بازاندیشی در نگاه کلاسیک به استراتژی کلان
بروس جونز، معاون اندیشکده بروکینگز و مدیر برنامه سیاست خارجی این موسسه در مقالهای به بررسی سرمایه گذاری چین در جهان و راهبردهای این کشور پرداخته و نوشته است: یکی از اولویت های راهبردی چین بهبودی روابط با اروپاست.
با وجود ضعف های اقتصادی حال حاضر اروپا، رهبران چین می دانند که اتحادیه اروپا هنوز هم بزرگترین بازار جهان را در اختیار دارد. با وجود تداوم تمایل سرمایه گذاران چینی به تامین مواد اولیه مورد نیاز بخش تولید خود از کشورهای در حال توسعه آفریقایی و آمریکای لاتین، این سرمایه گذاران به طور فزاینده ای به طرف شرکت هایی اروپایی کشیده می شوند که دارای مدیریتی بهتر و فن آوری مدرن بوده و ریسک سیاسی کمتری دارند. مضاف بر آن اینکه مزیت سرمایه گذاری در اورپا این است که اروپا همانند آمریکا رقیبی استراتژیک به شمار نمی رود.
با این حال، همزمان با افزایش علاقمندی چین به بازار اروپا، نیاز این کشور به مقدار عظیم انرژی هم باید مورد توجه قرار گیرد. حتی اگر انقلابی در مصرف منابع تجدیدپذیر صورت گیرد (سناریویی ناممکن)، باز هم تامین انرژی برای چین چالشی عمده محسوب می شود. از این رو، رهبران چین سعی دارند تعادلی زیرکانه ایجاد کنند، به این صورت که همزمان با ایجاد نوآوری که مستلزم سرمایهگذاری عظیم و اخذ فن آوری از اروپا و آمریکاست، تامین انرژی مورد نیاز خود از کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را هم حفظ کنند.
چیزی که راهبرد سرمایهگذاری چین را برای بسیاری از کشورها بحثبرانگیز میکند این است که این راهبردها همیشه با حسن نیت همراه نیستند. چین مشکلاتی در مورد حقوق بشر دارد و درگیر توسعه طلبی نگران کننده در آسیای مرکزی و دریای جنوب چین است.
من از آن نگران هستم که اروپا، بویژه در این دوره بحران اقتصادی، در جستجوی سرمایه گذاری به چین برآید و قادر به دیدن مسائل مورد چالش و عواقب آن نباشد.
با این وجود، رد پای چین در آمریکای لاتین که در دهه های اخیر مقصد ممتاز سرمایهگذاری چینی ها بوده است، احتمالا کاهش می یابد، اما از بین نخواهد رفت. با وجود موانع، –مثلا در ونزوئلا – فرصت های جدیدی در این منطقه برای چین موجود است. مخصوصا با آب شدن یخ روابط با کوبا، فرصت های جدید سرمایه گذاری برای شرکت های چینی فراهم می شود. درحالیکه شرکت های آمریکایی برای کار در چنین کشورهایی راغب نیستند که حاکمیت قانون مطمئنی ندارند، اما شرکت های چینی به این فضاها عادت کردهاند.
در عین حال که روابط با برزیل از میان گروه بریکس BRICS (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) برای چین اولویت دارد، اما معلوم نیست که برزیل هم چنین تمایلی داشته باشد. برزیل دریافته که چین در راستای منافع آنها کاری انجام نمی دهد.
در نهایت، سیاست داخلی چین یکپارچه نیست و در این کشور بین کسانی که معتقدند رویارویی با آمریکا و ژاپن اجتناب ناپذیر است و کسانی (از جمله جامعه تجار) که فکر می کنند این تقابل اشتباهی بزرگ است، شکافی بنیادین وجود دارد. شی جین پینگ، رئیس جمهور چین توانسته است قدرت خود را در میان هر دو گروه تحکیم بخشد.
تا حدودی دور از ذهن است که چین به تجهیز نظامی ارتش بپردازد و همزمان سعی کند با آمریکا توافقنامه سرمایه گذاری به امضا برساند. همچنین، هنوز روشن نیست که رئیس جمهور چین بتواند این تعادل شکننده را حفظ کند.
چالش مهمی که چین را در سطح جهانی آزار می دهد عبارتست از ظرفیت محدود این کشور (از لحاظ دیپلماسی، نظامی و غیره) برای پاسخ به حوادثی که منافع چین را تهدید می کند. با در نظر گرفتن فقدان این ابزار و رویارویی با طیف تحولات داخلی و مخاطرات خارجی، 20 سال آینده برای چین دوره ای هیجانی – و احتمالا پر افت و خیز – خواهد بود.
0 Comments