ضرورت بازخوانی روایت نوروز
تیمو کویئورووا، یوها کپیله و هری میکولا در پژوهشی که موسسه روابط بینالملل فنلاند منتشر کرد، نوشتند: کنوانسیون حقوق دریاها در این خصوص چارچوبی قانونی را برای ادعای حدود بیرونی فلات قاره از سوی کشورهای این منطقه فراهم می آورد. روسیه، کانادا، دانمارک و نروژ این کنوانسیون را پذیرفته و یا در فرایند پذیرش آن قرار دارند.
با وجود تنشهای افزایش یافته میان روسیه و سایر دولتهای ساحلی قطب شمال احتمال میرود که مطالبات فلات قاره همچنان به شکل قانونی مطرح شود. این به دلیل وجود این حقیقت است که “کنوانسیون سازمان ملل در خصوص حقوق دریاها” یا UNCLOS در جهت منافع دولتهای ساحلی عمل می کند؛ گرچه جنبشهای سیاسی مخالف ممکن است اوضاع را در تبعیت از فرایندهای قانونی مربوطه در منطقه به چالش بکشند. بیشتر این مخالفتهای سیاسی مربوط به روسیه است؛ در نتیجه احتمال تحرکات یکجانبه و غیر قانونی نمیتواند به طور کامل منتفی گردد.
سیر تکاملی کنوانسیون حقوق دریاها و مطالبات مناطق فلات قاره
پیش از جنگ جهانی دوم، دولتهای ساحلی از حق حاکمیت ناچیز خود بر مناطق دریایی خشنود بودند که این قلمرو در حدود سه تا چهار مایل دریایی بود. مفاهیم واژه ها و تعاریف قرارداد پس از جنگ تغییر یافت و در سال 1958 “قرارداد فلات قاره” به این شکل تعریف شد: “این واژه به بستر دریا و مناطق زیردریا که مجاور ساحل بوده، ولی خارج از محدوده دریایی به عمق 200 متر و یا دورتر از آن اطلاق میشود تا جایی که عمق آبهای فوقانی اجازه استخراج منابع طبیعی از آن مناطق را بدهد.”
مشکل اینجا بود که تعاریف مجدد به دولتهای ساحلی اجازه داد تا بسترهای دریایی خود را با کمک توسعه فناوری تا حدی گسترش دهند که بستر اقیانوس میان این دولتها تقسیم شود. این رویه ادامه داشت تا اینکه ” آروید پاردو”، سفیر مالت در سال 1967 در جلسه عمومی سازمان ملل پیشنهاد کرد بستر اقیانوس به عنوان بخشی از میراث عمومی بشر تلقی و تحت یک سازوکار نظارتی بین المللی اداره شود تا بتواند منافع اقتصادی بستر اقیانوس را میان دولتهای در حال توسعه و توسعه یافته به طور منصفانه تقسیم نماید.
طرح پاردو همچنین انگیزه اصلی برای تشکیل کنفرانس سازمان ملل در خصوص حقوق دریاها شد و به دنبال آن اساسنامهای جامع برای اقیانوسها تدوین شد و در نهایت در سال 1982 UNCLOS شکل گرفت.
روسیه اولین کشوری بود که در سال 2001 از “کمیسیون تحدید فلات قاره” یا CLCS پیروی کرد. نروژ در سال 2006 و دانمارک در دسامبر سال 2014 آن را پذیرفتند. کانادا هم اکنون در حال جمعآوری داده های بیشتر در این خصوص است. دلیلی برای اختلاف میان کشورهای دانمارک، کانادا و روسیه در تعیین حدود در ناحیه قطب شمال وجود ندارد، چرا که آنچه از گذشته به یاد می آید تنها مذاکرات و توافقهای امن در حوزه قطب شمال است.
برای مثال مذاکرات تحدید دریای برنت میان اتحاد جماهیر شوروی و همسایه وی نروژ حدود 40 سال تا حلوفصل مسائل به طول انجامید. حتی در خلال جنگ سرد نروژ و شوروی سابق قادر به ایجاد توافق در خصوص جایگاههای ماهیگیری در مناطق مورد مناقشه بوده اند.
عدم قطعیت در حال رشد و مفاهیم ضمنی آن برای UNCLOS در حوزه قطب شمال
در حالی که تعیین حدود ادعاهای فلات قاره احتمالا به روال گذشته اتفاق می افتد، اما تحرکات ژئوپلیتیکی مخالف نیز در منطقه وجود دارد (این تحرکات بیشتر مربوط به ارتباطات میان روسیه و سایر دولتهای ساحلی منطقه است) که ممکن است این روال را به خطر اندازد.
اول اینکه عوامل ژئواستراتژیک و ملاحظات اقتصادی نقش مهمی را در سیر متفاوت عملکرد کشورهای عضو UNCLOS بازی میکند. برای روسیه درآمد صادرات انرژی جهت توسعه اجتماعی – اقتصادی، سیاست خارجی و تلاش وی برای قدرتگیری دوباره حیاتی است. از آنجاییکه حوزه های نفت و گاز روسیه بهتدریج در حال تهی شدن است، باید مناطق انرژی خود را خصوصا در حوزه قطب شمال گسترش دهد. نتیجتا روسیه احتیاط لازم را در امضای UNCLOS به منظور دستیابی به منابع جدید و نیز سرمایهگذاری ثابت و قابل پیشبینی برای توسعه همهجانبهاش به کار میبندد.
دوم: نمیتوان پایبندی روسیه را به قوانین بینالمللی درازمدت متصور بود. در حوزه قطب شمال روسیه در پایبندی به UNCLOS در سال 2013-2014 به دلیل مناقشه دیپلماتیک تصرف کشتی”صلح سبز” هلند مسئله ساز شد. همچنین روسیه در تبعیت از قوانین UNCLOSو اجرای صریح کنوانسیون به دلیل کاهش پذیرش سازوکارهای آن نیز قصور کرده که این موارد تردید جدی در خصوص تعهد پایدار روسیه به این کنوانسیون را مطرح می سازد؛ آن هم زمانی که منافع حیاتی این کشور مانند استخراج از منابع در معرض تهدید در میان باشد.
سوم: روسیه مسیر قدرت تجدیدنظرطلبانهای را در اروپا آغاز کرده که الحاق کریمه از نمونههای آن است. اقدامی که به عنوان عملی در جهت مطالبه دوباره قلمرو از دسترفتهاش قلمداد می شود.
چهارم: روسیه تمایل خود به بهبود تواناییهای نظامیاش در منطقه قطب شمال را با بازگشایی پایگاههای گوناگون نظامی اعلام کرده و این رشد نظامی در برههای که اطمینانی به نیات این کشور وجود ندارد، میتواند منجر به ایجاد مسائل امنیتی در منطقه شده و برای روح همکاریهای منطقه ای جهت اعتماد به فرایندهای قانونی در خصوص تعیین حدود مناطق فلات قاره زیانآور باشد.
نتیجه گیری
پس از جنگ سرد منطقه قطب شمال یکی از امنترین مناطق کره خاکی محسوب می شود، در نتیجه انگیزه قوی برای تثبیت امنیت همراه با عملکرد مناسب در منطقه، باعث شده احتمال وقوع مناقشات داخلی و بین الدولی در این حوزه بسیار پایین باشد. بدین منظور وجود سازوکارهای مبتنی بر اعتماد و قانون، حیاتی است. UNCLOS در این خصوص بسیار قاطع است، گرچه این کنوانسیون در سایر نقاط جهان به چالش کشیده شده، اما در این منطقه طبق انتظار عمل می کند. این کنوانسیون در جهت منافع دولتهای ساحلی عمل کرده و قابلیت پیشبینیپذیری را در منطقه ایجاد میکند. این بستگی به پیروی کشورهای منطقه از آن دارد که طبق اظهارات رسمی همه دولتهای منطقه حتی با وجود روابط نامناسب کلی میان غرب و روسیه این روال ادامه مییابد. در این حین روسیه در تدارک تقویت توان نظامی خویش در منطقه است و بیتردید در این حوزه عمل خواهد کرد. احتمال اقدام غیرقانونی و یکطرفه از سوی روسیه نامحتمل نیست، از این رو سازوکارهای UNCLOS در صورت لزوم باید با این مسئله به عنوان یک مورد خاص سیاسی برخورد کند.
0 Comments