لارس ارسلو اندرسون و یانگ ژیانگ در این گزارش که برای موسسه مطالعات بین الملل دانمارک (DIIS) تهیه کردند، نوشتند: این گزارش بر مبنای منابع مکتوب از جمله گزارش های دولتی چین و آمریکا، گزارش های خبری، آمارها، کارهای تحقیقاتی و مصاحبه های انجام گرفته در پکن در مه 2014 در پی پاسخ به پرسش های زیر است:
- آیا توازن قدرت میان آمریکا و چین در خلیج فارس در حال تغییر است؟
- آیا منافع اقتصادی رو به افزایش چین در خلیج فارس به سیاست خارجی و امنیتی عمل گرایانه تری در این کشور منجر می شود؟
خلیج فارس از قرن نوزدهم تا کنون یکی از مهمترین مناطق راهبردی در رقابت جهانی بر سر قدرت بوده است. این امر دو دلیل دارد: (1) دلیل راهبردی، برای قدرت های بزرگ دریایی تا اجازه ندهند این قدرت اوراسیا به بنادر این خلیج دست یابد (و بعد کنترل منابع نفتی را به دست آورد)، و (2) به دلیل وجود منابع وسیع انرژی در این منطقه.
در حالی که سیاست آمریکا در خاورمیانه مورد تحلیل و ارزیابی های متعدد دانشگاهی، به ویژه از منظر واقع گرایانه، قرار گرفته است، اما سیاست های هویتی و محور جدید سیاسی – اقتصادی میان منطقه خلیج فارس و چین مورد توجه چندانی قرار نگرفته است.
حتی با وجودی که آمریکا چتری امنیتی را برای منطقه فراهم کرده است، نحوه مدیریت آمریکا در زمینه بحران های قومی و جنگ های داخلی منطقه، خشم برخی اعضای شورای همکاری خلیج فارس را برانگیخته است.
تحولات سیاسی، از جمله حملات 11 سپتامبر و قیام های عربی باعث شد دولت های عضو شورای همکاری خلیج فارس در حالی که درصدد اداره امور خود بدون مداخله آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل هستند، برای جلوگیری از گسترش جنبش های دموکراتیک و اصلاحات اقدام کنند.
همچنین مشکلات در روابط شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا دولت های شورای همکاری را واداشت تا با نگاهی به شرق به دنبال شرکای جدیدی باشند، این امر خلاء قدرت و در نتیجه فرصتی را برای چین فراهم کرد.
چین حضور اقتصادی رو به گسترشی در خلیج فارس و نه فقط در حوزه نفت داشته است: بخش اعظم نفت چین از طریق خلیج فارس تامین می شود و چین از آمریکا به عنوان بزرگ ترین وارد کننده نفت از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس پیشی گرفته است.
اگرچه چین در تلاش است منابع تامین انرژی خود را متنوع سازد و در این زمینه صرفا بر خاورمیانه تکیه نکند، اما در سال های آینده نیز همچنان به خاورمیانه وابسته خواهد ماند. چین با تجارت رو به گسترش، سرمایه گذاری و پیمان کاری در خلیج فارس در صدد حفاظت از سرمایه ها و شهروندان خود در این منطقه است. این کشور دیگر نمی تواند راهبرد دیپلماتیک قدیمی بی سر و صدا عمل کردن و دور نگه داشتن تجارت و سیاست از یکدیگر را دنبال کند.
چین از بحران های لیبی و سودان درس گرفت و سیاستش را از منع مداخله به میانجی گری فعال تغییر داد، از تحریم های سازمان ملل حمایت کرد و برای حفظ منافع نفتی خود در ماموریت های صلح بانی و برقراری صلح سازمان ملل مشارکت کرد. موضع گیری پکن در قبال برنامه هسته ای ایران در حالی که روابط سیاسی اقتصادی خود با تهران را تقویت می کند و نیز برخورد گرم تر با شورای همکاری خلیج فارس نشان دهنده رویکردی متوازن تر در قبال منطقه خلیج فارس است.
تردیدهایی در شورای همکاری خلیج فارس و نیز در محافل تصمیم گیرنده سیاسی چین در این باره که چین به لحاظ راهبردی تا چه اندازه باید در خلیج فارس درگیر شود، وجود دارد و چین نمی خواهد آمریکا را به عنوان تامین کننده امنیت خاورمیانه به چالش بکشد و یا جانشین آن شود. در هر حال تردیدی نیست که عمل گرایی فعال به راهبرد دیپلماتیک هدایت کننده چین تبدیل شده است و ما شاهد فعالیت های سیاسی و راهبردی بیشتری از جانب چین در منطقه خواهیم بود.
توصیه های سیاسی
این گزارش توصیه های زیر را برای وزارت امور خارجه دانمارک در خلیج فارس و در منطقه بزرگ تر خاورمیانه ارایه می دهد:
- تشخیص اینکه چین حضور اقتصادی و سیاسی خود را در منطقه خلیج فارس افزایش خواهد داد و این پتانسیل را دارد که حضور نظامی خود را در ماموریت های صلح بانی سازمان ملل گسترش دهد.
- مشارکت دادن چین در گفت و گوهای چند جانبه در راستای ایجاد هنجارها و اصول رفتاری برای شرکت ها و نیز برای نهادهای سیاسی در منطقه.
- در روابط دانمارک با شورای همکاری خلیج فارس باید گفت و گویی درباره نفت و بحران های خلیج فارس با چین برقرار شود.
- دانمارک و کشورهای غربی می توانند از منافع اقتصادی شرکت های چینی در دیگر بخش های جهان به عنوان برگ برنده برای مذاکره درباره مسایل مربوط به خلیج فارس استفاده کنند.
نتیجه
چین قدرتی رو به رشد در خاورمیانه و به ویژه در خلیج فارس است. حتی با وجودی که آمریکا همچنان تنها قدرت خارجی است که می تواند چتری امنیتی را در خلیج فارس فراهم کند، توازن قدرت جهانی هم به دلیل حضور فزاینده چین و هم به دلیل نفع راهبردی روبه رشد آمریکا در اقیانوس آرام و بنابراین مداخله کمترش در خلیج فارس تغییر کرده است.
در چهار دهه گذشته و به ویژه از زمان پایان جنگ سرد تا کنون، جهان عادت کرده است به آمریکا به عنوان یک قدرت استیلا جو در خلیج فارس نگاه کند، اما این دیگر یک واقعیت نیست – حتی اگر این طور بوده باشد. چین نقشی مهم تر را نسبت به قبل ایفا می کند که سیاست و نفع آمریکا را متوزان می سازد و این چیزی است که دانمارک در سیاست خود در قبال خاورمیانه باید با آن کنار بیاید.
0 Comments