جدیدترین مطالب
أحدث المقالات
ظهور دوباره ملیگرایی در اروپا
پایگاه اینترنتی موسسه استراتفور در تحلیلی نوشت: مایکل اوله بک نویسنده فرانسوی در تازهترین رمان خودش وضعیتی جنجالی را در فرانسه به تصویر می کشد: الان سال 2022 است و فرانسه به یک کشور اسلامی بدل شده که دانشگاههای آن باید قرآن تدریس کنند، زنان حجاب داشته باشند و چند همسری قانونی است. این کتاب هفتم ژانویه 2015 به بازار عرضه شد و متعاقبا آشوبی در فرانسه ایجاد کرد. پس از آن بود که یک گروه از تروریستها 12 نفر را در ساختمان مجله فکاهی شارلی ابدو کشتند.
هفتم ژانویه هم صدراعظم آلمان با نخست وزیر انگلیس در لندن دیدار کرد. اگرچه دلیل رسمی این دیدار بحث و تبادل نظر درباره نشست آتی سران گروه هفت اعلام شد، ولی سران این دو کشور همچنین پیشنهادهای کامرون برای محدود ساختن مهاجرت به اروپا را به بحث گذاشتند. سرانجام در همان روز، رویدادی که کمتر اخبار آن علنی شد، در آلمان اتفاق افتاد و آن اینکه یک گروه از سیاستمداران حزب Euroskeptic Alternative for Germany با اعضای حزب PEGIDA به عنوان یک گروه ضد اسلامی دیدار کردند. گروه اخیرالذکر بزرگترین اعتراضات در شهر درسدن آلمان و اعتراضات کوچک در دیگر شهرهای آلمان برپا کرده است.
همزمانی این چهار رویداد تنها یک تصادف بود، اما مسائل دخیل در این رویدادها تصادفی نبود. تعداد رو به افزایشی از اروپائیها براین باورند که افراد متعلق به دیگر فرهنگها، هویت ملی و معیشت زندگی آنها را تهدید میکنند. ظهور نهضت PEGIDA در آلمان که مخالف اسلامی شدن آلمان، حمله تروریستی پاریس و حملات اخیر به برخی مساجد در سوئد است، خود را بر مسلمانان متمرکز کرده است. اما نگرانی اروپائیها و بیاعتمادی به خارجیان یک پدیده به مراتب گستردهتر است که فراتر از موضوع خشونت منتسب به اسلام مینماید. آنچه که اتفاق میافتد این است که اروپا در حال کشف مجدد ملیگرایی است.
محدودیت های یکپارچگی اروپا
اروپا به شکل سنتی مهد ملیگرایی بوده است. از زمان ملی گرایی قرن 19 تا اقتدارگرایی قرن 20، اروپائیها تا مدتهای طولانی خود را با احساسات ملیگرایانه برگرفته از زبان، قومیت، دین مشترک و بیاعتمادی به خارجیان تعریف می کردهاند. عشق به مکانی که در آنجا متولد شده اید، اعتماد به مردمی که در اطراف شما هستند و نگرانی از اینکه خارجیان چه کاری علیه شما و کشورتان می توانند انجام دهند، یک احساس اولیه بشری است. اما در اروپا، ملیگرایی به طور خاص به مفهوم مرگ و نابودی است.
با آگاهی از خطرات ملیگرایی، اروپائیها بعد از جنگ جهانی دوم تصمیم گرفتند ناسیونالیسم را تضعیف و تدریجا اتحادیه اروپا را جایگزین آن کنند. یعنی گروهی از نهادهای فراملی که هدفش در طول زمان ایجاد یک هویت فراملی اروپایی بود. این ایده برای مدتی بویژه از نظر اقتصادی بعنوان حوزه ای که نهادها سریعا یکپارچه شدند، موثر بود، اما در طول چند سال گذشته تغییراتی در اروپا اتفاق افتاده که پروژه ایجاد هویت فراملی اروپایی را با محدودیتهایی مواجه ساخته است.
اولین محدودیت، بحران اقتصادی است. تا حدود زیادی رفاه، حلقه نگهدارنده اتحادیه اروپا بود. در طول سالهای در اوج بودن این اتحادیه، زمانی که مردم شغل دارند و بچه ها بر این باورند که زندگی بهتری نسبت به پدرانشان خواهند داشت، پذیرش ایده دست کشیدن از حاکمیت ملی و واگذاری آن به یک سری نهادهای فراملی آسانتر است. اما رفاه دیگر قطعی و حتمی نیست و بسیاری در اروپا شروع به تجدید نظر درباره مزایای پروژه اروپا کردهاند. زوال اقتصادی نیز منجر به بحران در پروژه اروپایی یعنی اتحادیه اروپا شد.
محدودیت و مولفه دوم مهاجرت است. بحران اقتصادی به شکل نابرابر به قاره اروپا آسیب زده است. به علاوه، گسترش اتحادیه اروپا در اواسط دهه 2000 درها را به سوی مهاجرت از کشورهای سابق بلوک کمونیست باز کرد. در نتیجه، کشورهایی همچون آلمان، انگلیس و هلند نگران مهاجرت از کشورهای عضو اتحادیه اروپا از شرق و جنوب این قاره هستند.
به علاوه، بحران اقتصادی اروپا با عمیق شدن بیثباتی مزمن در خاورمیانه و شامات مصادف شد. این بی ثباتی منجر به بحران پناهندگان در اروپا که صدها هزار پناهجو هر سال وارد اروپا میشوند و اغلب مسلمانان هستند، شده است.
به هنگام مشکلات اقتصادی، افراد در پی جواب های ساده برای مشکلات پیچیده و خارجیان معمولا آسانترین هدف هستند. تصادفی نیست که اعتراضات PEGIDA در ایالت ساکسونی آلمان انجام شد که کمترین نرخ مهاجرت، ولی بالاترین نرخ بیکاری را دارد. از نظر قومی و زبانی مناطق یکپارچه مدارای کمتری نسبت به افراد با عقبه فرهنگی متفاوت دارند.
موضوع و محدودیت سوم یکپارچگی است. اغلب دولتهای اروپایی در چهارچوبی عمل می کنند که مهاجرت می تواند تاثیرات کاهش و پیری جمعیت آنها را کم کند. بسیاری از کشورها تلاش می کنند تا مهاجران تازه وارد را به طور کامل با جامعه همگرا کنند. مواجهه با مشکلاتی همچون مقررات سخت شهروندی و موانع فراگیر فرهنگی، برای بسیاری از خارجیان سخت است که در کشور جدید محل سکونت خود، احساس بودن در وطن داشته باشند. در برخی موارد، این وضعیت برای نسل های بعدی مهاجران نیز ادامه دارد. بیکاری نوجوانان، فقدان فرصت ها و تبعیض اجتماعی از جمله دلایل شورش فرانسه در سال 2005 بود. یک دهه بعد تغییر زیادی در فرانسه از حیث همگرایی رخ نداده است، آن هم در حالی که بحران اقتصادی برخی مشکلات ساختاری این کشور را تشدید کرده و دولت اسلامی (داعش) به طرز موفقیت آمیزی از شبکه های اجتماعی برای جذب جوانان اروپایی استفاده می کند.
شهروندان اروپایی بعد از فراگیری آموزش در خاورمیانه و بازگشت به کشورشان، بسیاری از حملات اخیر در اروپا را انجام میدهند. از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، بیش از 550 اسلامگرا، آلمان را برای سفر به خاورمیانه ترک کردهاند. کمی بیش از نیمی از این افراد تابعیت آلمانی دارند. رسانه های فرانسه اخیرا گزارش دادند که 400 تبعه فرانسوی در حال جنگ در سوریه هستند.
نظام سیاسی تحت فشار
دولت های اروپای غربی تحت فشار زیادی هستند. آنها در حالی که برای جذب مهاجران از مدیترانه تلاش می کنند، در همین حال باید به مسئله مهاجرت از کشورهای کمتر توسعه یافته عضو اتحادیه اروپا نیز رسیدگی کنند. همزمان این کشورها با ظهور احزاب ضد مهاجرت (از جبهه ملی در فرانسه گرفته تا حزب استقلال در انگلیس) و تکرار حملات تروریستی از سوی اتباع خودشان که در خاورمیانه آموزش دیده اند، مواجه هستند. بسیاری از کشورهای اروپای غربی باید با این مشکلات در کنار اقتصادهای دچار رکود و نرخ بالای بیکاری همه گیر مقابله کنند. ترکیب بیماری اقتصادی و مقاومت در برابر مهاجرت به طور جدی یکپارچگی اتحادیه اروپا را به چالش می کشد.
دولتهای ملی و محلی اروپایی، معاهده شنگن که کنترل مرزها را میان اغلب کشورهای عضو اتحادیه اروپا حذف کرده، زیر سوال می برند. در ماههای اخیر مناظره و بحثی در گرفت و مقامات ایالت باواریا آلمان دولت ایتالیا را متهم نمودند که به پناهجویان اجازه دادند تا این کشور را ترک کرده و در جای دیگری در اتحادیه اروپا درخواست پناهندگی دهند. رم خواستار همبستگی بیشتر میان اعضای اتحادیه اروپا در موضوع پذیرش پناهندگان شد. از نظر مقامات ایالت باواریا، توافق شنگن باید به حال تعلیق درآید. از نظر مقامات ایتالیا اتحادیه اروپا نمی تواند به اعضای ساحلیاش فشار بیاورد تا به تنهایی مسئولیت اسکان پناهجویان را متحمل شوند.
معاهده شنگن همچنین با انتقادهایی از سوی برخی گروهها نیز مواجه است و این گروهها استدلال میکنند که با کنترل های مرزی ناکافی، شرایط برای تردد تروریستها در درون اتحادیه اروپا پس از ورود به این بلوک آسان است. به علاوه برخی کشورها متهم هستند کنترل های مرزی ضعیفتری نسبت به بقیه اعضای اتحادیه اروپا به کار گرفتهاند. در ماههای اخیر اعضای اتحادیه اروپا شیوههای بهبود تبادل اطلاعات در سراسر قاره را مورد بحث قرار دادهاند، اما صرفنظر از همکاری بهتر در این زمینه، رهگیری هر تهدید بالقوه ممکن نیست.
حتی در خارج از توافق شنگن، اصل تردد آزاد افراد که یکی از ستون های بنیادی اتحادیه اروپا است، زیر سوال رفته. بخشی از این امر ناشی از فشار از سوی حزب استقلال انگلیس و بخشی دیگر به واسطه ایدئولوژی این حزب است.
دهه ها بعد از فراملیگرایی پسا جنگ، اروپائیها بار دیگر صحبت از هویت ملی خود می کنند. فرانسه در سال 2009 سعی کرد یک بحثی را شروع نماید و در آن زمان رئیس جمهور سابق این کشور (سارکوزی) یک بحث عمومی را در خصوص اینکه فرانسوی بودن یعنی چه، آغاز کرد و سریعا موضوع به بحث نقش مسلمانان در این کشور منحرف شد. اعتراضات PEGIDA منجر به اعتراضات مشابه در آلمان شد. البته به دلایل تاریخی این موضوع خوشایند این کشور (آلمان) نیست، اما تغییر نسل را برطرفکننده این تابوی قدیمی تلقی می نماید. تظاهرات مشابه اعتراضات PEGIDA که قرار است در اتریش در فوریه 2015 صورت گیرد، به طور بالقوه منجر به جنجال در این کشور خواهد شد. این بحث ها از اروپا دور نخواهد شد و به اروپائیها فشار می آورد تا به مسائل دشواری که دهه ها مسکوت مانده بپردازند.
کانون این مشکلات مقاومت رو به افزایش نسبت به جهانی شدن است. در حال حاضر تولید کننده ایتالیایی کفش نمی تواند با واردات کفش های ارزان چینی رقابت نماید و کارگر کارخانه انگلیسی معتقد است مهاجران لهستانی تهدیدی برای شغل او به حساب می آیند. چنین شرایطی، بسیاری از اروپائیها را به این باور سوق داده که جهانی شدن تهدیدی برای زندگی آنهاست. با وجود این حقیقت که اتحادیه اروپا بر پایه بسیاری از اصول جهانی شدن بنا نهاده شده، اما این بلوک بطور فزایندهای در حال تکه تکه شدن است و وعده ایالات متحده اروپا احتمالا هرگز محقق نخواهد شد.
0 Comments