دبورا گوردون، یوگن ساتین و وانگ تائو در پژوهشی که بنیاد موقوفه کارنگی برای صلح بینالمللی به چاپ رساند، نوشتند: رشد فزاینده نیاز به نفت در چین در حالی است که پیشرفت های تکنولوژیک به کشورهای ابر نفتی و کارآفرینان مستقل نفتی امکان داده کلاس جدیدی از نفت نامتعارف پیشتر غیرقابل حصول را به دست آورند. این نفت در سطح جهانی با وفور و شیوع بیشتری نسبت به نفت متعارف وجود دارد. اینکه چین چگونه این عرصه جدید نفتی را می پیماید، پیامدهای قابل توجهی بر امور داخلی، تجارت بین المللی، محیط زیست و امنیت جهانی خواهد داشت.
صنعت نفت چین
تا دهه 1990 میلادی، چین به دلیل کشف میدان عظیم نفتی داقینگ در شمال چین در دهه 1950 میلادی و دیگر میادین نفتی متعارف در مرکز این کشور، در تامین انرژی اش خودکفا بود. اما اکنون مصرف نفت چین از تولید داخلی به نسبت بیش از دو به یک سبقت گرفته و همین عامل جستجوی این کشور برای نفت در داخل و خارج شده است. چین در سال 1993 به واردکننده محض نفت تبدیل شد و در سال 2013 این واردات یک سوم رشد تقاضای نفتی در این کشور را شامل می شد. اداره اطلاع رسانی انرژی آمریکا پیش بینی کرده که در بلندمدت، خروجی نفت و فرآورده های پتروشیمی چین تا سال 2040 میلادی به 5.6 میلیون بشکه در روز برسد. انتظار می رود بیشتر این رشد در درازمدت ناشی از منابع نامتعارف شامل تبدیل گاز به مایع، ذغالسنگ به مایع، کروژن و سوخت های زیستی خواهد بود، در همین حال تولید نفت خام متعارف نسبتا ثابت می ماند.

تولید داخلی نفت چین تحت سلطه “سه شرکت بزرگ” ملی اش است: شرکت ملی پتروشیمی چین (CNPC)، شرکت پتروشیمی و شیمیایی چین (Sinopec) و شرکت ملی نفت سواحل چین (CNOOC).
این سه شرکت بزرگ مشتاق به شراکت با شرکت های غربی برای کسب دسترسی به منابع، بهترین شیوه های کاری و دانش فنی لازم برای تولید نفت نامتعارف هستند. دولت چین برای این مقصود به شرکت های داخلی اجازه انعقاد قراردادهای اشتراک تولید با شرکت های نفتی خارجی را داده است.
رابطه رو به تکامل میان وزارتخانه های دولتی و این سه شرکت، نقش حیاتی را در قمار نفت نامتعارف چین ایفا می کند. این سه شرکت بزرگ که مشتاق به حداکثررسانی سودرسانی شان هستند، مقامات ارشد را زیر فشار گذاشته اند تا احکام دولتی را که از نظر آنها اثر منفی بر سودشان می گذارد، تعدیل کنند. برای نمونه، شرکت نفت و گاز PetroChina (یکی از شرکت هایی که بیشتر سهام آن در اختیار CNPC است) تلاش کرد جلوی سرمایه گذاری خارجی را در خط لوله گازی غرب – شرق این کشور بگیرد، گرچه این کار در تضاد با خواسته اولیه دولت چین بود. این شرکت موفق شده و اکنون مالک و اپراتور این خط لوله است.
ضعف نهادهای قانونگذار چین همراه با جایگاه قوی سیاسی شرکت های نفتی به شرکت های نفتی و پالایشگاه های چین امکان داده تا تلاش های پکن در زمینه بهبود وضعیت محیط زیست در این کشور و ارایه راهبرد مدرن تر و جامع تر انرژی را تعدیل کنند.
آثار ژئوپلیتیک
سه شرکت بزرگ نفت چین به عنوان سرمایه گذار، فاقد منابع اقتصادی داخلی قابل توجه، فناوری روز و رویه های مبتکرانه صرفه جویانه قدرت های عمده غربی هستند. اما آنها اغلب این نقص را با حمایت مالی و نامی که دارند، پر می کنند و همین به آنها امکان انعقاد توافقنامه هایی را برای همکاری توسعه ای می دهد.
چین به طور خاص علاقمند به عرضه این همکاری به کشورهایی است که قدرت های عمده غربی حضور در آنها را به شدت مخاطره آمیز قلمداد می کنند. شرکت های چینی از مزیت نسبی در کشورهایی برخوردارند که موانع سیاسی در آنها امکان سرمایه گذاری را از غربی ها می گیرد.
چین روابط قراردادی نزدیکی با شرکت های ملی نفت ونزوئلا تا قزاقستان ایجاد کرده و شماری از معاملات جنجالی وام در ازای نفت را با برخی کشورها منعقد کرده است. سرمایه گذاری چین از آفریقا گرفته تا آسیای مرکزی، هدف دولت برای متنوع سازی بازار را به واقعیت تبدیل کرده و به چین اهرم سیاسی بی سابقه ای داده است.
علاوه بر این، شرکت های نفتی چین در حال افزایش سرمایه گذاری در برخی میادین دارای سنگین ترین نفت جهان هستند، بدون آنکه توجه کافی به ملاحظات اقلیمی نشان دهند. برخی اعتقاد دارند که این رویه منجر به وخامت روابط میان کشورهای تولید کننده و چین به دلیل نگرانی های فزاینده عمومی در کشورهای تولیدکننده خواهد شد. چین می تواند این تشدید مخاطرات سیاسی را با در نظر گرفتن ملاحظات تغییرات اقلیمی هنگام سرمایه گذاری خارجی مد تسکین دهد.
چین همچنین مواجه با مقاومت سیاسی در برابر چگونگی اکتشاف نفتی اش در آب های دریاهای شرق چین و جنوب چین است. بسیاری از کشورهای همجوار با چین در این آب ها مناقشات ارضی دارند که شامل ذخایر نفتی هم می شود. گرچه این منابع امروز قابل استحصال به نظر نمی رسند، اما ممکن است در آینده قابل بهره برداری باشند.
چین تا به امروز کمترین نشانه را از آن ارایه داده که آیا و چه زمانی تفکر راهبردی اش در قبال امنیت انرژی تغییر خواهد یافت. این کشور به وضوح تمایل به پذیرش تعهدات سیاسی یا امنیتی جدید ندارد، به ویژه زمانی که دیگر کشورها – به طور خاص آمریکا – به ارایه تضمین در خصوص ثبات و دسترسی به بازارهای نفتی ادامه می دهند. با این حال، روابط نفتی ممکن است تغییر کند. اهمیت اقتصادی چین برای خاورمیانه رو به رشد است و اتکای این کشور به نفت این منطقه در تضاد آشکار با “بیزاری از جنگ” آمریکا در این منطقه پس از یک دهه نبرد در عراق و افغانستان قرار دارد. آمریکا اتکای خود را به نفت خاورمیانه به دلیل افزایش تولید انرژی اش در داخل کاهش داده و این امر شاید بتواند نقش آینده چین را در این منطقه شکل دهد.
هراس قابل توجهی در این خصوص وجود دارد که قدرت چین در خارج از مرزهای این کشور ممکن است به احساسات ضدچینی دامن بزند و جایگاه این کشور را در جهان تحلیل ببرد. اما رهبری چین چه با تکامل تدریجی یا به واسطه بحرانی ناگهانی ممکن است مجبور به ایفای نقشی مداخله جویانه تر در آینده شود. بحرانی ناگهانی در یکی از مراکز منابع چینی همان گونه که در سودان جنوبی در 2012 یا دهه 2000 در اتیوپی شاهد بودیم، ممکن است پکن را به واکنش وادارد. در بلندمدت، در حالی که چین به سمت راه اندازی ناوگان دریایی واقعا جهانی برود، این احتمال وجود دارد که درخواست هایی از برخی بخش های ارتش برای ایفای نقشی هم نمادین و هم راهبردی در حفاظت از خطوط حمل و نقل انرژی در اقیانوس هند مطرح شود.
نقش چین در افزایش تولید نفت جهانی
مصرف نفت چین رو به افزایش است. به همین خاطر، این کشور در حال سرمایه گذاری گسترده برای مقاوم سازی و توسعه زنجیره ارزش آفرین نفت، از استخراج و حمل آن برای پالایش و بازاریابی نفت های جدید است.
انتظار می رود زیرساختی که امروز ساخته شده تا اواخر قرن 21 کار کند. برای همین، تامین مالی توسعه نفتی امروز – از CNPC و Exxon گرفته تا Vitol هلندی و گروه Carlyle آمریکا – باید ملاحظات ژئوپلیتیک و محیط زیستی را مد نظر قرار دهد. این سرمایه گذاری ها و پویش های جدید نفتی چین، هم در داخل این کشور و هم خارج از آن ممکن است آثار قابل توجه اقتصادی، محیط زیستی و امنیتی داشته باشد.
چین تا امروز بیشتر بر پروژه های سرمایه گذاری مشترک با قدرت های عمده غربی و رسیدن به تساوی نفتی با خارج از کشور برای تضمین واردات نفت متمرکز بوده است. این امر ممکن است در سال های پیش رو تغییر کند.
مدیریت راهبردی آینده نگرانه باید عامل هدایت تصمیم های نفتی آینده چین باشد. اگر رشد اقتصادی چین قرار باشد مسیر پایداری را پیگیری کند، رهبری پکن نیازمند هدایت دقیق عرضه نفت و کاهش هر چه بیشتر تقاضا خواهد بود. وعده ثبات، نیازمند سیاست دقیق نفتی برای ایجاد آینده بهتر برای چین و جهان خواهد بود.
0 Comments