افزایش خواهد داد و تا سال ۲۰۳۰صادرات نفت خام آمریکا به ۴ میلیون بشکه در روز خواهد رسید. در صورت تحقق این امر پیش بینی می شود قیمت جهانی نفت در کوتاه مدت کاهش یابد و شرکت های آمریکایی به رقیبی در بازارهای آسیایی تبدیل شوند.
۲- تحولات چین: در حال حاضر چین بزرگترین شریک اقتصادی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به شمار می آید و در نتیجه احتمال عقب نشینی اقتصاد چین در آینده بر کشورهای حاشیه خلیج فارس تأثیر منفی بگذارد. چه بسا این امر درباره کشور پادشاهی عمان که به شکل زیادی بر سرمایه گذاری چین تکیه دارد، درست باشد. در ین باره ۸۰ درصد صادرات نفتی این کشور تنها به چین صادر می شود.
درباره چین رقابت کشورهای دیگر بر سر صادرات به این کشور نیز وجود دارد، به شکلی که روسیه در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ بزرگترین صادر کننده به این کشور بود و این در حالی است که در ۱۴ سال گذشته عربستان بزرگترین صادر کننده بود. همچنین خرید نفت آمریکایی از سوی چین رو به افزایش است، به شکلی که واردات چین از آمریکا در سال ۲۰۱۶ از صفر به حدود ۱۳۵ هزار بشکه در روز در ۱۰ ماه اول سال ۲۰۱۷ افزایش یافت.
۳- درخواست ژاپن و کره شمالی: پیش بینی می شود در میان مدت و بلند مدت واردات نفت و گاز مایع از سوی این دو کشور کاهش یابد که این مسأله به دلایلی همچون جایگزینی سوخت، پیر شدن جمعیت و برنامه های صرفه جویی در انرژی از سوی دولت های دو کشور باز می گردد. هم چنین افزایش تنوع در بخش انرژی از طریق تمرکز بر انرژی هسته ای و انرژی های تجدید پذیر میتواند مانع رشد درخواست های داخلی این دو کشور در حوزه مشتقات نفتی و گاز طبیعی شود. بسیاری از این موارد چه بسا در کره جنوبی روی دهد و در نتیجه منجر به کاهش رشد درخواست این کشورها برای واردات نفت و گاز شود.
۴- کشمکش های آسیایی: اختلافات میان کشورهای آسیایی چه بسا تأثیری منفی بر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس داشته باشد. در این باره کشمکش هایی میان کشورهای آسه آن با چین درباره دریای چین جنوبی و اختلافاتی میان ژاپن و چین بر سر مرزهای دریایی در دریای چین شرقی و نیز پرونده کره شمالی وجود دارد. چه بسا با این خطرات تنش های به وجود آمده در این مناطق به اقیانوس هند منتقل شود و عبور انرژی از این اقیانوس به مخاطره بیفتد. در این باره باید اشاره کرد که بیش از ۶۰ درصد از کشتی های باری نفت و گاز مایع در جهان از اقیانوس هند عبور می کند و ۷۰ درصد حرکت کشتی های باری از کشورهای صنعتی به آسیا و بقیه جهان از این مسیر می باشد.
۵- نبود توافق نامه های تجارت آزاد : در سایه نبود توافق نامه های تجارت آزاد میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای منطقه جنوب شرق آسیا، نمی توان امکان بروز مشکلات احتمالی را به ویژه در خصوص تولیدات شرکت های پتروشیمی خلیجی و یا صادرات آهن و المنیوم بعید دانست.
۶- مسائل اختلافی : برخی از مسائل اختلاف برانگیز میان کشورهای حاشیه خلیج فارس و کشورهای جنوب شرق آسیا وجود دارد که می تواند پیامدهای منفی ای در آینده روابط میان دو طرف به وجود آورد. به عنوان مثال همکاری های نظامی در روابط چین و ایران تردید برخی از ادارات تصمیم گیر در کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان را به همراه داشته است. هم چنین امکان افزایش تنش های سیاسی درباره حقوق کارگران آسیایی و نحوه رفتار با آنها در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و یا رفتار با اقلیت های مسلمان در برخی از کشورهای آسه آن همچون میانمار و تایلند و یا حتی چین وجود دارد.
در مجموع با توجه به تحولات فراگیر در روابط جهانی و تغییر کانون اقتصاد جهان به سوی آسیا، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به اهمیت داشتن روابط استراتژیک با قدرت های ظهور یافته در آسیا پی برده اند.
اما چالش ها و نگرانی های ذکر شده را نمی توان نادیده گرفت و نیز پیشرفت های فن آوری و علمی که باعث افزایش تولید نفت صخره ای در آمریکا شد، بعید نیست در دیگر کشورهای آسیایی تکرار شود و این به آن معناست که آینده اتفاقات خشنود کننده ای را برای کشورهای شورای همکاری به همراه ندارد.
0 Comments